«محور مقاومت» یا «هلال شیعه»، این ایدۀ جنونآمیز به هر نامی که خوانده شود، برای ملت ایران و در تاریخ این کشور جز یادآورِ تلخکامی و شرمساری نیست که جمهوری اسلامی، برای تحقق آن و با آن، دهههاست که به قیمت نابودی ثروت ملت، پایمال کردن عزت نام این ملت، ناتوان ساختن مردم از هر نظر و از میان بردن امنیت ملی کشور، از درون و بیرون، سست کردن و گسستن همۀ رشتههای نگهدارندۀ ایران به مثابه یک دولت ـ ملت، در حقیقت خود را در مقام دشمن اصلی ملت ایران قرار داده است. هیچ تهدید کوچک یا بزرگی علیه ایران نیست که عامل اصلی و فراهمآورندۀ امکان تحقق آن رژیم اسلامی نباشد. لذا هیچ تهدید کوچک یا بزرگی علیه ایران نیست که، برای از میان برداشتن آن، مردم ایران را ناگزیر از رو ـ در ـ رویی و مقابله با جمهوری اسلامی ننماید. این نکته هم بسیار مهم است و از کنار آن، در تأمل برای دفاع از ایران، نیز نمیتوان بیاعتنا عبور کرد.
جمهوری اسلامی، علیه امنیت ملی!
فرخنده مدرّس
کار رژیم اسلامی به جایی رسیده است که دست به هر اقدامی که میزند و هر «هنری» که از خود به نمایش میگذارد، جز به تولید تهدید و خطر بزرگتری علیه کشور نایل نیامده و جز با واکنشی برخاسته از بیزاری عمیق و بیاعتنایی گسترده از سوی اکثریت بزرگی از مردم ایران مواجهه نمیشود. اقدامات و نمایشاتِ هر روزۀ رژیم اسلامی، آینده را در افق سرنوشت کشور تیرهتر و ملت ایران را گامی به ورطۀ آسیبهای جبرانناپذیر نزدیکتر میکند. و این امری نیست که از کنار آن تنها، با نشان دادن بیاعتنایی و ابراز بیزاری از رژیم، بتوان گذشت. زیرا طول کارنامۀ رژیم اسلامی به قدر کافی دراز و تیرگی آن به قدرکافی آشکار هست که از آن به عینه بتوان نتیجه گرفت که؛ گذشت هر روز از عمر این رژیم، گامی به سوی تضعیفِ توان کشور و آسیب به ارکانِ دولت ـ ملت ایران است و رژیم اسلامی، با بقای خود، چشماندازی جز برجای ماندن کشوری بیرمق و رها شده به دست ناامنی، فساد، غارت، جنایت و تباهی اخلاقی و نزول فرهنگی و مردمانی ناتوان در دفاع از خود، نخواهد گشود. این امر، یعنی مردمان بیزار از نظام و دستگاه حکومتی، اما ناتوان در دفاع از خود تنها یکی از بزرگترین خطرات برای امنیت ملی ایران است. بزرگترین خطر، از اینرو که حمایت و پشتیبانی و قوای مردمی یکی از مخازن اصلی نیروی دفاع از کشور است.
دفاع از میهن امر خطیریست که البته هرکه را نرسد که در بارۀ آن داد سخن و شعار دهد. در همین چند روزه که بازهم احتمال یک جنگ دیگر علیه ایران، یا حمله و آسیب به جایی میرود که ممکن است برای ملت و کشور بسیار دردآور باشد، در شبکههای اجتماعی، چندین و چند بار با عبارت تاریخی میرزاابوالقاسمخان فراهانی، روبرو شدیم که، صدراعظم بزرگ ایران در لحظۀ مشاوره و مذاکره به زبان آورده و گفته بود: «به مردی و نامردی باید از مصالح عالیۀ دولت ایران دفاع کرد» که در اصل درس سیاست و دیپلماسی بر محور «مصالح عالیۀ» کشور بود. البته در آن زمان هنوز لفظ «ملت» و اشتقاقات آن نظیر «منافع ملی»، «حاکمیت ملی» و «امنیت ملی» متداول نشده بود.
