«

»

Print this نوشته

پیشگفتار

پیشگفتار

«انقلاب اسلامی را من به عنوانِ آغازگاهِ بازنگری در کلِ حقیقت ایران در نظر گرفتم، کل واقعیت ایران، ما از اینجا بایستی شروع کنیم و همه‌چیز را تقریباً زیرورو کنیم.» (داریوش همایون ـ «گفتگو در مورد تاریخ معاصر ایران» ـ سایت روزنه)

عبارت فوق موجزترین کلام در معرفی مضمون دفتر حاضر است که توسط «نشر بنیاد داریوش همایون ـ برای مطالعات مشروطه‌خواهی» عرضه می‌گردد. کتابِ «یک زندگانی و پرسش‌های بی‌شمار» مجموعه مصاحبه‌هایی است بر زمینۀ تاریخ، سیاست و فرهنگ ایران و برگرد موضوعاتی‌ که بار دیگر مردم این کشور و خاصه نسل‌های پس از انقلاب اسلامی را به حرکت واداشته است. اثر برگزیده‌ای است از ماندگارترین گفتگوها با داریوش همایون که طی سه دهه متمادی و بی‌وقفه، توسط برنامه‌سازان رسانه‌ها و وسایل ارتباط‌جمعی، سخنگویانی از گرایش‌ها و نگرش‌های گوناگون و از سوی فعالینی در حوزه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، با وی صورت گرفته است.

اگر «بازنگری در کلِ حقیقت و کلِ واقعیتِ ایران و زیرورو کردن تقریباً همه‌چیز» که به این کل بازمی‌گردد، به جد گرفته شود، دشواری این بازنگری و سخت‌کوشی در راهِ آن باید با سنگینی وزن تاریخ سرزمینی هزاران ساله‌ و ژرفای پرلایۀ فرهنگ مردمان آن سنجیده و هم‌تراز باشد؛ هم‌ارز با تاریخ و فرهنگ ملتِ ساکن در سرزمینی که بازهم، به گفتۀ داریوش همایون؛ کمرش‌ زیر بار آن خم اما گردنش همچنان افراشته است. در برابر درازای تاریخ و وسعت و عمق فرهنگ ملت ایران، آن دین و انقلابِ برخاسته از نگرشِ دینیِ خاصی از آن، با همۀ صورتِ مهم و اهمیت واقعی که امروز به خود گرفته است، جز یک نقطه نیست. با همه قدرت و تأثیری که انقلاب اسلامی و پیامدهای آن برای ایران داشته است، اما در برابر هیبت این تاریخ دراز و فرهنگ پر لایه، در برابر دستاوردهای آن و فرصت‌های بزرگ و کوچک از دست‌رفته‌اش، بیش از یک «گاه» نیست، اما با اهمیتی تاریخی که قدر مطلق آن را باید در قدرت تکان و ژرفای «به خود آمدنی» دید و سنجید که در ناآرامیِ برخاسته از بحرانی که همگان و همه‌چیز را در ایران در برگرفته تبلور و تجسم‌یافته است.

اهمیت تاریخی انقلاب اسلامی‌، از نگاه داریوش همایون، نه فرارسیدن شامگاه برای همگامان بود و نه آغاز سحرگاه برای دشمنان. از دیدگاه وی انقلاب اسلامی لحظۀ رودررویی ما با خود می‌بود. برای فهم درست این فراگیرترین رخدادِ تاریخ معاصر ایران و درک جایگاه پراهمیت آن به‌مثابه تجربه و عمل مشترک، از نظر داریوش همایون، نخست پروندۀ بخش‌بخش کردن و جدایی انداختن میان ملت ایران، باید بسته می‌شد. روش تفکیک و تفریق مردم ایران از یکدیگر، پس از آن تکان بزرگ و به خود آمدن، اعتبار خود را تنها در افکار و منش کسانی می‌توانست حفظ کند که هنوز در همان عوالمِ انقلابی و نگرش‌های پیشین خویش درجا زده‌اند. نگرشی که اگر به گذشته بنگرد جز پاک کردن دامن خود از سهم و مسئولیت خویش در قبال آنچه رخ‌داده است، نمی‌بیند و اگر به جلو نگاه کند، جز گرفتن انگشت اشاره و اتهام به‌سوی دیگران از عهدۀ هیچ، مگر دشمنی و ستیز و دامن زدن به فرهنگ بویناک «خودی و غیرخودی»، برنمی‌آید. داریوش همایون، به دور از آن نگرش و این فرهنگ و یکی از سرسخت‌ترین مخالفان هردو، در سه دهۀ پایانی زندگانی خویش در تلاش برای تبیین معنای تاریخی و آشکار ساختن ریشه‌های فرهنگی انقلاب اسلامی به‌مثابه یک تجربه تاریخی مشترک ملت ایران بود. وی هفت سال پیش در مراسم بزرگداشتش به مناسبت ۸۰ سالگی‌، در سخنرانی خویش، در توصیف این رویداد تاریخی، گفت:

«ما امشب در اینجا هستیم زیرا سی سالی پیش در ایران انقلاب اسلامی روی داد که پس از نخستین حمله عرب و ایلغار مغول ویرانگر‌ترین رویداد تاریخ ایران است. ٢٢ بهمن ١٣۵٧ همه‌چیز را زیرورو کرد و هنگامی که این توده انسانی از تب و تکان انقلاب به خود آمد فرصتی به همان اندازه شگرف در برابر خود یافت. ما با موقعیتی روبرو شدیم که یونانیان که به گفته مشهور برای هر فرایافتی واژه‌ای می‌داشتند، کائوس chaos می‌نامیدند. کائوس حالت پیش از آفرینش است، پیش از آنکه جهان هستی، هست بشود. آن انقلاب، ورشکستگی سرتاسر آنچه بود که ما را می‌ساخت و می‌شناساند ـ از سیاست گرفته تا جهان‌بینی و فرهنگ رایج؛ و از رابطه اجتماعی گرفته تا رفتار شخصی. ما به‌عنوان یک جامعه و یک ملت در یک‌لحظه تاریخی، خود را برهنه کردیم. آنچه را که در واقعیت خود شده بودیم بیرون ریختیم. انقلاب اسلامی تنها پایان یک رژیم و یک سلسله نبود که یا برگِرد پیکر بی‌جانش پای‌کوبی کنیم یا بر سر گور‌ش بگرییم. میدان نبردی میان آن‌ها که می‌خواستند گذشته‌های خود را برگردانند نیز نبود. بیش از هر چیز کائوس بود ـ بر هم خوردن و زیروزبر شدن همه‌چیز، از جمله گذشته‌های ما که به جان‌ها بسته بود.

سه دهه پیش به نظر من آمد که ایران پس از انقلاب را بیشتر به‌عنوان آبستن جهان تازه‌ای ببینم تا امتداد آنچه انقلاب را، از همه‌سو، میسر ساخته بود.» (داریوش همایون «بیرون از سه جهان ـ گفتمان نسل چهارم»)

رویاروییِ تکان‌دهنده میان واماندگی عریان ملتی در برابر هیبت تاریخی‌اش و از پرده برون افتادن این‌که نه از عهده و نه از پسِ آن تاریخ برآمده‌ است، ما ایرانیان را بار دیگر دچار بحران و ناآرامی، برآشفتگی روان، خلجان روح و شرمگینی وجدان ساخته و سراسر به تردید و شک نسبت به خویش انداخته است، به تردید و پرسش از «تقریباً همه‌چیز». برای ما ایرانیان بار دیگر زمانه زمانۀ ناآرامی است و پرسش‌های بی‌شمار و بی‌پایان نشانگر چنین زمانه‌ای است. دفتر حاضر نمونه و مصداقی است که مُهر این زمانه را بر خویش دارد، با آموزه‌ها و درس‌هایی برآمده از پاسخ‌ها که تا جایی که چشم توانِ دیدن دارد، سخت بکار این ملت و مردمان در به دنیا آوردن آن «جهان تازه» خواهد آمد.

