آن کوچه بن‌بست بود… / هنگامه هویدا

کوچه بن‌بست بود

پر از سایه‌های سیاه

چراغ‌های خاموش…

***

باتوم را در هوا چرخاند

چرخاند

چرخاند

کوچه بن‌بست بود

پر از سایه‌های سیاه

چراغ‌های خاموش…

دری باز شد

به سرعت بسته شد

افتادم کنار در

می‌زد    می‌زد     می‌زد

زیر لگدهای او بود که فهمیدم

دوستت دارم

راستی…

دوستت دارم.

*برگرفته از سامانۀ شخصی شاعر «ونوس در برابر پاریس برهنه می شود»