بدیهیست که در آن زمان نیز حسی غریزی به عزیز داشتن وطن، نزد ایرانیان، همچون عاطفهای «سرمدی» یا «ازلی و ابدی» وجود داشت. اما به عنوان «ملت» که ارادهاش شالودۀ همۀ قوا و قوانین کشور باشد، هنوز در افق دید و آگاهی دولتمداران ایران و حاکمان کشور، پدیدار نشده بود. مردم ایران «رعیت» بشمار میآمدند. با پیروزی انقلاب مشروطه ایران، این مردمان به مقام «ملت» ارتقاء و امورشان نیز حیثیت و عزت «ملی» یافتند. اما، با «پیروزی» انقلاب ۵۷ و نشستن اسلامیان امتگرا، دشمنی آشکار حاکمان جدید با مقام ملت بودن ایرانیان و ستیزشان با ارادۀ ملی به عنوان سرچشمۀ قدرتِ قوای کشور آغاز گردید. و از همان آغاز همۀ آن اشتقاقات از مفهوم «ملت» و «ملی» تهی و بجای آن مادۀ سمی و تباهی آور «امت» تزریق و نهادهای آن با پسوند اسلامی نظیر «مجلس شورای اسلامی» یا «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»… پدیدار شدند و ایرانیان نیز به «مؤمنان مسلمان»، «بندگان خدا» و بخشی از «امت اسلام» تنزل یافتند، که طبیعتاً نه تنها نور ارادۀ ملی و حاکمیت ملی از چنین مفاهیم و مضامین تیرهای ساطع نمیگردند، بلکه حتا این ملت نمیداند که مرزهای سرزمین و میهنش کجاست تا آماده باشد، جانش را به ضرور فدای آن کند. و بجای پیمان به دفاع از ایرانی به عنوان هممیهن باید در راه خلق فلسطینی، شیعۀ عراقی، سوری اسدی و حوثی یمنی و حزبالله لبنانی جان برکف نهد و یا، در کمترین حالت، مجبور شود از گلوی خود و خانوادهاش بزند!
برای ریختن آب پاکی بر دستان این ملت نیز، کارگزاران چنین رژیمی، همچون مستان راستگوی، سرمست از زر و زور به چنگ آورده یک ملت کشور کهنسال، گفتند، که اساساً با کلمۀ «دولت» مشکل دارند و خود را دولت نمیدانند خیلی پیشتر از این هم البته امام و رهبر انقلابشان، در اوج محبوبیت انقلابی خود، به صراحت گفته بود که از «ملی» و «ملیگرایی» بیزار است. اما ملت انقلابیِ عقلباخته در آن زمان، نشنید یا نفهمید، اما از روشنفکران این ملت هم ندایی برنخاست، زیرا که دل و دین به بیگانگان و ایدئولوژیهای ضد ملی باخته بودند.
اما آیا با وجود همۀ اینها میتوان وظیفۀ دفاع از میهن را، به هر دلیلی از سر باز کرد و پشت گوش انداخت؟ مسلماً نه! به رغم این، این مقدمۀ دراز را گفتیم که به یاد کسانی بیاوریم که؛ دفاع از میهن «به مردی و نامردی» ابوالقاسمخان و «به ننگ یا به نام» نیکولو ماکیاوللی، یعنی سخنیست که، در اروپا و لاجرم در جهان «با سواد سیاسی»، حدود ۵۰۰ ـ ۶۰۰ سال از قدمتش میگذرد. بنابراین باید آن کسان بدانند که اولاً دیگران هم آن سخن را شنیده و نه تنها شنیده بلکه خوب یاد گرفتهاند و میدانند که چگونه چنین امر خطیر و ماندگاری را شالودۀ سیاست داخلی و خارجی خود کنند و بر پایۀ آن آموختهاند که؛ برای دفاع از کشور و ملت خود به انضمام «جنگافزارهای خوب»، باید ملتها و مردمان وفادار به کشور و میهن را نیز بپرورانند، نه آنکه با آنها مثل گاو شیرده و ستوران رفتار کنند. دولتمداران و سیاستگرانی که در بهترین دانشگاههای درجه اول جهان آموزش دیده و با بهترین و پایدارترین نظریههای سیاسی اخت شده و برای آنکه اختیار امنیت ملی را برعهده گیرند باید مدارجی را طی کرده باشند، چنین کسانی دیریست میدانند، اگر قرار باشد، حتا «دو درصدی» از کل درآمد ملی خود را، نظیر کشورهای عضو ناتو، به تولید و تهیۀ سلاح و تجهییزات نظامی اختصاص دهند باید مردم خود را، یعنی همان ملتی که ارادهاش شالودۀ سیاست کشور را میسازد، آگاه سازند و به آنها دروغ نگویند و برای آنان در بارۀ دفاع از مصلحت امت اسلامی و جنگ با استکبار و شیطان و طاغوت و… خزعبلات نبافند.
