در سال ۱۳۵۷، از «خلقهای ایران» یا «اقلیتهای قومی» سخن میگفتند و امروز دکان تازهای زیر تابلو «اقلیتهای اتنیکی» باز کردهاند؛ آن دکان تخته شد و این دکان نیز هرگز فراتر از «فاندهای» موجود باز نخواهد ماند
ماجراهای «خلق» دیروز و «اتنوس» امروز
امیر طاهری
جنبش آزادیخواهانه ایرانیان که برخلاف پیشبینی بسیاری از «ایرانشناسان»، همچنان، البته با کشوقوسهای اجتنابناپذیر، ادامه دارد هرروز توجه تعداد بیشتری از اندیشکدهها را هم در غرب و هم در شرق به خود جلب میکند. نگاهی به برنامه بعضی اندیشکدهها برای سال میلادی آینده نشان میدهد که سمینارهای ایرانشناسی با مضامین گوناگون برنامهریزی میشود.
یکی از دعوتنامههایی که اخیرا ارسال شده است از برنامهریزی یک اندیشکده آمریکایی برای سمیناری درباره «اقلیتهای اتنیکی» در ایران خبر میدهد. اصطلاح «اقلیتهای اتنیکی» در عین حال محملی شده است برای دریافت بودجه از شرکتها، سازمانها و اندیشکدههای غربیــ یا جذب «فاند» برای افراد یا گروههای فعال سیاسی علیه جمهوری اسلامی.
سمینارسازی و «فاندگیری» یکی از مظاهر مد روز بودن بخشی از اپوزیسیون حرفهای امروز است. در سال ۱۳۵۷، اپوزیسیون حرفهای مخالف شاه ملغمهای بود از چپ استالینیـمائویی و راست مذهبی افراطی با نگاه به شرق، اسطورهسازی چریکیــ «تنها راه رهایی جنگ مسلحانه است»ــ و روضهخوانی پیرامون «سیادت در شهادت». در آن زمان، آمریکا و غرب بهطور کلی دشمن به شمار میرفت و مفاهیمی مانند دموکراسی و لیبرالیسم محکوم میشد. در آن زمان، مخالفان شاه گوشبهزنگ آخرین اظهارنظرهای ژان پل سارتر در پاریس یا تازهترین تفسیر رادیو مسکو و آخرین اعلامیه این یا آن آیتالله بودند. انقلابینمایی با تیشرت چهگوارا یا شمایل علی ابن ابیطالب بر دیوار مد روز بود. در آن زمان، کسی از «اقلیتهای اتنیکی» سخن نمیگفت. کلیشه مد روز «خلقهای ایران» یا «امت اسلام» بود.
مد روز امروز با مد روز آن زمان فرق دارد. امروز، عکس گرفتن با سیاستمداران غربی، فاند گرفتن از اندیشکدهها یا ثروتمندان آمریکایی و اروپایی، نامهنویسی به رهبران آمریکا و اروپا و تلاش برای جلب حمایت «سلبریتیهای جهانی» جزو اولویتها است. واژگان سیاسی نیز تغییر کرده است تا با مد روز امروز هماهنگ شود. در سال ۱۳۵۷، سخن از مبارزه علیه امپریالیسم، احیای شعائر اسلامی، جنبش ضداستعماری، مهار زدن به زنان با تحمیل حجاب اسلامی و اهمیت ایدئولوژیک یا مسلک در میان بود. اما امروز، سخن از فمینیسم، دموکراسی، حقوق بشر، محیط زیست و البته، «اقلیتهای اتنیکی» و سکولاریسم در میان است.
در سال ۱۳۵۷، عیب کار ما این بود که ایران را در چارچوب تعیینشده روشنفکران غربی میدیدیم، یک کشور «جهان سومی» و فاقد تجربیات سیاسیـفرهنگی خاص خود. مخالفان شاه، چه چپگرایان چه مذهبیون، ایران را صفحه سفیدی میپنداشتند که میتواند پذیرای نقش دلخواه آنان باشد. آنان از تلاشها و مبارزات چند نسل از ایرانیان در بیش از ۱۵۰ سال برای بازگرداندن ایران به مسیر تاریخ بهعنوان یک دولتـملت با عزت و کرامت بیخبر بودند. برای غالب آنان نهضت مشروطه و ریشههای تاریخی آن در سده نوزدهم میلادی حتی یک خاطره هم نبود. آنان هرگز از خود نپرسیدند چرا بنیانگذاران مشروطه در ایران، برخلاف همگنانشان در امپراتوری عثمانی، از واژه وارداتی «دموکراسی» ( یا دموقراطیه در ترکی و عربی) استفاده نکردند و، برعکس، برای تبیین هدف خودــ یعنی شرط گذاردن برای حکومتــ واژه مشروطیت را ابداع کردند.
همچنین، آنان هرگز نپرسیدند چرا مشروطهخواهان واژه غربی کنستیتسیون (Constitution) را که نخستین بار در ایالات متحده و سپس فرانسه انقلابی به کار رفت، وام نگرفتند و بهجای آن از قانون اساسی سخن گفتند. ویژگی ممتاز مشروطیت ایران یعنی ساختن نظامی نو بر اساس همبستگی با حفظ نهادهای دیرینه مانند پادشاهی و دین نیز هرگز مورد توجه پنجاهوهفتیها قرار نگرفت.
