بیست و هفتم سپتامبر زادروز داریوش همایون است…
نسرین ستوده ساعتی پس از آزادی:«به من گفتند آزاد هستی؛ ما میخواهیم همه زندانیان آزاد شوند»
برای نخستین بار در تاریخ جوایز ادبی ایران، جایزهای به شعر مهاجرت و تبعید اختصاص یافته است.
«براى آن كه زندگان به زندگى انديشه كنند، سنگنبشتۀ گور يكى از كهنترين انگيزههاست. سنگنبشتۀ گور میتواند اعتماد و اميدوارى را از ديوار گذشتهها به آيندگان انتقال دهد.» –پل الوار
دوم شهریور، زادروز مانا آقایی، شاعر، مترجم و پژوهشگر ادبی، است. مانا زادۀ بوشهر، دانشآموختۀ ایرانشناسی در دانشگاه اوپسالا (سوئد) و ساکن استکهلم است.
بالا از هیچ اثاث در هیچ جا نشان نمیدیدی الا در یک اتاق یک گاو صندوق گُنده، با در بازش، که خالی بود. گاو صندوقِ باز و خالی و گنده در آن اتاقِ لختِ بیدر و داغون بیجا و بیقواره و بیهوده مینمود، انگار تکذیب علت وجودی خود بود؛ انگار حتی اسمش هم بهش نمیآمد. از لای قاب سوختهِ پنجره، حیاط پیدا بود. پائین، زنی که کودکی به پشت کمر بسته بود با چادر دهاتی کهنه ش، با چوبدستی در لای پارههای کاغذ جستجو میکرد. شاید شنیده بود که تاراج میکنند اما وقتی رسیده بود که فرصت گذشته بود و خانه خالی بود، حتی اگر قصد و قدرت غارت داشت.
عزیزم! شاعر بودن، خواستن در توانستن و توانستن در خواستن است. این هر دو خاصیت را باید زندگیِ او به او داده باشد. به عبارت دیگر میگویم بتواند بخواهد و بخواهد که بتواند.
مرشد ولى اله ترابى، پدر نقالى ایران، شنبه دوازدهم مرداد، در سن هفتاد و هفت سالگی، در تهران درگذشت
دکتر امین بنانی، استاد تاریخ و زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه یو. سی. ال.ای، یکشنبه بیست و هشتم ژوئیه دوهزار و سیزده میلادی، در شهر سانتامونیکا درگذشت. یاد ارجمندش، روشن و سربلند…
هنر باید بتواند ما را از مرزهای روزمرگی فراتر ببرد و ذهن نویسنده و تولید کنندهٔ اثر هنری زمانی که مرتب مشغول چگونگی بیان باشد، در دراز مدت فلج میشود و زبانش الکن. یا به کُد گذاری روی میآورد و یا واقعیت را ناقص بیان میکند و بدین ترتیب در تحریف آن با قدرت سهیم میشود.
خواهی نباشم و خواهم بود، دور از ديار نخواهم شد / تا گود هست، مياندارم، اهل کنار نخواهم شد
این جهان قرار بود گل بشود جایی که انقلاب و آزادی به هم می رسند این جهان قرار بود گل بشود در امتداد زیبایی خجسته ی آن دوچشم و چشم های دیگر که از روزگار زیبایی ازلی آزاد خرامیده اند
شعر پیشرو شعری است که «این گونه که هست» را خوب بشناسد، و «آن گونه که باید باشد» را در خیال شاعرانۀ خود،به سان آرزوها و آرمان های انسانی بپروراند
در را قفل می کنم در خودم / پنجره را می بندم / کلید را گم میکنم / چراغ را خاموش / میایستم