بخش ۵
اوضاع ایران و کشورهای همسایه
تأثیر انتخابات عراق برهمسایگان
ــ مهمترین گام پس از انتخابات در عراق تدوین قانون اساسی توسط مجلس منتخب است. قانون اساسیی که بتواند بیان و زبان همه مردم عراق و اکثر گروهبندیهای آن باشد و بیش از هرچیز امید ایجاد ناامنی و بیثباتی در این کشور را در دل عاملان ترور و جنایت نابود سازد! با توجه بهاینکه در انتخابات اخیر تمایلات و گروهگرائیهای مذهبی و قومی نقش تعیین کنندهای داشت، آیا مجلس برآمده از آن و با این ترکیب، قادر خواهد بود مسائل را فراتر از منافع قومی ـ مذهبی ببیند؟
داریوش همایون ــ تجربه ملی عراقیان در هشت دههای که از عمر آن کشور میگذرد بهخوبی با ژرفای تجربه خود ما قابل مقایسه است. هر عراقی آگاه میتواند بهتاریخ دراز دیکتاتوری و کشتار جمعی و حکومت ارتشی ـ پلیسی، همه برخاسته از ناسازگاریهای مذهبی و قومی، بنگرد و درسهائی برای آینده بگیرد. عراق کشوری چندپارچه است و با اینهمه محکوم است یکپارچه بماند. همسایگان عراق اجازه نخواهند داد عراق از همبپاشد و تا کنون این یکپارچگی با بیرحمانهترین دیکتاتوریها و بدترین تجاوزات تحمیل شده است. اکنون عراقیان میباید سرنوشت ناگزیر خود را در دست گیرند و در فضای دمکراتیک پکپارچه بمانند. آنها میدانند که یا میباید، باهم زندگی کنند و یا درهم بیفتند و آسایش و خود زندگی را، برای گروههای بیشمارشان، بدرود گویند. پس از انتخاباتی که از تهران تا پاریس خنده را بر لبها شکست نوشتن قانون اساسیی که بههمه طرفها چیزی بدهد ناممکن به نظر نمیآید. رسیدن به یک همرائی میان شیعیانی که برای نخستین بار از یوغ مثلث سنی آزاد میشوند، و کردانی که از آغاز دهه نود به درجات بالای خودمختاری رسیدهاند و وسوسه استقلال کامل در محافلی از آنها نیرومند است، و سنیانی که همه تلخی و سرخوردگیاند، آسان نیست. به همین ترتیب در کشوری با باورهای مذهبی تند و خشونتبار، گرایش به تحمیل یک حکومت به درجات گوناگون، مذهبی، ممکن است تدوین قانون اساسی را به دستاندازهای سخت اندازد. در برابر، سه عامل مهم بسود یک قانون اساسی پذیرفتنی برای گروههای قومی گوناگون عراق کار میکند. نخست، دورنمای هراسآور شکست که عراق ۲۰۰۵ را لبنان ۱۹۷۵ بدتری با ابعاد بزرگتر خواهد کرد: صحنه قدرتنمائی دیگران از دور و نزدیک و میدان جنگ بیرحمانه داخلی. دوم، حضور چیره امریکا که جلو پارهای زیاده رویها را میتواند بگیرد. سوم، حق وتوی هر سه استانی از استانهای عراق که قانون اساسی آینده را با اکثریت دو سوم رد کنند. عراقیها چارهای جز رسیدن بهیک مصالحه ندارند.