دهههای گذشته نشان داده است که «آلامد بودن» انقلابیون آن روز ایران را نه به سوی فردایی بهتر بلکه در مسیر پریروزی بدتر از دیروز کشانده است. ایران ۱۳۵۷ یک ملت جهان سومی تازه از استثماربریده نبود، ملتی بود با تجربه و فرهنگ خاص خود و تنها بر اساس همان تجربه و فرهنگ میتوانست آینده بهتری برای خود شکل دهد.
بازگردیم به منظور اصلی نوشتن این مقاله: سمینار یک اندیشکده آمریکایی درباره «اقلیتهای اتنیکی» ایران. اگر پیرو فرضیه توطئه باشیم، که انشاءالله نیستیم، ممکن است تصور کنیم که استفاده از عبارت ناموزون «اقلیتهای اتنیکی» بخشی از ترفندهای جمهوری اسلامی و مشاطهگران آن برای ترساندن ایرانیان از کابوس تجزیه است. اما احتمال نزدیکتر به حقیقت این است که اصطلاح موردبحث ترفندی است برای گروهکهای ضدایرانی در جستوجوی «فاند» و ادامه حیات بهعنوان مخالفان حرفهای نظام خمینیگرا.
پرسش من از «فانددهندگان» سمینار موردبحث، که امیدوارم هرگز تشکیل نشود، این بود: چگونه میتوان درباره چیزی که وجود ندارد سمینار ترتیب داد؟
نخست، به کار بردن واژه «اقلیت» در ایران، بهویژه با توجه به فرهنگ مشروطهاش، نقض غرض است. در نظام مشروطه هیچ شهروندی را نمیتوان به اقلیت تنزل داد زیرا همه شهروندان در نظام متکی به قانون از حقوق و احترام مساوی برخوردارند. اقلیت از ثلاثی مجرد عربی «قله» یعنی کم بودن ریشه میگیرد. اقل یعنی کمتر و اقلیت یعنی در مقام یا مکان کمتر و کوچکتر قرار گرفتن. واژههای حقر، حقیر و حقارت جزو لغات مترادف قله [یا قلت به فارسی] اقل و اقلیتاند. یک ضربالمثل تعارفاتی عربی این است: «هذا قلیل! هذا ما شیئی» یعنی «این چیزی نیست، این هیچ است».
چگونه میتوان «این هیچ است» را درباره یک شهروند یا گروهی از شهروندان به کار برد؟ شمارش عددی انسانها ممکن است برای آمارگیری، گردآوری دادهها، برای پژوهشهای جامعهشناسی یا سرشماری به کار آید. اما تعیین حقوق و وظایف انسانها بهعنوان شهروند مقوله دیگری است. بازی با اعداد میتواند هر نتیجهای را که بخواهید ارائه دهدــ واقعیتی که فیثاغورٍث بیش از ۲۵ قرن پیش کشف کرد. بدینسان، میتوان گفت همه شهروندانی که ۱۴ سال یا ۴۱ سال دارند در اقلیتاند. همه شهروندانی که وزنشان بین ۵۰ تا ۱۱۰ کیلو است نیز در اقلیتاند. همچنین، شهروندانی که هرگز به زیارت بقاع متبرکه عراق نرفتهاند نیز در اقلیتاند.
آنان که با «اقلیتهای اتنیکی» دکان گشودهاند هرگز نمیگویند «اکثریت اتنیکی» در ایران چه کسانی و در کجا هستند. به عبارت دیگر، یا تمامی ۸۵ میلیون ایرانی اقلیتهای اتنیکیاند که در آن صورت، چون اکثریتی وجود ندارد، لغت اقلیت هم بیمورد خواهد بود؛ یا در ایران، همه ایرانیان شهروندان متساویالحقوق نظام قانونمدار به شمار میآیند.
واژه «اتنیک» را نیز که با افزودن یک «ی» نسبت، ظاهر فارسی یافته است نمیتوان جدی گرفت. نخست، اگر ایرانیان به چنین واژهای نیاز داشتند، حتما معادلی برای آن در فارسی یا در یکی دیگر از ۱۸ زبان ایرانیــ یعنی زبانهایی که هنوز مردم ایران در زندگی خصوصی یا عمومی خود به کار میبرندــ درست میکردند.
واژه «اتنیک» از ریشه یونانی اتنوس (Ethnos) گرفته شده است، بهمعنای «یک گروه خارجی که در شهر شما یعنی آتن دوران تمیستوکلس به سر میبرند اما حق دخالت در امور سیاسی شهر (Polis) را ندارند. این مقیمان خارجی باید از احترام و حمایت قانونی برخوردار باشند و در همه موارد مطیع قوانین و مقررات شهر (یا کشور) هستند.
