شبنم آذر
خنجری درمن بود
که میدویدم
دویدنِ باهم
آزادیِ کوچکیست.
ما
به خیابانهایمان بازگشته بودیم
و اشکهایمان
طبیعی بود
وسکوتمان
طبیعی بود
دویدنِ باهم
آزادی کوچکیست.
سنگی بودیم
که پرتاب میشدیم
گلولهای بودند
که اصابت میکردند
خنجری درمن بود
که میدویدم
زخمی
که به خونریزی فکرنمیکرد