«

»

Print this نوشته

بخش ۵ / سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای / پیشنهادها به کنفرانس کاسل

بخش ۵  

سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای

 

پیشنهادها به کنفرانس کاسل

حاصل بحث‌هایی که سه نشست قبلی را بخود اختصاص داد بسیار پربار بود. امیدواریم در کنفرانس بحث مفصلی روی جنبش سبز صورت گیرد. نام کنفرانس را جنبش سبز بگذاریم بهتر است. نمی‌خواهیم با اشخاص یکی شویم ولی می‌خواهیم با جنبش یکی شویم. این جنبش، جنبشی اعتراضی است با بار سنگین سیاسی ـ فرهنگی، ولی در کنار این جنبش اعتراضی یک حرکت سیاسی هم هست و این دو با هم یکی نیستند. ما فعلا” از آن حرکت سیاسی نیز پشتیبانی می‌کنیم ولی آن مشروط است و پشتیبانی ما از حرکت اعتراضی که جنبه عام دارد نامشروط است. به شورای مرکزی توصیه کنیم که زیر نام جنبش سبز، کنفرانس را برگزار کند.

 همان طور که دوستان عموما” نظرشان بود بیشترین وقت کنفرانس را روی آن چه در ایران روی داده و می‌دهد و موضعی که حزب گرفته و مواضعی که باید بگیرد بگذاریم. حزب یک باره به این نتیجه‌گیری نرسیده است که حالا یک جنبشی هست و ما باید از آن پشتیبانی کنیم. این داستان از فردای انقلاب ‌اسلامی ‌شروع شده است. اگر دوره ۱۵ ساله حزب را در نظر بگیریم گام به گام نزدیک شدیم به اینکه بتوانیم به سرعت و پیش از همه چنین موضعی بگیریم که کاملا” درست از آب درآمد زیرا: ۱ ـ نگاهمان را انداختیم به تحولاتی که در جامعه ایران روی می‌دهد که بستر همه اتفاقاتی است که می‌افتد و خواهد افتاد. ۲ ـ رابطه ج.ا. با جامعه را که در شکل دادن افکار عمومی ‌و سرنوشت خود جمهوری‌اسلامی ‌نقش درجه اول دارد در نظر گرفتیم و چون این طور نگاه کردیم طبیعی بود که به اینجا خواهیم رسید. در این کنفرانس زمان این هست که یک ارزیابی هم از موضع‌گیری‌مان در مورد دوم خرداد بکنیم چون دوم خرداد یک مرحله مقدماتی جنبش سبز باید به حساب بیاید. روی این که این جنبش باید مرام نامه داشته باشد یا نه ـ چون عده‌ای مشغول تدوین آن هستند ـ سازماندهی داشته باشد؟ و ارتباط این جنبش با رهبری، رهبران یا سران‌ش…

توده بی شکل به شعار علاقه دارد و ممکن است جلب شود ولی وقتی جنبشی پیدا شد و یک جهتی داشت و گفتمانی داشت آن وقت بیش از نستالوژی و نام لازم است و همانطور که آقای عالم‌زاده در نشست پیشین گفتند بهتر است با در نظر گرفتن این موضوع ما به ارزش‌های حزب مشروطه ایران توجه بیشتری کنیم. منظور ایشان به نظر من این است که بیش از پیش تکیه را بر ویژگی‌های حزب بگذاریم چون حزبی است که جایگاه بکلی متفاوتی دارد. نه ربطی به سلطنت‌طلب‌ها دارد نه ربطی به مصدق و چپ و نه آن چیزهایی که در بیرون و درون ایران درست شد. فلسفه‌ای دارد، طرز تفکری دارد، برنامه مشخصی دارد برای اداره کشور و آینده ایران.

نکته‌های دیگری که در کنفرانس بهتر است طرح شود تحریم اقتصادی است. تحریم کمرشکن، موضوع برنامه اتمی ‌و موضع‌گیری حزب در این باره، مسئله ارتباط ج.ا. با آمریکا و تاثیرات‌ش. این‌ها موضوعات روز است. الان سرنگونی و براندازی که در محافلی مطرح است فکر نمی‌کنم مسئله مردم باشد. اگر کنفرانس روی این موضوعات بیشتر تکیه کند و مواضع روشنی بگیریم نقش راهنمائی حزب برجسته‌تر خواهد شد. چون حزب ما برخلاف دیگران صحبت‌ها و راهنمایی‌های صریحی می‌کند. دیگران را می‌بینیم اعلامیه می‌دهند، اعلامیه‌های طولانی و کوتاه. انشاء است بیشتر و به نعل و به میخ است و فرار از موضوع است. حالا از آقای گنجی گرفته که می‌گوید تحریم نکنید ولی تحریم سیاسی کنید تا خیلی‌های دیگر. نه، کار ما این نیست. کار ما جنبه تکمیل پرونده خودمان و روابط عمومی ‌ندارد. ما می‌خواهیم واقعا” مسئولانه راجع به کشورمان فکر بکنیم و نظرمان را با مردم در میان بگذاریم و اثر می‌کند و خواهد کرد. این‌ها پیشنهادهای من است به کنفرانس. به نظرم کنفرانس موفق و مهمی ‌خواهد شد.