نکتۀ دوم که از کنه نکتۀ اول سر برون میآورد این است که چنان عبارتها و جملات ماندگار ۵۰۰ ـ ۶۰۰ ساله در اروپا و ۲۰۰ ساله در ایران، همچون قطعۀ سقزی نیست که کسانی که به تاراج نفهمیدۀ آثار و نوشتههای دیگران عادت کردهاند، آن عبارت را به دهان گرفته، بجوند و بعد از آنکه جماعتی از خدا و عالم و آدم بیخبر و حیران در شبکههای اجتماعی را مرعوب کرده و بعد از آنکه به هزینۀ آثار دیگران خودی نشان دادند، آن عبارت جویده را قورت نداده و هضم نکرده با آب دهان به گوشهای پرتاب کنند. و اصلاً نفهمند که دفاع از میهن، تنها بلافاصله دست به «اسلحه» بردن و جنگیدن نیست، تازه هر جنگی و درگیر شدن در آن الزامات بسیاری دارد، که خب ما را نرسد، که خیلی در بارۀ آن درازگویی کنیم.
اما فقط این را بگوییم که دفاع از میهن که ماهیتاً در جرگۀ امور ملی میگنجد، ربط مهم و مستقیمی با توان ملی دارد. افزایش توان ملی، که شعاعهای آن بسیار است، وظیفۀ یک دولت ملیست و باید در برنامۀ ملی، استراتژی ملی و فلسفۀ سیاسی ملی، و نه اسلامی و نه شیعه، آن ملت کار و کاشته شده و جایگاه بالایی داشته باشد. رژیمی که هیچ ارج و ارزشی برای ملت و کشور و مرز قائل نیست، فاقد استراتژی ملیست و نسبت میان توان ملی و امنیت ملی را نمیفهمد و اساساً به آن وقعی نمیگذارد، خودش ناقض امنیت ملیست و باید عاقلانه و آگاهانه ابزار و امکانات ساقط کردنش از قدرت را فراهم کرد و لاجرم کمتر در این هدف ملی آشوب نمود! مشکل کسانی که دائم در جولان و آشوبگری در توئیتر و اینستاگرام و… و اهل شعارهای رعبانگیز دهانپرکن هستند، شاید هنوز نفهمیدهاند که در این چهلواندی سالۀ سر ـ و ـ کار با رژیم اسلامی امتگرا، مردم ایران هر چه را که درنیافته باشند، تفاوت میان دفاع از ملت ایران و امت اسلام را فهمیدهاند و چون میدانند که توان کشورشان بسیار بسیار تحلیل رفته و آسیبپذیر است، لذا در چنین شرایط خطرناکی هیچ جنگی را به مصلحت ایران نمیدانند. علاوه برآن خوب دریافتهاند که تا وقتی جمهوری اسلامی سریر سیاستشان را در اشغال داشته باشد، سایۀ شوم چنین خطری از میان نخواهد رفت.
چنانکه میبینند؛ تحقق طرح جنونآمیز ایجاد «هلال شیعه» یا «محور مقاومت» که عملیات رسمی آن از ۷ اکتبر با اقدام جنایتکارانۀ تروریستهای حماس علیه مردم اسرائیل و پاسخ نظامی دولت اسرائیل در حمله به نوار غزه به قصد نابودی شبکۀ نظامی تروریستهای حماس آغاز و با آتشافروزیهای یک سالۀ حزبالله لبنان و تحریکات حوثیهای دستنشاندۀ جمهوری اسلامی تداوم یافته، به دلیل نقش تعیینکنندۀ جمهوری اسلامی، در ساخت و پرداخت و تحریک این «محور» و دست داشتن در حوادث خونین آن عملاً با دست خود این رژیم، ایران به لب پرتگاه خاورمیانه کشیده شده است.