«یک زندگانی و پرسش‌های بی‌شمار» مجموعۀ برگزیده‌ از گفتگوهایی است با داریوش همایون توسط جمعی از ایرانیان. سطور پیشگفتار کتابی که از این گفتگوها برآمده است، ناگزیر به هنگام نگارش، جانشین زبان و بیان دیگران شده است؛ زبان گروهی از پرسش‌گران و یک پاسخ‌دهندۀ یک‌تنه که اگر هنوز در میان ما می‌بود، به‌رسم خود و به میل و آرزوی ما به‌عنوان ناشر آثارش و به اعتبار جایگاه برخاسته از اعتمادی که در نظر دیگران از آن بهره‌مند شده بود و البته به طبیعت پاسخ‌ها و انسجام فکری و مبانی روشن بازتابیده در آن‌ها، این سطور باید به قلم وی نگاشته می‌شد. بی‌تردید تنها از عهدۀ استثنایی چون داریوش همایون به‌عنوان سیاستگری پرتجربه، روزنامه‌نگاری مطلع و بادانش و ایستاده بر بلندای نظر و سیاست و برخوردار از حس اعتماد و التزام درونی مراجعه‌کنندگان و پرسشگران به شنیدن سخنانش، برمی‌آمد که چنین از دل پرسش‌های بی‌شمار و در موضوعات بس متنوع، همچون اجزاء پراکنده و دور از هم تصویر سراسری و کل منسجمی ارائه و به روشن ساختن وضعیت و موقعیت کشور و ملت یاری رسانده و تعهد ایرانیان در برابر خود، کشور و ملت‌شان و در برابر تاریخ و فرهنگ‌شان را یادآور و خطوط کلی مسئولیت‌شان در قبال آینده را ترسیم نماید و در نهایت اصول پایه‌ایی که آن کلِ یکدست بر آن‌ استوار است را در پیشگفتارِ چنین اثری بازگوید.

اما داریوش همایون، آن پاسخگوی دانا، به‌حکم روزگارِ کج‌مدار، دیگر در میان ما نیست و ما، با التزام به تعهد و پذیرش مسئولیتِ حفظ و تداومِ انتشار آثارش که داوطلبانه و با سربلندی، به‌رغم همۀ مشکلات و امکانات اندک، بر گُرده گرفته‌ایم، از درِ رودررویی با کج‌مداری روزگار درآمده‌ایم. ما از خودِ «استاد» آموخته‌ایم؛ که اساساً پردۀ همت را باید بسی بالاتر از امکانات گرفت و به هراندازه که همت میدان می‌دهد، کوشید و با چاشنی قدری تهور که گاه ممکن است با گستاخی و جسارت پهلو زند، از عهدۀ روزگار و از پسِ آن برآمد و نگارش این پیشگفتار، به‌جای داریوش همایون، بی‌نیاز از چنین جرأت جسارت‌آمیزی نبوده است؛ اما ما همراه و همگام با بسیاری ایرانیان دیگر نمی‌خواهیم مصداق آن آدمیانی باشیم که داریوش همایون در باره‌اشان گفته است: «بیشتر آدمی‌زادگان سراسر ساختۀ روزگارند، به این معنی که تأثیری شناختی بر روندها و رویدادها ندارند.» آرزو، عزم و همت‌مان حکم می‌کند که جزء «اندک‌شمار» آنی درآییم، یا حداقل از آنان بیاموزیم که «آشکارا روزگار را به درجاتی شکل می‌دهند.» (داریوش همایون ـ «من و روزگارم») ما در عمل می‌بینیم که داریوش همایون از طریق نظر و قلمش به درجات شایسته‌ و اغماض‌ناپذیری از عهدۀ تأثیر بر روزگار و بر بسیاری از ما ایرانیان برآمده است و این به ما امید می‌دهد تا با ادامه انتشار گفته‌ها و نوشته‌های او دامنۀ این تأثیر را گسترد‌ه‌تر کنیم.