ما هر چه در اهمیت این انتخابات بگوئیم مبالغه نکردهایم. خود اینکه هشت میلیونونیم عراقی در زیر رگبار گلوله و رگبار تبلیعاتی رسانههای عرب و اروپائی در شرایط اشغال نظامی که با انتخابات آزاد سازگاری ندارد، توانستند در یک انتخابات آزاد شرکت جویند عاملی است همارز ترکیب جمعیتی عراق و شکافهایی که در آن جامعه هست و مخاطراتی که عراق را از بیرون تهدید میکند. عراقیان اکنون میدانند که راهی جز دست بردن به اسلحه برای برطرف کردن اختلافات هست. (رسانهها و نویسندگان «مترقی» که هرچه توانستند برضد این انتخابات کار کردند، از انتخابات ریاست جمهوری صدام که با صددرصد دارندگان حق رای برگزیده شد بیاشارهای گذشته بودند. به آسانی میتوان «مترقی» را بهجای «در طرف عوضی تاریخ» بکار برد.)
ــ پیش از برگزاری انتخابات چهرهها و شخصیتهای شرکت کننده در جبهه شیعیان یکی از برنامهها و هدفهای انتخاباتی خود را، جلب هرچه بیشتر سُنیان بهمشارکت در سرنوشت سیاسی آینده کشور قرار داده بودند. حتی از سوی کاندیدای حزب شیعه الدعوه اعلام شده بود پس از برنده شدن حاضر به واگذاری چند کرسی بهنمایندگان سُنی است. آیا تا کنون در جهت هدف فوق گامی برداشته شده است و آیا سُنیها هنوز در بایکوت سیاسی خود و عدم همکاری با دولت عراق پافشارند؟
داریوش همایون ــ واگذاری کرسیهای اضافی به کسانی که در انتخابات شرکت نکردهاند عملی نیست و سنیان شامل کُردان که خود سنی هستند بیش از صد نماینده در مجلس دارند. شریک کردن سنیان در فرایند سیاسی در تدوین قانون اساسی خواهد بود که مسلما به سنیان عرب درون و بیرون از پارلمان سهم زیادی داده خواهد شد. در جمعیت سُنی، گروهی از ترس و بیشتری در اعتراض به اصل هر کس یک رای، در انتخابات شرکت چندانی نکردند. تروریستها، چنانکه میدانیم در استانهای سُنی فعالند و بیشتر از همانها میکشند و در انتخابات نیز رای دهندگان بیش از همه در همان استانها خود را با خطر مرگ روبرو مییافتند. ولی مشکل سنیان با خود دمکراسی بود. آنها نمیخواستند قدرت سیاسی از صندوق رای بیرون آید زیرا بیست درصدی جمعیت سُنی عرب عراق در اقلیتی است که با دمکراسی نمیتواند برتری تاریخیاش را حفظ کند. بهرحال به سنیان عرب، صرفنظر از کرسیهایشان در مجلس، سهم کافی در تدوین قانون اساسی داده خواهد شد. در ترکیب کابینه نیز بعید است آنان را نادیده بگیرند. نمیباید فراموش کرد که استانهای سنینشین حق وتو بر قانون اساسی دارند و میباید به درخواستهای معقولشان تن در داد.
