«

»

Print this نوشته

بخش ۵ / سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای / مبارزات اخیر مردم ایران

بخش ۵  

سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای

 

مبارزات اخیر مردم ایران

آنچه در ایران می‌گذرد نشان می‌دهد که این مبارزه به هیچ وجه تمام نشده و مردم رها نکرده‌اند و از هم اکنون ۱۸ تیر را اعلام کرده‌اند و این جنگ و گریز بین مردم و حکومت ادامه خواهد داشت و هر روز هم موقعیت حکومت احمدی‌نژاد و خامنه‌ای ضعیف‌تر می‌شود. نه تنها در بیرون انزوای حکومت اسلامی ‌زیاد شده است و ممکن است فشارهای بیشتری هم وارد شود بلکه در خود ایران گروه‌هائی از آخوندها بکلی صف‌شان را از خامنه‌ای جدا کرده‌اند و در برابرش ایستاده‌اند. جامعه روحانیون اعلامیه پرمعنایی داده است و بسیاری از آخوندها نگران آینده خودشان و اسلام هستند و می‌بینند که مردم از مخالفت با احمدی‌نژاد و خامنه‌ای به مخالفت با آخوندها و سپس اسلام خواهند رفت. به قدری وحشیگری شده است و آدم کشی به صورت‌های گوناگون شده که این کینه‌ای که در دل مردم است یک جوری بروز خواهد کرد. در نتیجه می‌شود کاملا” احتمال داد که بخشی از آخوندها بیایند به طرف مردم مثل دوره مشروطه تا آینده خود را تضمین کنند.

از طرف دیگر با اینکه ما در خارج به مسئله انتخابات دیگر چندان اهمیتی نمی‌دهیم ولی مبارزه همچنان بر موضوع انتخابات نادرست و تقلبات و دیکتاتوری متمرکز است. تمام اعلامیه‌ها بر محور انتخابات باطل است و این حکومت نامشروع است می‌باشد و نمی‌شود انتخابات را فراموش کرد و همان طور که یکی از دوستان گفتند اگر خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در این مبارزه شکست بخورند اساس رژیم متزلزل خواهد شد. این شکافی که الان در کشور افتاده است، از یک طرف مردم و بخش روزافزونی از آخوندها و از طرف دیگر پاسداران و دستگاه سرکوبگری و کابینه، این شکاف به جایی رسیده است که نتیجه آن کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد. باید این را به عنوان فرض اول بگیریم که مبارزه بر ضد انتخابات و تقلب هم ادامه خواهد یافت و هم بر این موضوع متمرکز است یعنی اگر موسوی امروز می‌تواند مردم را دعوت به مبارزه کند یا آخوندها چنین فتوایی بدهند، این‌ها بر سر انتخابات است. پیش از انتخابات از این مسایل نبود و این است که چه ما دوست داشته باشیم یا نه این شعارها را باید بپذیریم که نقطه ضعف رژیم و خامنه‌ای و احمدی‌نژاد فعلا” انتخابات است و اشکال ندارد که همچنان روی این موضوع تکیه کنیم. نه اینکه بگوئیم رای ما چه شد؟، بلکه رای مردم چه شد؟ احمدی‌نژاد رئیس جمهور من نیست نمی‌تواند شعار ما باشد ولی اینکه احمدی‌نژاد رئیس جمهور نیست شعار خوبی است. منظور من این است که ما در عین مخالفت با این جریان در عین هم صدایی با مردم ، صدای مستقل خودمان را هم حفظ کنیم . تا ۱۸ تیر چند روزی بیشتر نمانده و به نظرم روز مهمی‌ خواهد بود. ببینیم استراتژی ما چه باید باشد. ما سال‌ها گفتیم در ایران جریانی زیر زمینی هست و این جریان بروز خواهد کرد موقع‌ش خواهد رسید و مایوس نباید شد. خیلی روی جوان‌ها تکیه کردیم روی جامعه مدنی تکیه کردیم روی طبقه متوسط ایران تکیه کردیم. شاید تنها گروهی که که دائما” تکیه بر طبقه متوسط کرد ما بودیم. حالا می‌بینیم موسوی هم تکیه روی طبقه متوسط گذاشته است.