باری در مقام چنین جانشینی و در جای خود، از قدر و ارزش پرسش و همت پرسشگران حاضر در این اثر نمی‌توان و نباید بی‌ستودنی گذشت که در خرج این همت و در طرح پرسش‌ها، در حقیقت از دل و از زبان گروه‌های گوناگون سخن گفته و دل‌مشغولی‌های جماعتی از هم‌میهنان، همفکران و یا هموندان خویش را، به هراندازه، آشکار کرده‌اند؛ و به‌موازات صَرفِ این همت راه‌های پر ابتکاری را برای برقراری رابطه و تبادل فکر میان گروه‌های مختلف اجتماعی، در سطوح گوناگون، با پاسخ‌دهنده‌ای از فرزانگان روزگار ما گشوده و از این طریق نیز در استقرار و استوار ساختن روش گفتگو و پرسش و پاسخ به‌عنوان ابزار دیگری برای برقراری رابطه و فهم بهتر یکدیگر، سهم خود را گذاشته‌ و جامعه ایرانی را در زیست متمدنانۀ فرهنگی‌اش گامی پیش‌تر برده‌اند.

در اینجا از این یادآوری نیز نمی‌توان گذشت که از میان پرسشگران، کمتر کسی را می‌توان یافت که فرصتی برای گفتگویی با داریوش همایون را جستجو، یافته و در آن فرصت به پایان پرسش‌های خود رسیده باشند. کم نیستند کسانی که حسرت ملاقاتی دیگر و فرصتی دوباره برای گذاشتن پرسش‌های بیشتر و عمیق‌تر در برابر او را به دل نداشته باشند. چه کسان که به‌قصد چالشی سرسختانه با فردی که به گفتۀ خودش و به گواه گفته‌ها و نوشته‌های بسیار تا سال‌هایی پس از انقلاب اسلامی بیشترین دشمنان را داشت و به نیّت اقامه‌ و جدالی بی مماشات در برابر داریوش همایون، وی را نجسته و در انتها سر احترام در مقابل چنین «دشمن» دانایی فرود نیاورده و آن رودرروییِ رخ‌داده را، به‌عنوان لحظه‌ای درخور بالیدن برای خود، ثبت نکرده باشند.

بدین معنا دفتر حاضر را می‌توان نمودار و چکیده‌ای گرفت از سه دهه ایستادگی در برابر چالشگری دیگران از چپ و راست، از مذهبی و غیرمذهبی، از میان ایران‌دوستان یا تجزیه‌طلبان و حتا کسانی از هم‌وطنان که از سر بیزاری و در رقابت بی‌مقدار با بدترین جناح‌های حکومت اسلامی، به کج‌راهه‌های سیاسی تنگ‌بینانه افتاده و با دشمنان ایران همراه شده‌اند؛ و در این منظرگاه داریوش همایون را می‌توان دید؛ استوار ایستاده بر اصل حفظ ایران و بازگرداندن ایران به مسیر ترقی، توسعه و آزادی‌خواهی و بیرون بردن دین از گفتمان سیاسی. نشنیده‌ایم که در طول این سه دهه داریوش همایون، برای چالشگری خویش و پاسخگویی به پرسش‌ها و ادعاها، به انتظار، دعوت و خواست کسی، در هر مقام و یا رسانه‌ای با هر گستره‌ای، «نه» گفته و میدان را خالی گذاشته باشد.

حاصل آن پرسش‌ها، چالشگری‌ها و بیش از همه پاسخگویی‌های روشنگرانه دفتر حاضر است که با الهام از سرشتِ پاسخ‌ها، فصل‌های شش‌گانۀ آن فراهم آمده است. باوجود آن‌که تفکیک قطعی میان پرسش‌ها و پاسخ‌ها در فصل‌های جداگانه، به‌گونه‌ای که موضوع اصلی هر فصلی در فصل دیگر تابشی نیافته و تکراری صورت نگیرد، ممکن نشده، اما این مانع از آن نگشته که هر فصل برگِرد محوری شکل نگیرد، مضمون خاص خود را نیابد و بخش‌بندی کتاب را الزام‌آور نسازد. عنوان هر فصل، همچون شرحی درنهایت فشردگی از آن فصل و به‌مثابه یک جمع‌بندی اشاره‌وار از موضوعات متنوع و شناور در ذهن پرسشگران و برخاسته از دل‌مشغولی‌ها و درگیری‌های همه‌سویه با حوادث ماندگار از گذشته و رخدادهای روزِ به‌سرعت گذرنده که ویژه جامعه‌ای است که در وضعیت بحران و دگرگونی، هر دو تقریباً همزمان و همگام، بسر می‌برد، به خوانندگان یاری می‌رساند تا هر بخش اثر را در پرتو محوری اصلی و تعیین‌کننده نگریسته و درعین‌حال، بر بستر دستگاه فکری منسجم پاسخ‌دهنده، آن موضوعات را، در لایه‌ای عمیق‌تر و از فرازی بالاتر، در پیوند با یکدیگر ببیند.