ــ در حالی که اقدام شجاعانه اکثریت مردم عراق را که بدون توجه به تهدیدات تروریستهای اسلامی به پای صندوقهای رای رفتند در سراسر دنیا ستودند، موضع رسمی بسیاری از سران کشورهای عربی سکوتی همراه با ناخرسندی بود. رئیس اتحادیه عرب (عمرو موسی) در همان زمان اعلام داشت: «جریان انتخابات عراق با دقت و همراه با نگرانی از سوی سران کشورهای عربی دنبال میشود… همه کشورهای عربی از نظر اقتصادی، اجتماعی یا مذهبی آمادگی پذیرش دموکراسی را ندارند.» با توجه به تجربه دخالتهای آشکار و پنهان رژیمهای عربی در بحرانهای منطقه آیا جمعیت ۲۰ درصدی عربهای سُنی عراق میتوانند پایگاه مناسبی برای این دخالتها باشند؟
همایون ــ دمکراسی و انتخابات آزاد و خاورمیانه عربی ـ اسلامی اساسا یک تناقض عبارتی است. هنگامی که چند سال پیش سران کشورهای عرب در مراسم خاکسپاری ملکحسین در عمان حضور یافنند روزنامهنگاران غربی از منظره مردانی در دهههای هفتم و هشتم زندگی که تا چشم میتوانست بهعقب بنگرد بر سرکار بودهاند به شگفتی افتادند. بسیاری از این مردان روسای جمهوری هستند که پیدرپی با اکثریتهای بزرگ انتخاب میشوند و پسرانشان را در پشت سر برای پس از خود آماده میکنند. یکی از آنها، حافظ اسد سوریه، در عمل موفق هم شد (در جمهوریآذربایجان و کرهشمالی نیز شاهد این پدیده هستیم.) در عراق، مانند افغانستان، تانکهای امریکائی راه انتخابات آزاد را گشودند و چنین خطری هیچ رژیم خاورمیانهای دیگری را تهدید نمیکند. با اینهمه عمرو موسی از زبان همه حکومتهای عرب سخن میگوید و نگرانی او درست است. هیچ حکومت خاورمیانهای تاب یک انتخابات آزاد را نخواهد آورد و از آن بدتر، در بیشتر این کشورها انتخابات آزاد به روی کار آمدن اسلامیانی خواهد انجامید که اصل هر کس یک رای یکبار را قبول دارند. ایران دهه ۱۹۷۰ در جهان عرب نمونههای فراوانی دارد: رژیمهای فرسوده و به فساد و لختی فرمانروائی دراز بیرقیب افتاده، سیاستگرانی آماده هر معامله، روشنفکرانی عوامفریب و فریفته عوام (و با توجه به فرآوردههای فکرییشان کم و بیش از جنس همان عوام) و یک جریان اسلامی مسلط (که نباید با مسلمان اشتباه شود) که از شکست برنامههای سیاسی ناسیونالیستی (ناصری) و کمونیستی و نوسازندگی نیمه کاره نیرو میگیرد. جامعههای عرب البته تجربه ایران را پیش چشم دارند ولی خاورمیانهای چنان کسی است که نگاه میکند بیآنکه ببیند و گوش میدهد بیآنکه بشنود. او حقانیت دارد و به واقعیات مزاحم راه نمیدهد. نمونههایش اینهمه نویسندگان و سیاسیکاران هممیهن در بیرون.
تاثیرات انتخابات عراق در همسایگانش درازمدت خواهد بود و بهجنبشهای آزادیخواهانه کمک خواهد کرد. اگر آمریکائیان در طرح خاورمیانه بزرگ جدی باشند انتخابات عراق بهترین رهسپاریگاه است. انتخابات آزاد حتا زیر سرنیزه ارتش بیگانه در این منطقه بدعتی است. خاورمیانهایها نمیباید از این حقیقت گله کنند. اگر آنها دشمنانی بدتر از خودشان و مخالفانی خونیتر از میان خودشان ندارند و جنگشان بیشتر با یکدیگر است ناچار دیگران بهجایشان تصمیم خواهند گرفت، از ابومصعب زرقاوی اردنی تا فلان آخوند قمی تا ژنرال ابوزائید آمریکائی سوری تبار.
