Category: ادبیات

نوروز و روزِ نو/ نعمت آزرم

نوروزتان خوش باد! / در لحظه‌ی تحويل سال نو / ما را به ياد آريد! / ما را به ياد آريد و از اين دور دستان در کنار آريد / ما را که توفان بُرد / در لحظه‌ی آغاز سال نو /  کنار سفره‌ی نوروزتان /   – آنجا که خالی مانده – باری در شمار آريد!

ادامه‌ی مطلب

با احترام به سیمین دانشور

«گریه نکن خواهرم. در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت.

و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی، سحر را ندیدی؟»

‌‌

ادامه‌ی مطلب

در شادمانی زنی که منم

در شادمانی زنی که منم

عاشقانه ای برای کابوس های مشترکمان ـ مهدی موسوی / ایران

بابا کنار مارکس قدم می‌زد  /  با لهجه‌ی شریعتی و قرآن  /  می‌خواستم که گریه کنم: مادر!  /  روی لبم صدا زده شد: ایران!!
‌‌

ادامه‌ی مطلب

زندگی را شعله باید برفروزنده* / ماندانا زندیان

‌‌

در سرزمین ما، حنجرۀ آزادی بارها در مشت‌های استبداد پاره پاره شده است، ولی صدای آزادی‌خواهی ـ از بابک تا ستارخان، و از فرخی و قمر تا ندا و آریا آرام‌نژاد ـ از دست‌های خاک ایران آب خورده و باز به خیابان پرکشیده است؛ میهن دوستی گستره‌ای است که زورگویان هرگز نتوانسته‌اند بر آن چیره شوند.

ادامه‌ی مطلب

من نقش خویش را همه جا در تو دیده ام / ماندانا زندیان

در چشم انداز پیش روی من، که سرتاسر سال‌های جنگ را بر خاک ایران زندگی کرده‌ام، مخالفت با هر دخالت بیگانه در این خاک، و دفاع از یکپارچگی کشور و ملت ایران روح زندگانی نسلی است که هر واقعیت ملموس را از هر امیدی که می‌توانست داشته باشد، سرقت کرده‌ بودند؛ …

ادامه‌ی مطلب

«به آغوش دراز نی»

«به آغوش دراز نی»

گزیده‌ای از اشعار و داستان‌های سپیده جدیری، انتشارات ناکجا، پاریس/ در هر دو شکل پی دی اف، و کتاب چاپی.(کلیۀ اشعار این مجموعه در ایران غیر قابل چاپ بوده‌اند.)

تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم* / ماندانا زندیان

زنده کردن رواداری شاید بزرگ ترین سهم گزاری نسل دوم انقلاب اسلامی در خردمند کردن سیاست در جامعه بود؛ نسلی که برای نخستین بار در تاریخ همروزگار ما، در گشاده کردن فضای سیاسی ایران تا شعار تکان دهندۀ  «زنده باد مخالف ما» رسید …

ادامه‌ی مطلب

تهران / فرشته ساری/ ایران

تو را به کسی نمی بخشم  /  نه به جایِ جواهری بدلی  /  نه اصلی  /  تو را به کسی نمی بخشم  /  نه در شعرم نه در دلم

ادامه‌ی مطلب

دستور خط فارسی* / ماندانا زندیان

– خط، چهرۀ مکتوب زبان است و همان­گونه که زبان از مجموعۀ اصول و قواعدی به نام « دستور زبان » پیروی می­کند، خط نیز باید پیرو اصول و ضوابطی باشد، که ما مجموع آن اصول و ضوابط را « دستور خط » نامیده­ ایم. – فرهنگستان زبان و ادب فارسی

ادامه‌ی مطلب

… / ماندانا زندیان

«تبعید فقط یک جغرافیا نیست، /  من هر جا که باشم تبعید را بر دوش می‌کشم،  / همچنان که وطنم بر دوشم است.»

