«

»

Print this نوشته

سخنان حسن شریعتمداری

shriat Kopie

سخنان حسن شریعتمداری

اولین باری که داریوش همایون را دیدم، در مسند یک وزیر بود. در وزارت جهانگردی در آستانه انقلاب. ۲۰ سال با هم فاصله سنی داشتیم ولی جوان بود؛ جسور و بی‌پروا و در عین حال مهربان و مؤدب. او آنسوی میز بود و من اینسوی میز. من از نامه رشیدی مطلق می‌گفتم و هنوز در مسندی بود که نمی‌توانست بگوید من ننوشتم. سال‌ها بعد، پس از انقلاب، در سال ۱۹۸۴ در پاریس همدیگر را دیدیم. دو دیوار قطور که در ظاهر غیرقابل عبور می‌نمود یکی ۲۸ مرداد و دیگری انقلاب، بین ما فاصله انداخته بود. ولی از‌‌ همان ابتدا معلوم بود که این فاصله، فاصله ناپیمودنی نیست. تصمیم گرفتیم در لوموند اعلامیه مشترک علیه نقض حقوق بشر بدهیم. عده زیادی آنرا امضا کردند و عده‌ای زیادی از حزب جمهوری خواهان ملی ما را ترک کردند و عده زیادی از دوستان او هم به او ناسزا گفتند ولی دریچه این دیالوگ گشوده شد.

دوستی را با او ادامه دادیم. انسانی دیدم فرهیخته. آنچه برای من آموختنی بود این بود که این انسان حاضر است به خود باز گردد و از خودی‌ها انتقاد کند. چیزی که در ایران امری سهل و ممتنع است و هنوز هم چنین است. نظر بلند او؛ نظر صائب او؛ اندیشه توانای او، سخن منسجم و زیبای او اثری داشت که جاذب بود. هر چند در بسیاری از چیز‌ها اختلافات ما باقی ماند. ولی کیست که بتواند همه اختلافات را رفع کند؟ اگر رفع کرد، معلوم است که به هیچ اصولی در زندگی پای برجا نبوده است. هیچکدام از این اختلافات باعث نشد که همدیگر را خوب درک نکنیم. از سال ۹۲ در کمیسیون‌ها و نشست‌هایی که خانم فرخنده مدرس و آقای کشگر که در آن همتی والا داشتند نشستیم و اپوزیسیون آن موقع همه در این جلسات شرکت داشتند و آقای امیرخسروی و آقای بهزاد کریمی و دیگر دوستان چپ همه می‌آمدند و فضایی فراهم شد که آثار آنرا امروز می‌بینیم. فضایی که جامعه مدنی را بوجود آورد بتدریج که مسالمت و گفتگو جای دود باروت و صدای تفنگ دوران چریکی در ایران را گرفت. و همه بر آن شدند که می‌توان علیرغم دیوارهای نفرت و کینه و خشونت با هم به گفتگو بنشینند و آینده‌ای مسالمت‌آمیز را بسازند.

داریوش همایون سخت بر این باور بود. قیمت آنرا هم پرداخت. در جمع خود عده زیادی را توانست در تشکیلاتی منسجم گرد هم بیاورد ولی عدة زیادی هم او را ترک کردند.

اثری از خود بجای گذاشت که این اثر بسیار پر ارزش و گرانبهاست. آن اثر این است که علیرغم دیدهای مختلف؛ علیرغم باورهای گوناگون می‌توان نشست و مشترکاتی را بدست آورد که با آن ایران عزیز را ساخت. او سخت بر این گمان بود و بر سر این راه ایستاد. چند ماه پیش در سوئد با او بودم و در مصاحبه‌های مختلف تلویزیونی هم با هم بودیم. او همواره از ساختن ایران؛ آینده‌ای مثبت و روشن؛ فضای دیالوگ و دوستی صحبت می‌کرد. او علیرغم اینکه می‌گفت من با نظام جمهوری اسلامی یک تضاد وجودی دارم، از موسوی و جنبش سبز دفاع می‌کرد. او می‌گفت این تنها راه عاقلانه‌ای است که مملکت می‌تواند از این مسیر به دمکراسی برسد. حتی در این راه چنان افراط می‌کرد که انتقادات مرا از موسوی بر نمی‌تابید. علیرغم همه این اختلافات روانش شاد باد. یاد او را گرامی می‌داریم و او همچنان در بین ماست. هر چند که امروز دار فانی را وداع گفته است.