یک شکاف دیگر در جامعه ایران رخ داده است و آن میان طبقه متوسط است و طبقه زیر متوسط. این شکاف کاملا” محسوس است. احمدی‌نژاد و سپاه پاسداران آگاهانه و عامدا” این بخش زیر طبقه متوسط را در نظر گرفته‌اند و تمام کمک‌ها را متوجه آنها کرده‌اند و به روایتی شنیدم در طول چهار سال گذشته احمدی‌نژاد معادل ۶۰ میلیارد دلار در این جهت هزینه کرده است. اینها را بسیج کرده‌اند برای دفاع از خودشان که رای بدهند به خودشان و در برابر، هر فشاری می‌توانند به طبقه متوسط وارد می‌کنند و سعی دارند آن طبقه متوسط را از اسباب فرهنگی‌اش عاری کنند و در طول زمان آنها هم جمکرانی بشوند. ما از اول روی طبقه متوسط تکیه کرده‌ایم و همه اینها روی هم رفته در چهارچوب گفتمان دموکراسی لیبرال آمد که سال‌هاست بدون اینکه این اسم را تکرار کنیم این حرف‌ها را زدیم که معنای‌ش همین است. آنچه در این بیست و چند سال روی‌ش تکیه کرده‌ایم نتیجه داده است. نه اینکه به پیروزی رسیده باشد ولی عینا” این دست بالایی که پیش‌بینی می‌کردیم جامعه ایرانی پیدا خواهد کرد آن را پیدا کرده و این جریان دموکراسی لیبرال که عرض اندام کرده غیر سلطنت‌طلب و با سلطنت‌طلب‌ها بیگانه است. چپ سنتی هم نیست ـ چپ سنتی تمام شده در ایران ـ دیگر مذهبی هم نیست. حالا یک عده مسلمان اند و عده‌ای نیستند ولی رفته‌اند دنبال دموکراسی و حقوق بشر و زندگی غربی و غربگرایی و حتی بعضا” در صورت‌های مبتذل‌ش؛ سرانجام این شده است که می‌بینیم.

ما ناگزیریم به حرف‌های خودمان وفادار بمانیم. ما از اول نگفتیم هدف ما بازگرداندن پادشاهی است به ایران. گفتیم هدف ما بازگرداندن دموکراسی و حقوق بشر است به ایران و زنده کردن آرمان‌های انقلاب مشروطه. گفتیم منشور حزب ما برنامه و هدف‌های انقلاب مشروطه است حالا ۵ درصدش مربوط به پادشاهی بود بقیه‌اش توسعه و دمکراتیزه کردن جامعه ایرانی بود و هنوز هم هست. پس الان صحبت اینکه ما مبارزه کنیم و ازین فرصت استفاده کنیم و پادشاهی را برگردانیم به ایران و شعار جاوید شاه بدهیم، مطرح نیست و مردم برای پادشاهی قیام نکرده‌اند و حتا برای پرچم شیر و خورشید قیام نکرده‌اند. مردم می‌گویند ما از این وضع خسته شده‌ایم و نمی‌خواهیم ولایت فقیه را و مبارزه در مرحله اول‌ش انتخابات است. مطمئن باشید اگر این مبارزه را بردند بلافاصله ولایت فقیه زیر حمله قرار خواهد گرفت. بعد از این شکست ولایت فقیه مگر با کودتای سپاه پاسداران مدتی بماند والا تمام خواهد شد. باید بگذاریم اولویت‌های‌مان بترتیب پیش برود و الان حرف آخر را نمی‌شود زد و نباید زد. خیلی از فضای ایران نمی‌شود جلو افتاد. اقتضای مبارزه این است که ما به آن شعارها تکیه کنیم که نیروهای هرچه بیشتری را جلب کنیم.