آقای آجرلو گفتند ما هم یک کارهایی بکنیم چون دیگران کارهایی دارند می‌کنند. بهتر است که روش خودمان را در واکنش به دیگران تعیین نکنیم و ببینیم کار درست چیست. بعدا” اگر با دیگران همراه بود چه بهتر و نبود هیچ اعتنایی نکنیم و کار خود را ادامه دهیم. این ۱۵ ساله روش ما همین بوده است. اگر ایشان بیرون تشریف داشتند در این ۱۵ سال ملاحظه می‌کردند که این قدر گروه‌ها تشکیل شد و حرف‌ها زدند و هسته درست کردند و جنبش طرفدار فلان درست کردند و این قدر جنبش براندازی درست کردند و انجمن‌های براندازی و سرنگونی و سخنرانی؛ و ما توجهی به مد روز هرگز نکردیم و رفتیم دنبال ریشه قضایا و تا آنجا رسیدیم که به قول آقای عالم زاده، گفتیم در بیرون پویش قدرت مسخره است که یکی می‌خواهد مثلا” در استکهلم به قدرت برسد. ما باید مبارزه کنیم و آن کاری که از ما برمی‌آید انجام دهیم. گفتیم به قدرت رسیدن از هزاران کیلومتری ایران عملی نیست و با اینکه خیلی به ما حمله شد در نهایت دیدند همین است. این‌هایی هم که دنبال قدرت بودند دیدند نمی‌توانند جایی را بگیرند. ما حرف‌ش را زدیم آنها در عمل دیدند درست است ولی حرف‌ش را نمی‌زنند. ولی ما همه حرف‌هایمان را می‌زنیم. به همین جهت هم کاری به اینکه ما عقب افتادیم نداریم. ما عقب نمی‌افتیم. مطمئن باشید ما اگر همیشه جلوتر عمل نکرده‌ایم همراه جریان غالب سیاسی جامعه بوده‌ایم.

راجع به براندازی به طور کلی باید بگویم. براندازی هم خطرناک است هم غیرعملی. خطرناک است چون ایران تحمل هیچ آشوب دیگری را ندارد. براندازی مستلزم آشوب است یعنی عده‌ای باید بیایند عده‌ای دیگر را به زور برکنار کنند ولی در چنان وضعی قدرت مرکزی از بین می‌رود و وقتی قدرت مرکزی از بین رفت، خطر پیش می‌آید. کشور الان انبار باروت است. اسلحه از اطراف و اکناف به ایران سرازیر است. این سازمان‌های قومی ‌دست‌شان هر کدام جایی بند است. در شروع جنبش سبز در کردستان مسلحانه جولان دادند و جمهوری‌اسلامی ‌رفت و عده‌ای را کشت. حالا بدون قدرت مرکزی چه خواهد شد؟ سرنگونی مستلزم این است که شما صد‌ها هزار آدمی‌ که هم اکنون مسلح‌اند و پول‌های بی نهایت در اختیارشان است و قدرت دارند، این‌ها آرام نخواهند نشست. آنچه در عراق اتفاق افتاد منحصر به عراق نیست و همه جا در این جور جامعه‌ها ممکن است اتفاق بیفتد. تروریسم خواهد بود. بمب‌گذاری خواهد بود خرابکاری خواهد بود. نمی‌شود پیش‌بینی کرد چه اتفاقاتی خواهد افتاد، اگر کار به زورآزمایی و کشتار بکشد. کودتا هم نمی‌توانیم بکنیم. حالا اگر دوستان می‌توانند با چهار تا کمیته در ایران کودتا کنند و یک روزه کار را تمام کنند، بکنند اینها شعار است و دلخوش کننده؛ غیرعملی هم هست. چون این رژیم همه جور اسباب سرکوبگری و محافظت خود را دارد. باید در یک حرکت وسیع مردمی ‌این رژیم خورده شود به تدریج و این کار دارد اتفاق می‌افتد. از رژیم دارد ریزش می‌شود.

من برگردم به آن حرف که تومار‌ها و این اقدامات و تظاهرات و این مرام‌نامه نوشتن‌ها هیچ کدام بد نیست. خیلی هم کار خوبی بود که آن تومار ۲ کیلومتری را بردند به دنیا نشان دادند. پول‌‌ش را کی داده؟ هیچ بعید نیست از تهران و گروه‌هایی که مخالف احمدی نژاد و خامنه‌ای هستند ولی امکانات دارند، فرستاده باشند. نکته برای ما این نیست که چه کسی خرج یک کار خوب را می‌دهد. هر کس می‌دهد بدهد. ما آن کار خوب را می‌خواهیم. این جنبش سبز در بیرون بعد از آن تومار ۲۰۰۰ متری قوی‌تر شده است. یا مثلا” در فلان جا منشور می‌نویسند خود منشور و مرامنامه نوشتن کار بدی نیست. ما نگاه می‌کنیم ببینیم مطلب چیست. آنچه اینها به عنوان منشور و مرامنامه پیشنهاد کرده‌اند بسیار حرف حسابی است. خیلی خوب، همانطور که صحبت شد و آقای عالم‌زاده هم گفتند این کارها قدرت و رهبری به وجود نمی‌آورد. جنبش سبز می‌گویند جنبشی است خودجوش، خودجوش یعنی اختیارش دست من و شما نیست. هرکس دارد کاری می‌کند. باید ببینیم آن کار به سود ملت ایران و جامعه ایرانی است؟ اگر هست هر کس بکند خوب است.