«محور مقاومت» یا «هلال شیعه»، این ایدۀ جنونآمیز به هر نامی که خوانده شود، برای ملت ایران و در تاریخ این کشور جز یادآورِ تلخکامی و شرمساری نیست که جمهوری اسلامی، برای تحقق آن و با آن، دهههاست که به قیمت نابودی ثروت ملت، پایمال کردن عزت نام این ملت، ناتوان ساختن مردم از هر نظر و از میان بردن امنیت ملی کشور، از درون و بیرون، سست کردن و گسستن همۀ رشتههای نگهدارندۀ ایران به مثابه یک دولت ـ ملت، در حقیقت خود را در مقام دشمن اصلی ملت ایران قرار داده است. هیچ تهدید کوچک یا بزرگی علیه ایران نیست که عامل اصلی و فراهمآورندۀ امکان تحقق آن رژیم اسلامی نباشد. لذا هیچ تهدید کوچک یا بزرگی علیه ایران نیست که، برای از میان برداشتن آن، مردم ایران را ناگزیر از رو ـ در ـ رویی و مقابله با جمهوری اسلامی ننماید. این نکته هم بسیار مهم است و از کنار آن، در تأمل برای دفاع از ایران، نیز نمیتوان بیاعتنا عبور کرد.
در این رابطه، پیام شاهزاده رضا پهلوی که در بیانیۀ ایشان در محکومیت حملۀ موشکی دوم جمهوری اسلامی علیه اسرائیل آمده و پیش از این نیز در بیانیههای دیگر ایشان در هشدار به ماجراجوییهای جنونآمیز رژیم اسلامی بر آن انگشت تأکید گذاشته شده، مبنی بر اینکه «این جنگ، جنگ مردم ایران نیست.»، بهغایت درست است. اما همچنین دریچهای بر این واقعیت تلخ نیز میگشاید که، ممکن است، در نهایت جنگی به ملت ایران تحمیل شود، که نتیجۀ آن، بدون آسیبی سخت به ایران نخواهد بود. کنه مسئله و هستۀ اصلی پیام همچنین تکیه بر این دارد که تنها عامل جلوگیری از هر جنگ و هر آسیبی به کشور ایران خود مردم ایران و پیکارشان علیه رژیم است. زیرا، حتا اگر جنگی، دیر یا زود، از سوی کشور قدرتمندی، علیه ایران در نگیرد، اما عامل فروپاشی و نابودی تدریجی ایران به مثابۀ دشمنی در درون ایران نشسته و ایران را در نهایت به چنان ضعف و ناتوانی درخواهد افکند که، همچون پیکرۀ نیمهجانی، به هاضمۀ کرکسها و ذائقۀ کفتارها نیز خوش آید.
بنابراین، برای آنان که هنوز دچار بیماری مزمن شعاردادن و ایجاد انحراف از موضوع اصلی، یعنی تمرکز پیکار با جمهوری اسلامی، نشدهاند، یا از اعداد کسانی نیستند که با تحلیلهایی از نوع «انشاالله گربه است» و اینکه گویا حملۀ تلافیجویانۀ جدیی از سوی اسرائیل درکار نخواهد بود، زیرا همه چیز پیش از حملۀ موشکی با آمریکاییها هماهنگ شده و به اسرائیل نیز خبر داده شده بود، نخواسته باشند خود و مردم علاقمند به تفرجهای اینترنتی را مشغول سازند، و یا اگر از نوع اصلاحطلبانی چون زیدآبادی نباشند که ابتدا همه چیز، از جمله خطرآفرینیهای رژیم اسلامی، را وارونه میکنند، تا بتوانند در نهایت دستگاه تبلیغاتی خود علیه شاهزاده را به راه بیاندازند، و پردهای بر موضوع اصلی یعنی اقدامات جمهوری اسلامی بر ضد امنیت کشور و ملت ایران بکشند، اگر فهم ما زیر تأثیر چنین کژفهمیهایی از دریافت شرایط دشوار واقعی به انحراف کشیده نشده باشد، آنگاه در پس همۀ این حوادث قادر خواهیم بود ببینیم که؛ درگیری ایران در جنگ آسیبهای جبران ناپذیری با خود خواهد داشت، پس باید به هر قیمت از وقوع جنگ جلوگیری کرد. پیکار بیامان علیه جمهوری اسلامی میتواند به بزرکترین عامل بازدارندگی حمله نظامی به ایران بشود. اما اگر کار به جایی بکشد، که از میان برداشتن این رژیم به دست دیگرانی از بیرون از مرزهای ایران بیافتد، حتا به دستِ «قسمخوردهترین» دوستان تاریخی ایران، نتایج پرآسیب آن برای کشور و ملت ما بسیار ناگوار خواهد بود. به همان میزان که سیر اضمحلال و تضعیف کشور که مدتهاست، با وجود جمهوری اسلامی، درگیر روند آن هستیم، سخت ناگوار خواهد بود. اما، نه آن مرگِ در جنگ و نه این مردن تدریجی، سرنوشت محتوم ما نیست. اصلاً شایستۀ ملت ایران نیست!