الان مبارزان در ایران نیاز دارند به اینکه اکثریتی از آیت‌اله‌های بزرگ به سوی‌شان بیایند و آخوند‌ها بپیوندند. این اسلحه کارآمدی است. حالا اگر بترسیم که این باعث خواهد شد که دوباره یک حکومت مذهبی در ایران روی کار بیاید این ترس بی مورد است و نخواهد آمد برای اینکه توده‌ای که وارد میدان شده. از مذهب استفاده می‌کند. امروز هم موازنه نیروها در جامعه ایرانی مثل دوره مشروطه نیست که آخوندها دست بالایی در یک مرحله پیدا کنند. نه تزار روسی هست که به ایران لشکرکشی کند و نه دربار قاجاری هست که برود با آنها متحد شود. سپاه پاسداران هست و آخوند هست ولی جنبش مردمی ‌با آن دشمن اساسی که خارجی باشد روبرو نیست. اگر روس‌ها نمی‌بودند و ارتش روسیه مرتبا” تهدید نمی‌کرد که وارد ایران شود نه دربار قاجار می‌توانست کاری کند و نه می‌توانست مجلس را ببندد. ما فعلا” مبارزه‌مان را می‌بریم روی همان شعارهای همیشگی‌مان دموکراسی و حقوق بشر و سعی می‌کنیم از مردم خیلی جلو نیفتیم و همراه مردم پیش برویم اما عینا” لازم نیست حرف‌های مردم را بزنیم.

این را باید در نظر داشته باشیم که این مبارزه اگر به نتیجه رسید و مردم خامنه‌ای را شکست دادند در آن مرحله ما شانسی نداریم. پادشاهی شانسی ندارد چرا؟ چون پادشاهی بیرون ایران است و مبارزه را در ایران برده‌اند و آنهائی که مبارزه را برده‌اند راه به کسی که از بیرون بیاید و بگوید رهبر شما هستم یا پادشاه شما هستم نخواهند داد. این طبیعی است. این است که هدف ما بجای خود هست ولی منظور اولی ما در این مبارزه این است که میدان برای همه در ایران باز باشد. ما هم بتوانیم برویم به ایران حرف خودمان را بزنیم و شاهزاده هم بتواند برگردد به ایران و حرف خودش را بزند. آن موقع است که معلوم می‌شود ما شانس داریم یا نداریم. مردم می‌آیند یا نمی‌آیند. الان از ده هزار کیلومتری این سخنان بی معنی است. این را باید بپذیریم. ما الان شانسی در ایران نداریم ولی باید این مرحله اول با موفقیت تمام شود آن وقت شانس ما شروع می‌شود . نه اینکه شانسی خواهیم داشت، شروع می‌شود که ما شانسی پیدا کنیم و بخت موفقیت پیدا کنیم و من احتمال می‌دهم که در آن مرحله ما خیلی سرمایه‌ها داریم که ظاهر خواهد شد ولی الان وقت این چیزها نیست.

