عبدالناصر نه میتواند صلح را به ملت خود عرضه دارد و نه پيروزی در جنگ را. توسعه اقتصادی و بهروزی مردم مصر نيز در شرايط کنونی داستانهای فراموش شده است.
داريوش همايون
آيندگان پنجشنبه 14 فروردين 1348
در دو سوی کانال سوئز آشتیناپذيری روزافزون حريفان يک نتيجه قطعی بيشتر ندارد: پايان رژيم عبدالناصر؛ رئيس جمهور مصر ممکن است در يک کودتا يا شورشی داخلی سرنگون شود يا در مصيبت شکست يک جنگ خارجی، ولی حکومتش به هر حال رو به پايان است و او خود تبديل به سلاحی بر ضد خويشتن شده است.
شناخت معمای ناگشودنی رژيمی که مسئوليت شروع جنگ ژوئن 1967 و شکست در آن و نيز سياست “نه مذاکره، نه شناسائی و نه صلح” را بر دوش دارد دشوار نيست. حيثيت بزرگ عبدالناصر در مصر و دنيای عرب او را از سرنگونی فوری پس از پيروزی شکنندهی ارتش اسرائيل نجات داد. ولی پس از دو سال که به گفتهی خود او هر روز آفتاب برمیآيد و سربازان اسرائيلی در کنار کانال نشستهاند، برای او چيز زيادی برای گزينش نمانده است.
در کنفرانس سران عرب خرطوم در اوت 1967 عبدالناصر پايه سياست اعراب را بر ترجيح راه حل سياسی در عين نشناختن، مذاکره نکردن و صلح نکردن با اسرائيل قرار داد. امروز از اين راه حل سياسی نشانی نيست. حتی به کوششهای چهار دولت بزرگ نيز اميدی نمیرود ـ و اين تنها مايه اميدواری است که عبدالناصر میتواند داشته باشد. مفهوم همه اينها دست بردن به اسلحه و ترجيح دادن راه حل نظامی است. حکومت مصر درست قدم در اين راه گذاشته است.
با آن که عبدالناصر امروز جنگ نمیخواهد و اطمينانی به آمادگی نيروهای مسلح خود در آيندهی نزديک ندارد، سياست او پيوسته سختتر و خطرناکتر شده است. فشار داخلی و موج بالاگيرنده نارضائی و شرمساری، خاصه در صفوف نظاميان، بر ترس او از رقابت مؤثر سازمانهای چريکی عرب در مبارزهی رهبری تودههای عرب افزوده شده است. عبدالناصر بايد آن راه حل سياسی را به ملت خود و به ديگر اعراب عرضه دارد ـ که در شرايط نه مذاکره نه صلح آسان نيست ـ و يا دست سربازان ناشکيبا و خسته و انتقامجوی خود را باز بگذارد.
گلولهبارانهای سنگين مواضع اسرائيلی (45 هزار گلوله در يک نبرد) گرم نگهداشتن جبهه کانال سوئز به بهای کمرشکن نظامی و اقتصادی و پشتيبانی از سازمان های چريکی و سخنرانیهائی که هر روز آشتیناپذيرتر میشوند، بارديگر عبدالناصر را در وضعی همانند ماه مه 1967 قرار داده اند.
ضرب شستهای نظامی او تا کنون بيهوده مانده است. سختترين نبردهای توپخانه را وقتی آغاز کرد که اسرائيلیها مواضع خود را زير پوشش ريگهای بيابان از آسيب هر توپی که مصریها در زرادخانه دارند در امان داشته بودند. “خط بارـ لو” در کرانه شرقی کانال اکنون کامل شده است و برعکس اين شهرهای سوئز و اسماعيليه و پرت توفيق و پرت سعيد است که با تأسيسات بندری و پالايشگاهها و مخازن نفت خود بیدفاع در زير ضربات توپ های اسرائيلی قرار دارند و در هر نبرد ميليونها دلار زيان میبينند. راه حل نظامی ناتمام عبدالناصر تا کنون تنها از اين برآمده است که يک سرزمين ويران بیصاحب در قسمت بزرگتر کرانه غربی کانال سوئز بوجود آورد با دهها هزار آوارهی مصری که شهرهای ساحلی منطقه کانال را رها کردهاند و هنوز میکنند.
پيشتررفتن در اين راه مفهومش شکستهای نظامی بيشتری خواهد بود زيرا هزاران کارشناس نظامی و صدها ميليون دلار سلاحهای تحويلی شوروی هنوز از ارتش مصر يک نيروی جنگندهی واقعی نساختهاند، و دست کشيدن از مبارزهی مسلحانه نيز احساس خواری مصريان را تشديد خواهد کرد.
در ارتش مصر کم نيستند افسرانی که عقيده دارند بهتر از عبدالناصر قادر به رهبری کشور و نيروهای مسلحاند و دانشجويان و کارگران مصری قبلاً با تظاهرات خود سرخوردگی خويش را از رژيم ابراز داشتهاند. عبدالناصر نه میتواند صلح را به ملت خود عرضه دارد و نه پيروزی در جنگ را. توسعه اقتصادی و بهروزی مردم مصر نيز در شرايط کنونی داستانهای فراموش شده است.
زمانی بود که محافلی در اسرائيل رئيس جمهور مصر را به عنوان رئيس حکومتی که در مقايسه با ديگر حکومت های دنيای عرب ثابتتر جلوه میکرد و قدرت و حيثيت کافی داشت قادر به تخفيف کشمکش با اسرائيل می دانستند. امروز اين آخرين مدافعان نيز برآنند که جانشين عبدالناصر هر کس باشد نمی تواند جنگجوتر از خود او درآيد. چنان که روشهای اسرائيلیها نشان می دهد آنها هيچ کمکی به آسان کردن دشواريهای رهبر مصری نخواهند کرد.




