مردم ایران، اگر نخواهند آن دو سرنوشت را، همچون تقدیر محتوم خود، پذیرا شوند، راه دیگرشان پیکار و ایستادگی در برابر جمهوری اسلامی است، با آمادگی و سازماندهی هر چه گستردهتر، بر گرد رهبری شاهزاده رضا پهلوی و حمایتهای سازمانیافتهتر و گستردهتری از اقدامات ایشان در جلب حمایت دولت و افکار عمومی کشورهای دیگر به ویژه کشورهای غربی در دفاع از مبارزات مردم ایران و اعلام وسیع و ایستادگی بر اینکه مردم ایران خواهان هیچ جنگی با هیچ کشوری نیستند. در این زمینه باید از جهانیان خواست که حساب مردم ایران را از رفتار تنشآفرین و آشوبگرانۀ جمهوری اسلامی جدا کنند. زمینۀ این تفکیک را تنها مبارزات مردم ایران علیه جمهوری اسلامی ایجاد میکند و بیتردید مانعی در برابر حمله به ایران خواهد بود. در رساندن پیام صلحجویی ملت ایران و در عین حال اعلام بیزاری از کنش جنگافروزانۀ رژیم اسلامی، در مجامع بینالمللی، از تبلیغات سخیف حامیان جمهوری اسلامی نباید هراسید و در برابر لفاظیهای دروغین و شعاری آنان نباید کوتاه آمد. با جلب حمایت افکار عمومی و دولتهای دیگر باید هر روز حلقۀ محاصره از بیرون و درون را بر گرد رژیم اسلامی و اعوان و انصار آن تنگتر و آن را به فرصتی برای تضعیف هرچه بیشتر و شکست نهایی و برچیدن بساط جمهوری اسلامی بدل نمود.
برخلاف تصور و امیدهای رژیم اسلامی، از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یعنی از آغاز وزیدن «طوفان الاقصی» و آغاز رسمی عملیات «محور مقاومت اسلامی» و برخلاف پیام سبکسرانۀ رهبر جمهوری اسلامی، به دانشجویان دانشگاههای آمریکایی و اروپایی، مبنی بر «تغییر تاریخ»، در این یکسالۀ گذشته جمهوری اسلامی شکستهای سختی خورده و بغایت آبرو باخته است. بازوهای بیرونی رژیم اسلامی، پس از گذشت زمان طولانیِ غیر لازم در ضرورت انجام آن، یکی پس از دیگری در حال قطع شدن یا از کار افتادن است. استراتژی رژیم اسلامی در ایجاد «محور شرارت اسلامی» درهمریخته و به شکست رسیده و بازسازی آن حتا اگر ناممکن نشده باشد، اما به تعویق طولانی افتاده است. نیروهای درونی رژیم حتا نزدیکترین لایهها به کانون قدرت، به ویژه سران سپاه و نیروهای امنیتی آن، نه قابل اعتماد برای یکدیگرند و نه نقطۀ اتکاء و اطمینان برای پیشبرد سیاستهای توطئهآمیز در بیرون از مرزهای ایران و به زیان امنیت ملی کشور. در درونِ نظام انسجامی وجود ندارد. علاوه بر اینها دلجویی از گروههای تروریستی و نیروهای جنگهای نیابتی رژیم اسلامی، مانند حماس و حزبالله، برای جمهوری اسلامی هزینههای مالی سنگینی در بر خواهد داشت، آنان را تنها با پول و اسلحه میتوان خرید. سنگینی و بار چنین تأمینی، نظیر چند دهۀ گذشته، بر گردۀ مردم ایران گذاشته خواهد شد. نه غرب باید چنین اجازهای را مانند چند دهۀ گذشته بدهد و نه مردم ایران باید زیر این بار ظالمانه ضد ملی گردن و پشت خم کنند. از این فرصت تاریخی باید بهره جست. نباید به جمهوری اسلامی چه در درون و چه بیرون فرصت تجدید قوا داد.