ادامه‌ی مطلب

زبان رو به گسترش ما* / داریوش همایون

در بحث زبان اهل زبان بیش از خود آن اهمیت دارند. از ابوریحان تا امروز ما از ناتوانی فارسی نالیده‌ایم. ولی این زبان “ناتوان“ در هزار و صدسال تاریخ ادبیات‌ش از برآوردن نیازهای گوناگون دوره‌های گوناگون برآمده است و تا هرجا اهل زبان اجازه داده‌اند گسترش یافته است. در عصر خود ما چنان دامنه بیانی یافته است که نه تنها هزارسال بلکه صدسال پیش نیز دست نیافتنی می‌نمود.

ادامه‌ی مطلب

وضعیت قرمز / ماندانا زندیان

و پدرم   نگاهش را سوی دست هایم شلیک می کرد   از حوالی اروند رود   تا یادش نرود چقدر کوچک بودم   وقتی داشتم می مُردم  کنار عروسک هایم؛

ادامه‌ی مطلب

ما می نویسیم، پس هست / ماندانا زندیان

ایرج گرگین، فرهنگ را برتر از همه چیز و هر چیز می دانست، به اعتدال و انصاف باورداشت، و اخلاق را آنسان می زیست که می نوشت؛ می گفت «جامعۀ ایده آل و کاملی که در آرزوی ماست، دست نیافتنی ست، … اگر بتوان در زندگی کار مثبتی کرد، بهتر از کنار نشستن و بافتن سخنان منفی ست. من هرگز به مطلق گرایی، به این که یا باید «همه چیز» داشت، یا « هیچ چیز»-  شعار برخی از جزم اندیشان و افراطیون سیاسی – اعتقاد نداشته ام.»

ادامه‌ی مطلب

چاک / سپیده جدیری

شاید فقط زندگی من بود

که این گونه گیج

بر چشم‌های قرمزتان نشست


ادامه‌ی مطلب

آریا آرام نژاد را آزاد کنید!

آریا آرام نژاد را آزاد کنید!

“استبداد، خواستِ تسلط داشتن بر اندیشه و آرمان دیگری- هر کس و به هر شکل- است، خشونت حتی در لحظۀ بازتولید به زایش استبداد- تسلط بر اندیشه و آرمانی که با ما نیست- می رسد. ما برای پاک کردن استبداد برخاسته ایم، برای ایجاد شرایط برابر برای خود و مخالفانمان. ما با مقولۀ جرم سیاسی و مجازات اعدام مخالفیم، چون باور داریم جان و روان انسان- هر فرد انسانی حتی- چند صداست، انسان را نمی توان در یک ایدئولوژی فراگیر یا هر تعریف یکپارچۀ دیگر خلاصه کرد، دگرگونی و دگراندیشی در ذات ماست، ما که انسانیم و “دیگری” بخشی از زندگی اجتماعی و عمومی مان است.”

واسلاو هاول، و فرهنگ رفتار سیاسی / ماندانا زندیان

هاول روشنفکری را اندیشیدن برای عمل کردن می‌داند، و روشنفکر را انسانی که اندیشه ورزی را تا بهکرد امر عمومی- آنچه او اهمیت دادن به زندگی «دیگری» تعریف می‌کند- پیش می‌برد. او که برای سال‌ها پیش از ورود به سیاست، در جایگاه نمایشنامه نویسی توانا و کامیاب، از مخالفان و معترضان به سیستم حاکم بر جامعه بود، از تجربۀ ریاست جمهوری- راهی برای لمس نزدیک مشکلات پیش رو در امر عمومی- به تاکید بر ارزش اخلاق و فرهنگ در سیاست می‌رسد، و چنان که در خودزندگی نامه‌اش می‌نویسد، درمی یابد سیاست، در درازای عمرش، چه اندازه از پرهیز روشنفکران در نزدیک شدن به گسترۀ خود، آسیب دیده است

ادامه‌ی مطلب