این که بین جنبش اعتراضی و جنبش سیاسی و جریان سیاسی فرق بگذاریم در عمل یعنی چه؟ یعنی این جریان سیاسی باید اختیار و آزادی عمل داشته باشد که در درون خود رژیم عمل کند. در خود سیستم عمل کند و با عواملی از خود رژیم همراه شده و از آنها استفاده کند. باید این کار بشود برای اینکه زور این مردم به این رژیم برسد باید از عناصری از خودش کمک گرفت. این دوستان جوانی که می‌خواهند کمیته براندازی درست کنند اینها غافل‌اند که چه قدر بخش‌هایی از این رژیم آماده است که تعدیل کند، و یک جوری با مردم راه بیاید. احساس خطر کرده است و باید استفاده کرد. این است که به آن جریان سیاسی باید مجال داد برود ائتلاف کند و همان طور که گفتم به عنوان نگهدارنده نظام عمل کند نه به عنوان برانداز. به عنوان برانداز نابود است به عنوان نگهدارنده خیلی به نفع مردم است. اما آن جنبش اعتراضی را باید آزاد گذاشت. شعار ما شیریم و خورشید هم پشت ما ست، یا مرگ بر ولایت فقیه را اگر دلشان خواست بگویند، سکولاریسم را بروند دنبال‌ش، ایران مهمتر از فلسطین و غزه است بسیار عالی است، مرگ بر روسیه بگویند که روس‌ها را به فکر بیندازند و از رژیم دور کنند. این‌ها را آن جنبش اعتراضی باید بگوید و آن را محدود نمی‌کنیم و اصلا نمی‌توانیم محدود کنیم. باید دید چکار می‌توانیم بکنیم. منظورم این است که ما نمی‌گوئیم این کارها را نکنید. مگر می‌شود سه میلیون آدم را در خیابان کنترل کرد. اگر آنها نخواهند به آن صورت عمل کنند کی می‌تواند جلوشان را بگیرد. این است که باید آزاد گذاشت و نگاه کرد پیام چیست. پیام اگر درست است اشکالی ندارد. ترسی از هیچ چیز نداریم. ما نمی‌ترسیم که رهبری پیدا شود و از دست ما بگیرد. رهبر این جنبش نیستیم و نمی‌خواهیم هم بشویم. بگذارید هرکه زورش می‌رسد بگیرد. صحبت حسادت و این‌ها نیست. این سلطنت‌طلب‌ها که دائما قافیه را می‌بازند برای همین است. این‌ها نشسته‌اند مبادا شاهزاده عقب بیفتد. خوب شاهزاده به هر حال عقب است چون در ایران نیست. هر که در بیرون است یک قدم عقب است. ما با اینکه انصافا”پیشرو بوده‌ایم از لحاظ اندیشه‌هایی که مطرح کرده‌ایم ولی عقب هستیم. ما بیرونیم. این است که ترس از عقب افتادن نباید داشت. باید این مبارزه را تقویت کرد. اگر در بیرون کسی داشته باشد آن خواهد بود که به داخل راه‌‌ش دهند تا بتواند حرف‌‌ش را بزند. تازه آن وقت شروع می‌شود که بتوانند کاری بکنند یا نکنند. الان که این حرف‌ها مطرح نیست. این است که حسادت و نگرانی و نگذاریم این و آن رهبر شود و آنجا یک گروه درست شد نکند جلو بیفتد، اینها را بگذاریم کنار. تمام این دعواها عبارت است از آن توفان در فنجان چای که انگلیسی‌ها گفته‌اند. همان است و تمام این ۳۰ سال بوده است. تمام این ۳۰ سال مردم سر توفان در فنجان چای با هم جنگیده‌اند. فنجان چیست که توفان‌ش باشد. باید تصویر بزرگ‌تر را نگاه کرد.

با کمیته سرنگونی کاری از پیش نمی‌رود همراه مردم پیش بروید و فکر این مملکت باشید که بماند. یک دوره‌ای بود بیست سال پیش این رژیم را می‌شد سرنگون کرد می‌شد سرنگون کرد اگر می‌خواستند سرنگون کنند ولی کشور می‌ماند. امروز از بیست سال پیش ما بسیار آسیب پذیرتر شده‌ایم و به هیچوجه وقت این حرف‌ها نیست.

۱ نوامبر ۲۰۰۹