ــ با تشکیل یک حکومت شیعه در دل کشورهای عربی که پیوندِ نژادی ـ قومی و همچنین دینی و مذهبی یگانه از حلقههای مهم «اتحادشان» محسوب میشود، آیا همانگونه که پادشاه اردن عبدالله اعلام داشته است، توازن قوا در منطقه عربی برهم خواهد خورد؟
داریوش همایون ــ ملکعبدالله که مانند پدرش از استعداد سیاسی بزرگی برخوردار است (در این مورد وراثت پادشاهی از وراثت جمهوری بهتر درآمده است) نگران هلال شیعی است که از ایران تا عراق و لبنان کشیده شود و با توجه به تروریسمی که شیعه آخوندهای ایران به اسلام داده است و قدرتی که ایران میتواند پشت هر طرح سیاسی بگذارد حق دارد نگران توازن قوا باشد. ولی میان یک حکومت شیعه، مانند آنچه در ایران داریم و حکومتی که شیعی مذهبان در آن اکثریتی نیز داشته باشند تفاوت است. عیب ملی عراق، ناهمگنی جمعیت و محکوم بودن به زندگی با یکدیگر، در این اوضاع و احوال استثنائی میتواند به سود همه دنیای عرب درآید. اگر اکثریت عراقیان اعراب سنی یا شیعه میبودند نتیجه انتخابات بهاحتمال زیاد یک حکومت اسلامی میشد. با قدرتی که بهمردم عراق بخشیده شده است نمیتوان تصور کرد چهل درصدی از جمعیت اجازه دهد رفتاری که حکومت شیعه با سنیان ایران میکند در عراق تکرارشود (اینکه قدرتبخشی چگونه بوده است اهمیت دراز مدت ندارد؛ بهر حال در عراق نیز مانند افغانستان راه دیگری نمیبود.)
ــ پنهان نیست که بخشی از نگرانی سران عرب از تشکیل حکومت شیعیان در عراق احتمال تقویت
موقعیت جمهوریاسلامی در منطقه است. آیا واقعاً حکومت اسلامی میتواند روی دولت جدید عراق و اکثریت شیعهای که در مجلس ملی آن دارد، حسابی بازکند؟
چشم انداز رابطه میان حکومت عراق و حکومت اسلامی در ایران چه خواهد بود؟ شیعیان عراق چقدر با مدل حکومت الهی در ایران احساس نزدیکی میکنند؟
داریوش همایون ــ جمهوری اسلامی بهدلیل بیش از دو دهه پشتیبانی و میزبانی بسیاری از رهبران شیعی عراق و پولی که هزینه میکند از نفوذ قابل ملاحظهای برخوردار است ولی در عراق آمریکائیان نیز هستند که تا باشند از جمهوریاسلامی نیرومندترند و اگر مداخلات رژیم آخوندی از حد بگذرد خود آن را تهدید خواهند کرد. در جهان عرب جز سوریه هیچ کشوری سودی در خرابتر کردن وضع عراق ندارد و آمریکائیان میتوانند از همکاری پارهای از آنان برخوردار شوند. کوشش جمهوریاسلامی برای بازآفرینی نمونه خود در عراق محکوم بهشکست است. خود رهبران شیعی عراق بویژه آیتاللههایشان بیش از همه از ورشکستگی نه تنها سیاسی بلکه تاریخی یک جمهوریاسلامی شیعی (نسخه بدل جمهوریاسلامی سُنی طالبان) آگاهند. بیشتر عراقیان در همسایگی ایران با اوضاع آن کشور آشناتر از آنند که تکرار چنان تجربه هولناک و ننگینی را بخواهند. در این لحظه نمیتوان گفت که چه کسی نخست وزیر آینده عراق خواهد شد.
ــ انسجام و اتحاد درونی گروههای ائتلافی شیعه برسر تقسیم کرسیهای قدرت و یا برسر میزان دخالت دین در حکومت چقدر است؟ آیا ممکن است بدلیل کشاکش برسر قدرت یا برسر مواضع، نیروی مسلح آنها یعنی سپاه بدر به طرفداری از هریک از گروههای شیعه به روی هم اسلحه بکشند؟
همایون ــ سپاه بدر در نبرد نجف و شهر صدر شکست بدی از آمریکائیان خورد و در شطرنج سیاسی به سیستانی باخت. مقتداصدر رهبر آن در مجلس نمایندگانی دارد که یک گروه حاشیهای است آلوده به لکه دستنشاندگی آخوندهای ایران و تصور نمیرود دیگر بتواند عراق را بهخطر اندازد. در ائتلاف سی و چند گروهی که اتحادیه شیعی را میسازند همه گونه گرایشها از جمله عرفیگرائی میتوان یافت. سیاست عراق را صرفا با شیعه و سنی نمیتوان توضیح داد. میدان گشادهای است با بازیگرانی که بهآسانی میتوانند جای خود را عوض کنند. عامل آمریکا را نیز نمیباید فراموش کرد. هر چه هم این سخن برمحافل مترقی گران آید امریکائیان اکنون و پس از درس گرفتن از اشتباهاتی که همواره در نخستین مراحل میکنند یک عامل ثبات و ترقیخواهی (با مترقی عوضی گرفته نشـود) در عراق هسـتند. آنها نیز محکومند در ماجرای خطیری که درگیرش شـدهاند کامیاب شوند.
