نسل جوان ايران مدتهاست به ضرورتِ فراتر رفتن از خود و باريک شدن در افقِ دانايي دوراني که هر حادثه در آن رخ داده، انديشيده است؛ که براي دريافتن معناهايي که در هر پديده هست، بايد به کل ارزشهاي جامعه در آن بازة زماني نگريست، چنان که براي درک هر اثر ميبايد به افق زندگاني و جهانبيني و فرهنگ جامعه، و نه تنها آفرينندة آن اثر پرداخت.
پيشگفتار
«و فکر ميکنم که سرنوشتمان اين نيست
بايد به فکر تعمير ساعتي باشيم
که از بس به فکر ماست،
صبحها
بيدارباشش را
نميزند.» پگاه احمدي1
پاييز سال يکهزار و سيصد و پنجاه و شش خورشيدي، پيشنهاد برگزاري برنامهاي با حضور شصت شاعر و نويسنده، از سوي کانون نويسندگان ايران به دکتر هاينس بکر ـ مدير انستيتو گوته در ايران ـ به شکلگيري ده شب شعر و سخنراني در باغ سفارت آلمان در تهران، انجاميد.
اين برنامه که بنا بود با پيرنگي فرهنگي، در ستايش آزادي و پرداختن به مشکلات نويسندگان و شاعران در غيبت آزادي بيان تنظيم شود، با استقبال کممانند مردم، به ويژه دانشجويان، از هر گوشة ايران روبهرو شد.
پوستر اين برنامه که به دست «بزرگ خضرايي» ـ گرافيست و نقاش ـ و با تصوير نمادين «ماهي سياه کوچولو»ي صمد بهرنگي طراحي شده بود، دست به دست و بدون همراهي و همکاري رسانهها تا دورترين گوشههاي کشور رسيد و ايرانيان بسياري را به جمع مخاطبان اين شبها پيوست؛ تا آنجا که حتي در برخي شبهاي باراني بيش از دههزار تن در فضاي باز باغ سفارت آلمان، زير چترهاي گشوده و بههم پيوسته، به سخنرانيها گوش ميدادند.
گسترة پيام اين حرکت، به تدريج، از مرزهاي کشور نيز برون شد و روشنفکرانِ بسياري از جمله ژان پل سارتر، سيمون دو بووار، موريس کلاول، ژان مينگو، لويي آراگون و… در نامهاي پشتيباني و ستايش خود را از اين حرکت شاعران، نويسندگان و شرکتکنندگان در برنامه اعلام داشتند.
گرچه مطالب ارائه شده در اين شبها، به گفتة هيأت دبيران کانون نويسندگان ايران، بنا نبود لحن تند و ضد رژيم بگيرد، و بيانية کانون نويسندگان نيز که شب نخست توسط رحمتالله مقدم مراغهاي خوانده شد، نشان از چنان لحن و جهتگيري نداشت، سخنرانيها از شب سوم به بعد به گونهاي ديگر پيش رفت:
نخستين برنامه در تاريخ هژدهم مهر، با اين سخنان گشوده شد: «در گفتارها غرض بيش از همه آن خواهد بود که کانون نويسندگان ايران بيشتر و بهتر شناسانده شود و خواست اساسي آن، يعني آزادي انديشه و قلم، و راستاي کوششهاي آن به منظور آن که اين آزادي در عمل بنشيند و به صورت يکي از دادههاي عادي زندگي اجتماع ما درآيد، به اطلاع همگان برسد»؛ ولي شمس آلاحمد در سخنانش در سومين شب برنامه از «لجنزار بيقانونيهاي تنگ چشمانة دولت و تلقيات و برداشتهاي فاشيستي حاکم بر جامعه» سخن گفت؛ در پنجمين شب، باقر مؤمني به رغم خواست دستگاه حاکم در استفاده از واژة «مميزي» بارها واژة «سانسور» را بهکاربرد و حتي عنوان سخنرانياش را «سانسور و عوارض ناشي از آن» برگزيد و تأکيد کرد که «طرفداران سانسور در هيأت حاکمه اخلاق و مذهب را دستاويز سانسور قرار ميدهند.»؛ و در نهايت، سخنان سعيد سلطانپور، که اخيراً از زندان آزاد شده بود و صداي معترض، چريکي و انقلابي شعرش، هيجان بسياري در جمعيت برانگيخت، و بهآذين را مجبور به دعوت سخنرانان به اعتدال کرد.
دکتر بکر نيز در چند جملة کوتاه ضمن اداي احترام به هر برداشت و برخورد مردم ايران به مسائل سياسي کشور خود، يادآور شد که شبهاي شعر گوته برنامههايي فرهنگي است2 و دکتر باقر پرهام در بيانيهاي از سوي هيأت دبيران کانون نويسندگان ايران از تندرويهاي پيشآمده ابراز تأسف کرد تا امکان ادامه دادن برنامهها برجاي بماند.
به هر روي، ده شب شعر گوته، با حضور نيروهاي انتظامي در پشت ديوارهاي باغ سفارت، در حالي ادامه يافت که وزارت اطلاعات و جهانگردي، رسانههاي درون کشور ـ از جمله روزنامهها ـ را از پوشش خبري اين ده شب منع کرده بود؛ با اين وجود، به روايت سيروس علينژاد ـ روزنامهنگار و معاون سردبير روزنامه آيندگان در آن زمان ـ مطبوعات، گاه، در اندازههايي مانند دو يا سه ستون، که معاون وزارت اطلاعات و جهانگردي وقت ـ عطاءلله تدين ـ هر شب شخصاً براي هر روزنامه تعيين ميکرد، به اين جريان ميپرداختند.3
ده شب شعر گوته، که در نهايت بدون دخالت ساواک به انجام رسيد، يک حادثة به يادماندني در تاريخ فرهنگ همروزگار ما، و در نگاه برخي تحليلگران، يکي از نمادهاي حرکتي است که در نهايت به انقلاب اسلامي انجاميد.