امروز، در بسیاری از کشورها، گروههای «اتنیک» حضور دارند. میلیونها ترک، بهطور مثال، یک اقلیت اتنیک در آلمان هستند (بهاستثنای ترکانی که به تبعیت آلمان درآمدهاند و بدینسان، دیگر گروه اتنیکی به شمار نمیآیند).
در بریتانیا، بیش از ۱.۵ میلیون هندی، بنگلادشی و پاکستانی از گروههای «اتنیکیاند» و بیش از ۲.۵ میلیون نفر دیگر یا دوتابعیتیاند یا مانند نخستوزیر جدید بهطور کامل تبعه اعلیحضرت چارلز سوم.
اما در ایران، گروه «اتنیک» بهمعنای بالا نداشته و نداریم. البته در نیمقرن گذشته، بیش از دو میلیون نفر از اعراب شیعه و اکراد سنی عراق به ایران پناهنده شدند. اما پناهندگی، یعنی اقامت موقت حتی برای سالها را نمیتوان یک واقعیت «اتنیک» به شمار آورد. امروز نیز چند میلیون پناهنده افغان در ایران به سر میبرند، اما آنان نیز «اقلیت اتنیک» به شمار نمیآیند زیرا تاریخ و فرهنگ و دین و مذهب مشترک نشانه پیوند ناگسستنی آنان با خانواده بزرگ ایرانی است با همه غنای قومی، زبانی و تجربیات تاریخی آن.
در سال ۱۳۵۷، بسیاری از انقلابیون حرفهای ضدمشروطه کوشیدند تا ایرانیان را یا به طبقات تقسیم کنندــ پرولتاریا علیه بورژوازیــ یا به فرقههای مذهبیــ شیعه علیه سنی و مسلمان علیه مسیحی، یهودی، زرتشتی، بهایی و بیدین. هدف همه آنان تجزیه فرهنگیـروانی ایران بود، به شکلی که مفهوم «ملت واحد زیر پرچم واحد» حذف شود و حکومت قشری خاصــ طبقاتی یا مذهبیــ به کشور تحمیل شود.
در آن زمان، بعضی قدرتهای بزرگ و کوچک که بازگشت ایران به صحنه بینالمللی بهعنوان یک نیروی سازنده و تاثیرگذار را برنمیتافتند، گرایشهای تجزیهطلبانه را هم در سطح گفتمانی و هم در سطح میدانی تشویق میکردند. یادبود «نجات آذربایجان» که هفته گذشته برگزار شد، نخستین و تا امروز مهمترین زنگ هشدار علیه تجزیهطلبی گفتمانی یا جغرافیاییـسیاسی علیه ایران به شمار میرود.
امروز نیز متاسفانه بعضی قدرتهای بزرگ و کوچک، دانسته یا ندانسته، لااقل در سطح گفتمانی یا عرضه «فاند» به تاجران «اتنیک» کمک میکنند و بدینسان، به جنبش آزادیخواهانه ایران غیرمستقیم ضربه میزنند.
اگر قرار باشد بعد از ۲۵۰۰ سال برای ابراز یک نظر یا یک توهم یا یک واقعیت دست به دامان زبان یونانی بشویم، بد نیست واژه یونانی دموس (Demos) را نیز وارد معرکه کنیم. دموس یعنی مردمی که در شهر یا کشور خود حق حاکمیت تمام و کمال دارندــ به عبارت دیگر، ملت بهمعنای متعارف آن. اتنوسها پس از نسلها زندگی در یک سرزمین به مرحله دموس ارتقا پیدا میکنند. شهرهای یونان باستان پس از کمتر از دو قرن، استقلال خود را از دست دادند و در امپراتوریهای پی در پی به سطح اتنوس تنزل کردند. در سالهای ۱۸۲۰، با آغاز جنبش استقلال یونان از امپراتوری عثمانیــ جنبشی که سرانجام به ایجاد یونان مستقل منجر شدــ دموس یونانی، بیتوجه به دهها اتنوس تشکیلدهندهاش، هویت یک ملت را بازیافت.
اما ایران، از آغاز تاریخ جهانی، به گفته هگل، این هویت را داشته است. در سال ۱۳۵۷، از «خلقهای ایران» یا «اقلیتهای قومی» سخن میگفتند و امروز دکان تازهای زیر تابلو «اقلیتهای اتنیکی» باز کردهاند. آن دکان تخته شد و این دکان نیز هرگز فراتر از «فاندهای» موجود باز نخواهد ماند.
اتوس و دموس؟ چرا رجوع نکنیم به واژه زیبای خودمان «میهن»، مادر و پدر همه ما، خانه و کاشانه همه ما، عشق و آرزوی همه ما؟
یادآوری: اگر با ارائه واژگان بیگانه از شما دعوت کردند در کاری شرکت کنید یا «فاند» بدهید، نپذیرید و بگویید لطفا ترجمه را به یکی از زبانهای ایرانیان از فارسی گرفته تا تالشی، تاتی، ترکی، کردی، عربی و… ارائه بدهید.
نقل از : ایندیپندنت فارسی
***
https://www.youtube.com/watch?v=G7WmD-GIZ4Y