ــ برخلاف علاقمندی آمریکا و تلاشهای دولت موقت عراق به تقویت مواضع عرفیگرایان و کسانی که خود را بیشتر عراقی میدانند تا کرد و شیعه و سنی و لاجرم برایشان حفظ یکپارچگی و ثبات کشورشان نسبت به منافع گروهی از اولویت برخوردار است، همانگونه که گفته شد، فرقههای مذهبی ـ قومی دست بالا را در حوادث سیاسی امروز عراق دارند. آیا عرفیگرایان عراقی در موقعیتی هستند که بتوانند بر تحولات این کشور تأثیر گذاشته و ثبات و یکپارچگی آن را حفظ کنند؟
همایون ــ عراق در دوران بعث چند بار از حمام خون بدرآمد ولی یک تجربه دراز نزدیک به دو نسل از یک عرفیگرائی نسبی را پشتسر گذاشت. زنان عراقی بویژه نیروئی هستند که میباید در شمار آیند. گروههای بزرگ عراقی که از تبعید بیرون به کشورشان باز میگردند جبهه عرفیگرائی را گستردهتر میسازند. در همه گروههای قومی و مذهبی عراق عناصر عرفیگرا حضور برجسته دارند و کُردان با بیست و پنج درصدی که در مجلس کنترل میکنند و متحدان عرفیگرایشان در چهلواندی نماینده گروه علاوی و تهدید وتوی قانون اساسی، نخواهند گذاشت یک حکومت مذهبی در عراق روی کار آید. صحنه سیاسی عراق چنان گشوده و گشاده است که هر کشور عربی میباید غبطهاش را بخورد. صدوپنجاه روزنامه میتوانند هر چه بخواهند بنویسند، مگر ترس از تروریستها نگذارد؛ و همین اندازه و بیشتر سازمانهای سیاسی در صحنهاند. کمونیستهای اصلاح شده و نشده خودمانی هیچ به رو نمیآورند که حزبکمونیست عراق در پناه سربازان آمریکائی تظاهرات میکند؛ همان حزب که صدامحسین محبوب شوروی و اردوی صلح و بشردوستی و عدالت، یا اعضایش را کشت یا به تبعید و زندان فرستاد.
ــ احتمال اینکه جنایاتی که امروز تروریستها در عراق صورت میدهند ـ و ظاهراً بعد از انتخابات برمحور کشتار شیعیان متمرکز شده است ـ به یک جنگ مذهبی داخلی فراروید چقدر است؟
داریوش همایون ــ جنگ داخلی در عراق احتمال دوری است. یک نشانه پختگی جامعه عراقی پابرجائی شیعیان دربرابر تحریکات آدمکشان بعثی و تروریستهای اسلامی است. همه کشتارهای آنان نتوانسته است به تنشهای مذهبی ازگونه پاکستان که آخرین کشوری است که انسان بخواهد سفر کند بینجامد. تروریسم یا «مقاومت» بهزعم آمریکاستیزان و پدرکشتگان مترقی، در عراق محکوم به شکست است. با بمب نمیتوان بهجنگ صندوق رای رفت بویژه که ژنرال سوریتبار نیز درپیرامون صندوق باشد. زرقاوی هنگامی که در آستانه انتخابات بهدمکراسی اعلان جنگ داد سخن آخر و یکی از آخرین سخنانش را گفت.