***
انسانها با ارجاعها و قياسها ميانديشند. توانائي ديدن منظرة کلي بستگي به درجة تحليلي بودن ذهن انسان دارد که گذشت زمان و تجربة سازنده از دستاوردهاي پيشين در آن بيتأثير نيست ـ بازنگري هماننديها يا تفاوتهايي که آن قياسها يا ارجاعها با يک موقعيت يا مسئلة ويژه دارند. هر چه آن قياسها و ارجاعها بيشتر باشند، نظر فرد به درست بودن نزديکتر ميشود.
نسل جوان ايران مدتهاست به ضرورتِ فراتر رفتن از خود و باريک شدن در افقِ دانايي دوراني که هر حادثه در آن رخ داده، انديشيده است؛ که براي دريافتن معناهايي که در هر پديده هست، بايد به کل ارزشهاي جامعه در آن بازة زماني نگريست، چنان که براي درک هر اثر ميبايد به افق زندگاني و جهانبيني و فرهنگ جامعه، و نه تنها آفرينندة آن اثر پرداخت. شايد با چيره شدن بر فاصلهها و بيگانگيها بتوان دريافت آن چه بر جامعة ايران رفت، اکنون براي ما چه معناهايي ميتواند داشته باشد؛ تعريفي از بازخواني که «سازندة معناهايي از ديروز است که از درون نيازها و خواستهاي امروزين سر برميکشد… هستي پذيرفتني دوباره در شبکة نظامهاي دلالتي فرهنگ و اجتماع و تاريخ» ـ آنسان که دکتر حورا ياوري ميگويد؛ مسيري براي بررسيدن و نزديک شدن به اين دريافت که متقدمين ما «پرسشهايي را که امروز در برابر آنهاست با پرسشهايي که ديروز در پيشرو داشتهاند چگونه ميسنجند و چگونه برابر مينهند.»4 و اين يعني درک مسئوليت اجتماعي و حساس بودن به امر همگاني، در کنار ارزشگذاردن حق فردي.
از اينرو و با اين انگيزه، پس از سي و پنج پاييز، پيرنگ اين کتاب در هيأت پروندهاي براي بازنگري ده شب شعر گوته، ريخته شد تا همراه بازخواني متنهاي ارائه شده در آن شبها، فضاي چيره بر روشنفکري آن دوران و ذهنيت جامعه را از نگاه امروز روزنامهنگاران، شاعران و نويسندگان آن نسل و نسل جوان امروز ايران ارزيابي کند.
متن کامل تمام سخنرانيها و شعرهاي خوانده شده در شبهاي شعر گوته، درسال 1357، به کوشش ناصر مؤذن ـ نويسنده و عضو کانون نويسندگان ـ در کتابي با عنوان «ده شب»5 منتشر شد. امکان گردآوري متن سخنرانيها ـ فصل دوم اين کتاب ـ سرتاسر به تلاش و دوربيني ناصر مؤذن باز ميگردد که سزاوار قدرگذاري است.
متن گفتوگوها ـ فصل يکم کتاب ـ پيشتر و بهتدريج بر سامانة «بنياد داريوش همايون ـ براي مطالعات مشروطهخواهي» منتشر شده است. درج جداگانة هر متن بر فضاهاي انگاري، مانند تنظيم و چاپ اين کتاب، مرهون همراهي، گشادهدستي ، و بيش از همه، بردباري خانم فرخنده مدرس و آقاي علي کشگر است که قدرشناسي از تلاششان از اندازههاي واژه و من بيرون ميافتد.
از آموزگاران و دوستاني که با حضورشان در گفتوگوها و در نهايت بازنگري متنها براي نوشتن دو مقالة نخست کتاب، بر من منت گذاشتند و پديد آمدن اين مجموعه را ممکن ساختند، سپاسگزارم. گفتوگوها به ترتيبِ تاريخِ به انجام رسيدن، تنظيم شده؛ و اسامي تمامي نويسندگان در نماية نامهاي انتهاي کتاب آمده است.
ناصر مؤذن «ده شب»، را «تلاشي براي آزادي بيان و بيان آزادي» وصف کرده است.6 «بازخواني ده شب» پيشکشي است به دانايي، که توانايي است، و «به اميدي که خِرَد فرمان خواهد راند.»
ماندانا زنديان
زمستان 1392، لس آنجلس
ــــــــــــ
1. پگاه احمدي، پيش درآمدِ هجراني، مجموعه شعر «سردم نبود»، نشر سوژه، آلمان، چاپ يکم، 2010
2. مصاحبة نيکولتا ترسلي، روزنامهنگار و نويسندة آلماني با دکتر بکر، تير 1391، سامانة بي. بي. سي فارسي
3. سيروس علينژاد، تنها قرباني شبهاي شعر گوته بودم، مهر 1391، سامانة تاريخ ايراني
4. حورا ياوري، مقالة شاهرخ مسکوب و «سياست و اجتماع»، زندگي در آينه، انتشارات نيلوفر، تهران، چاپ دوم، 1389
5. ده شب، به کوشش ناصر مؤذن، تهران، مؤسسه انتشارات اميرکبير، چاپ يکم، 1357
6. ناصر مؤذن، سامانة بي. بي. سي فارسي، مهر 1391




