به‌رغم تلاش در پرهیز از افزودن به طول کلام که موجب چشم‌پوشی از ارائه شرح بیشتری در معرفی مضمون و محور فصل‌های شش‌گانۀ کتاب، در این پیشگفتار شده است، اما یادآوری و جلب نظر خوانندگان به برخی نکات و مشکلات در مسیر گردآوری متون و بخش‌بندی گفتگوها و تنظیم کتاب لازم است:

بسیاری از متون به‌صورت گفتاری‌ و پیاده شده از نوارهای صوتی یا تصویری است که بازتاب آن در ساختار برخی از جملات کاملاً آشکار است. در این زمینه اگر نارسایی‌هایی وجود دارد، خوانندگان باید عذر ما را در تلاشِ حداکثر برای حفظ اصالتِ سخن بپذیرند.

در عناوین مصاحبه‌های جداگانه که در هنگام انتشار بیرونی نخستین، عموماً توسط خودِ پرسشگران، تعیین شده‌اند، تغییری داده نشده است. گاه با توجه به عنوانی این انتظار می‌رود که متن مصاحبه در فصل معین دیگری جای گیرد، حال آن‌که محتوای آن گفتگو جای دیگری را ‌طلبیده است. برای ما، در تقسیم مصاحبه‌ها در فصل‌های شش‌گانه کتاب، طبعاً مضامین، نسبت به عناوین، وزن بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند. علاوه بر این کم نبوده‌اند مواردی که در طول یک مصاحبه موضوعات متفاوت و بدون ارتباط باهم، به پرسش و پاسخ گذاشته شده‌اند. این امر یکی از سختی‌های گزینش و تقسیم متن‌ها و قرار دادنشان در فصل‌های مناسب خود بوده است. در چنین حالتی انتخاب نهایی در تعیین جای متن گفتگوها در فصل‌های کتاب، با توجه به‌عنوان و محتوای بخشی از گفتگو که در عنوان بازتاب سنگین‌تری یافته، صورت گرفته است. البته همان‌طور که پیش از این نیز اشاره شد، در تمام طول راه و دشواری گزینش‌ها، معیار و راهنمای نهایی، سخن صاحب اثر و انسجام کلام برخاسته از مبانی فکری داریوش همایون بوده است.

در انتها جا دارد، شایسته است و حس سپاس بی‌کران درونی‌مان ما را بدان ملزم می‌سازد که مراتب قدرشناسی خود را تقدیم حضور دکتر ایرج اشراقی کنیم که نه‌تنها ـ چون همیشه ـ در فراهم آمدن این اثر، از آغاز تا مرحلۀ نهایی انتشار، ما را یاری داده و با سخنان مشوقانۀ خود دلگرم‌ ساخته است و نه‌تنها گام‎‌های ما، در همۀ فعالیت‌ها و اقدامات‌مان، خاصه در انتشار و اشاعۀ اندیشه‌های داریوش همایون، به پشتیبانی‌های بی‌دریغ و تشویق‌های دلگرم‌کنندۀ ایشان استوارتر شده است، بلکه اساساً، به قول داریوش همایون و به تجربۀ چندین سالۀ آشنایی و همکاری از نزدیک‌ِ خودمان، ایشان یکپارچه مصداقی از خویشکاری بارور و اراده‌ای استوار در اشاعه فرهنگ ایرانی، فرهنگ رواداری و آزادی‌خواهی در این سرزمین بوده‌اند. با قدردانی بی‌پایان از ایشان!

نشر بنیاد داریوش همایون ـ برای مطالعات مشروطه‌خواهی

سپتامبر ۲۰۱۵