ــ یکی دیگر از مسائل حساس عراق، وضعیت کردهاست. با آرائی بیش از ۲۵ درصد در مجلس ملی عراق جهتگیری آنها بهکدام سمت خواهد بود: بسمت حفظ وحدت و یکپارچگی عراق یا جدائی و استقلالطلبی؟
برخلاف زمان جنگ و سرنگونی صدام و دوره قبل از انتخابات، رفتار رهبران کرد عراق از متانت دیپلماتیک و دولتمداری کافی برخوردار نبوده و بعضاً تحریک کننده است. آیا آنها حاضرند سلطه خود برچاههای نفت کرکوک و موصل را قربانی حضور سیاسی موثر در بغداد و سراسر عراق نمایند؟ آمریکا چقدر متعهد بهحفظ وحدت و یکپارچگی عراق و متعهد ساختن کُردها بهآینده این کشور است؟
داریوش همایون ــ آمریکائیان هر چه بتوانند برای یکپارچگی عراق انجام خواهند داد و ترکیه در بالا عاملی است که تندروترین کُردان را نیز ناگزیر از واقعبینی خواهد کرد. در این تردید نیست که کُردان بیشترین چانه را برای گرفتن امتیازات خواهند زد و کسی نمیتواند آنان را سرزنش کند. پس از یک تاریخ دراز تحمل تبعیض و سرکوبی، کُردان حق دارند از حقوقی که در میثاقهای پیوست اعلامیهجهانی حقوقبشر ناظر بر حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی، آمده است برخوردار باشند و امور خویش را خود اداره کنند و سهم عادلانهای از منابع طبیعی منطقه خود ببرند. ولی آینده آنها در عراق است و یک کشور کوچک کُرد در محاصره قدرتهای متخاصم بختی نخواهد داشت. مردم کُرد بیش از سهم خود از کشتار و پاکشوئی قومی داشتهاند و سزاوار زندگی آرام شهروندان آزاد در یک نظام دمکراسی لیبرال هستند. حضور نیرومند کُردان در صحنه عراق اتفاقا بسود یکپارچگی و دمکراسی و عرفیگرائی در عراق است و جلو زیادهرویهای دیگران را خواهد گرفت.
ــ ایرانیان کُرد با چه نگاهی تحولات این منطقه را دنبال میکنند، آیا اساساً وضعیت کردهای عراقی میتواند برروی مواضع کردهای ما تأثیری داشته باشد؟
داریوش همایون ــ کُردان ایران مسلما با نهایت علاقه تحولات عراق را دنبال میکنند و اگر بخواهند همان موقعیت را در ایران داشته باشند در شگفت نباید شد. با آنکه وضع کُردان در ایران و عراق قابل مقایسه نیست اثر پیوندهای قومی را در موضعگیریهای سازمانهای سیاسی کُرد نباید نادیده گرفت. توصیهای که بهگروههای سیاسی ایران میتوان کرد آن است که در دفاع از حقوق اقوام بیش از مرز دمکراسی و حقوقبشر نروند و برای گردآوری نیرو و لشگرآرائی از آن سو نیفتند. دهان به دهان شدن با تجزیهطلبان زیر علم حق تعیین سرنوشت نه بسود دمکراسی است نه پیکار با جمهوریاسلامی و نه حقوق اقوام. چنان انحرافی بر عمر جمهوریاسلامی خواهد افزود و گرایشهای نظامیگری و حتا فاشیستی را دامن خواهد زد. در ایران کمتر از بسیاری کشورهای دیگر میتوان با یکپارچگی ملی بازی کرد. نگهداری این آب و خاک از آن موارد معدودی است