دو شعر از ناهید عرجونی و ماندانا زندیان

دوچرخه را كه از تو  گرفتند /  به جايش تفنگ دادند و پلاكی كه گمت نكنند  / عروسك را كه از من، / به جايش زخم‌هايی كه خوب نمی‌‌شود

‌‌

‌ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یک


شهيد يعنی كسی كه برنمی‌گردد

ناهید عرجونی


دوچرخه را كه از تو  گرفتند

 به جايش تفنگ دادند و پلاكی كه گمت نكنند 

عروسك را كه از من،

به جايش زخم‌هايی كه خوب نمی‌‌شود


خوب نمی‌شوم

برايم توت فرنگی بياور

وسيزده سالگی

و قسم می‌خورم كه دوستت‌دارم‌هايی را

كه نمی‌شكنم!

حالا تو روی آب می‌خندی

روی شانزده‌سالگی و لب‌هايی  كه شهيد شده‌اند

 و شهيد يعنی كسی كه برنمی‌گردد!


برگرفته از سامانه شاعر: http://nahidarjooni.blogfa.com/

دو

ماندانا زندیان


نفَسش که روی مین جا ماند،

عطرِ همۀ شله‌زردهای زمین پرید

و هنوز کاسۀ ماه پُر می­‌شد

و هنوز هیچ­کس ظهور نمی­‌کرد.

 ‌

فردا

سایۀ انقلاب، 

روی پلاک او

و پیشانی ماه

و شله زرد نذری بی­‌بی

گلاب مصنوعی می­‌پاشید

و با دار– چین واقعی می­‌نوشت :

« جنگ، جنگ، تا پیروزی »