یک منظور دیگر ما حفظ همبستگی است که یکی از دوستان به خوبی اشاره کردند. با همه اشکالاتی که دوستان گفتند و هر شهری در خارج ایران مشکلات خاص خودش و روش خاص خودش را داشته و اینکه ما با تصویر متحد الشکل روبرو نیستیم با همه این مشکلات یک روحیه‌ای پیدا شده است در عموم ایرانیان، نه آن حزبی‌های پرشور و مکتبی‌های آشتی‌ناپذیر ـ آنها اقلیت‌اند ـ توده ایرانیان حقیقتا” دل‌شان می‌خواهد که با همین مبارزه همکاری کنند و وزن خودشان را روی مبارزه بگذارند حتی کسانی از گروه‌های چپ علاقه‌مند هستند که بیایند بنشینند بلکه بتوانیم یک همکاری وسیع‌تری داشته باشیم. این را باید حفظ کرد نباید گذاشت اشکالات محلی و زیاده‌روی‌های سلطنت‌طلبان یا انحصارطلبان چپ، آنها که همه‌اش صحبت از دموکراسی می‌کنند و می‌گویند خودی و غیر خودی بد است ولی به شدت خودی و غیر خودی می‌کنند، نباید بگذاریم که آنها مانع این کار بشوند. درست در این شرایط که وضع رژیم بخطر افتاده است همکاری بسیاری از گروه‌های چپ با ما دشوارتر خواهد شده چرا؟ چون ۱ـ احساس می‌کنند ما هم طرفدارانی داریم و در ته دل از ما شاید بیشتر از جمهوری اسلامی ‌بدشان می‌آید ۲ـ نگاه می‌کنند می‌بینند که در ایران آنها دستی دارند، آشنایانی دارند و متحدینی دارند و کسانی از دوره انقلاب با آنها همکاری داشته‌اند و نمی‌خواهند به نوعی ما را به آنها مربوط کنند و کار خودشان را در ایران مشکل کنند این است که از ما دورتر خواهند شد. این اتفاق افتاده است و من توهمی ‌درباره این موضوع ندارم ولی همه‌شان این طور نیستند و بسیاری هستند با گرایش‌های چپ که وسیع‌تر فکر می‌کنند. قصد ما در این مرحله خودنمایی نیست و بردن مبارزه نیست و ما می‌خواهیم فقط ایران باز شود.

راجع به شعارها عرض کردم ما باید همراه شعارهای مردم برویم ولی مردم به ناچار مثلا” قرآن روی سرشان می‌گیرند یا الله‌اکبر می‌گویند اینها دیگر کار ما نیست. ما اگر روی همان شعارهای آزادی و دموکراسی، حقوق بشر، انتخابات آزاد، احترام رای مردم پافشاری کنیم عملا” با ولایت‌فقیه مبارزه کرده‌ایم و عملا” احمدی‌نژاد را نفی کرده‌ایم. عملا” جمهوری اسلامی ‌بعد از این‌ها عوض خواهد شد ولی همچنان تا می‌توانیم باید با مردم پیش برویم. مرگ بر فلان و بهمان البته زشت است. از طرفی می‌گوئیم اعدام را می‌خواهیم برچینیم دنبال دادگاه حقیقت یاب می‌خواهیم باشیم چون نباید انتقام جویی کرد. بهتر است شعارهای‌مان مثبت باشد. شعارها متوجه ساختن یک آینده‌ی بهتری برای ایران باشد. با مرگ آینده بهتر نمی‌آید. هر کجا گفتند مرگ، بدتر شده است.

رنگ سبز را موسوی خواست استفاده کند و شال سبز سیدی را گرفت که آخوند‌ها نتوانند کاری کنند. رنگ سیاه را نگرفت چون سیاه رنگ مرگ است ولی سبز ضمنا” رنگ زندگی است و نوروز است و رنگ بهار است و باززایی است و رنگ محیط زیست است و بقول دکتر طباطبایی رنگ خرد است نزد ایرانیان باستان. از همه اینها مهمتر یک نمادی شده است. به محض این که یک نفر روبان سبز می‌بندد این یعنی مخالف این دستگاه هستیم. چه اشکالی دارد؟ انقلابات مخملی همه رنگ داشتند. حالا وسط این دعوا که نمی‌شود رنگ اختراع کرد. الان خود موسوی نگران شده که شال سبز سیدی‌اش را بردند. منظورش امثال ما است که در تلویزیون صدای آمریکا مردم می‌بینند در خارج سبز می‌بندند و شعار می‌دهند. موسوی هم مجبور است؛ او هم مشکل دارد و باید مشکل او را فهمید. می‌گویند رنگ سبز ما را گرفته‌اند. بله درست است مردم سبز را گرفتند شد رنگ انقلاب مخملی ایران که در جریان است. آنچه که در ایران در جریان است چیزی جز انقلاب مخملی نیست.