که میتواند چشم ایرانی را بر هر ملاحظهای ببندد. اما تا آنجا که بهسازمانهای سیاسی اصلی کُردان ارتباط مییابد جز تاکید بریکپارچگی ایران چیزی نمیگویند. اختلاف ما با آنها به نظر میرسد بیشتر در نامهاست. ما در حزب مشروطه ایران، که بزرگترین نماینده گرایش لیبرال دمکرات ایران بشمار میرود، بهدلیل پیشینه تاریخی فدرالیسم و ناسازگار بودنش با شرایط ایران و سوءاستفادههائی که از آن در موقعیت جغرافیائی ایران میتوان کرد طرح حکومتهای محلی را بجای فدرالیسم برای تمرکززدائی از حکومت پیشنهاد کردهایم. در آنچه بهحقوق اقوام مربوط میشود ما در چهارچوب اعلامیهجهانی حقوقبشر و میثاقهای پیوست آن فکر میکنیم. کُردان ایران اگر از رهبری روشنبینی برخوردار باشند، که امید است چنین باشد، و اگر چپگرایان از همه سو نومیدی را که برای جلب پشتیبانی، وعده استقلال بههر گروه قومی میدهند جدی نگیرند، هیچ مشکلی با جریان اصلی ناسیونالیسم دمکرات و لیبرال ایرانی ندارند. آنها بازماندگان نخستین ایرانیانی هستند که هنگامی که پا به میدان تاریخ گذاشتند جهان را دگرگون کردند. چنانکه نلسون فرای، پروفسور ایران دوست هاروارد، نوشته است با آن ایرانیان بود که فرایافت دین از دولت جدا شد. ما که «دو بینی» dualism را به جهان دادهایم به یک معنی عرفیگرائی را نیز آغاز کردیم.
ــ اخیراً با اوجگیری جدالهای انتخابات ریاست جمهوری دور نهم میان جناحهای حکومت اسلامی در ایران، شاهد تاکتیکهائی از سوی اصلاحطلبان حکومتی هستیم که نشان میدهند، آنها به هر وسیلهای دست میزنند تا بتوانند به هزینه ملت ایران خود را در قدرت حتی بصورت «تدارکاتچی» ـ و در حاشیه آن نگاه دارند. تهماندههای اصلاحطلبان دینی با استفاده از تجربه دوم خرداد، این بار مسئله اقوام ـ این گروههای بالقوه ناراضی ـ بویژه کُردها را به مسئله زنان و جوانان افزوده و امیدوارند با سودجوئی از نارضایتیها و مطالباتشان، آنها را به صورت لشگر خود بهپای صندوقهای رأی بکشانند. از نظر شما آنها این بار در ابزارسازی خود بههزینه مردم ایران و ایرانیان کُرد چقدر موفق خواهند بود؟
داریوش همایون ــ اصلاحگران در ایران غمانگیزترین افرادند. آنها در سراشیبی افتادهاند که بهسردار دزدسالاری cleptocracy ختم خواهد شد. از اصلاحطلبان حکومتی هر فریبکاری بر میآید، چه در قدرت باشند و چه بیرون از آن. گوئی در مسابقهای با انحصارگران در نشان دادن چهره اسلام راستینی هستند که بیستوشش سال است در آن فرو رفتهایم. تاکتیکهای آنان هر چه باشد اعتبارشان در حدود صفر است. هیچ کس جز همپالکیهای بیامیدشان در بیرون، خریدار سکه تقلبی آنان را نخواهد بود. انتخابات ریاستجمهوری امسال با این مشکل روبروست که شمار رای دهنگان واقعی و بهمیل خود از نامزدان چندان بیشتر نباشد.
