محمد مختاری در اردیبهشت سال ۱۳۲۱ به دنیا آمد و در آذر سال ۱۳۷۷ در قتلهای زنجیرهای کشته شد. وی از شاعران، نویسندگان، مترجمان و منتقدان معاصر ایران و از فعالین در کانون نویسندگان ایران بود.
تا شام آخر
محمد مختاری
نزدیک شو اگر چه نگاهت ممنوع است.
زنجیرۀ اشاره همچنان از هم پاشیده است
که حلقههای نگاه
در هم قرار نمیگیرد.
دنیا نشانههای ما را
در حول و حوش غفلت خود دیده است و چشم پوشیده است.
نزدیک شو اگر چه حضورت ممنوع است.
وقت صدای ترس
خاموش شد گلوی هوا
و ارتعاشی دوید در زبان
که حنجره به صفتهایش بدگمان شد.
تا اینکه یک شب از خم طاقی یک صدایت
لرزید و ریخت در ته ظلمت
و گنبد سکوت در معرّق درد برآمد.
یک یک درآمدیم در هندسۀ انتظار
و هر کدام روی نیمکتی یا زیر طاقی
و گوشه میدانی خلوت کردیم:
سیمای تاب خورده که خاک را چون شیارهایش
آراسته است.
و خیره مانده است در نفرتی قدیمی
که عشق را همواره آواره خواسته است
تنها تو بودی انگار که حتی روی نیمکتی نمیبایست بنشینی
و در طراوت خاموشی و فراموشی بنگری.