ــ جریان جنبش رفراندوم تا چه حد توانسته نظر گروههای فعال منتسب بهاقوام ایرانی را به خود جلب نماید؟ آیا بیانیه فراخوان ملی برگزاری رفراندوم، از ظرفیت کافی برای پاسخگوئی اصولی به مطالبات گروههای فعال این اقوام و فعالترین آنها یعنی ایرانیان کُرد دارا میباشد و چشماندازی روشن برای جذب آنها به پروسه بنیانگذاری ایران دموکراتیک پس از جمهوریاسلامی را ارائه میدهد؟
داریوش همایون ــ بزرگترین سازمانهای سیاسی قومی تا کنون و تا جائی که من میدانم در برابر فراخوان خاموش ماندهاند و شماری سازمانهای کوچک اعتراض کردهاند که چرا در بیانیه از تمامیت ارضی ایران یاد شده است. از گروه دوم میگذرم که در پیله تنگ خود هیچ ربطی بهجهان بیرون از جمله مبارزات مردم ایران ندارند. ولی در مورد سازمانهای بزرگتر، این کنار کشیدن از پیکار ملی و تمرکز بر مسائل قومی هیچ کمکی بهافزایش تفاهم که لازمه حل مشکلات است نخواهد کرد. گذشته از این، چه در حقوق اقوام و چه تمرکززدائی هر پیشرفتی بستگی بهتغییر رژیم در جمهوریاسلامی دارد و همکاری همه نیروهای آزادیخواه برای آن لازم است. اما در آنچه بههمه ایران و نه تنها بخشی از آن مربوط میشود ما کمتر شاهد مشارکت جدی این سازمانها بودهایم. بهنظر میرسد آنها مبارزه با جمهوریاسلامی را از پشت منشور فدرالیسم میبینند. مشارکت آنان در حدی است که گروههای سیاسی دیگر را پیشاپیش بهچنان فرمولی متعهد سازند. این استراتژی میتواند آنان را به انزوا بکشاند.
فراخوان همهپرسی متن کوچکی است و وارد بسیاری موضوعات نشده است ولی هر چه در دایره آزادیخواهی و حقوقبشر بگنجد در آن هست. تاکید نشدن بر موضوعاتی مانند جدائی دین از حکومت یا حقوق اقوام به معنی غفلت از آنها نیست. قانون اساسی برپایه حقوقبشر که از سوی نمایندگان مردم در یک انتخابات آزاد تدوین و به رای همگانی گذاشته شود حقوق و آزادیهای همه را تضمین میکند. هیچجائی در اعلامیهجهانی حقوقبشر نیست که تجاوز بهحقوق قومی یا کمترین تبعیضی را اجازه دهد و اداره امور مردم توسط خود آنها از حقوقبشر است. فراخوان همهپرسی یک برنامه سیاسی نیست؛ یک استراتژی پیکار نیز نیست، گرچه بخش موثری از آن بشمار میرود و رژیم را در تنگنای بیشتری میگذارد. فراخوان نقشه راهی است برای پس از جمهوریاسلامی. این گروههای سیاسیاند که میباید اصول قانون اساسی آینده را در میان خود بحث کنند و زمینه را برای هنگامی که سرانجام مردم بتوانند تصمیم بگیرند آماده سازند. توافق بر سر سه اصل بنیادی در فراخوان، نخستین مرحله چنان توافقی است: اصلاحناپذیری رژیمی که با موجودیت ایران و بهروزی مردم ناسازگار است؛ قانون اساسی نوینی برای ایران برپایه اعلامیهجهانی حقوقبشر که در واقع آن را متن سیاستهای ایران قرار میدهد؛ و فرایند انتخابات مجلس موسسان و همهپرسی در شرایط آزاد و زیر نظارت بینالمللی برای تدوین و تصویب آن قانون.
دریافتن معنی و دامنه واقعی فراخوان ما را قادر میسازد که سیاست را در ایران بهسطح بالاتری برسانیم و از کشاکش مبتذل بر سر شکل حکومت یا نبرد بر سر گذشته بدر آوریم. تا همینجا فراخوان بهاین منظور خدمت کرده است. ببینید مخالفان یک راهحل دمکراسی لیبرال، یک ایران همه ایرانیان، خود را بهچه بنبست تاسفآوری انداختهاند.
ــ با سپاس از شما
فروردین ماه ۱۳۸۴