مردمان وطن پرست روشن فکر که از وضع ایران فهمیدند کشور سریعاً رو به زوال میرود و بواسطۀ رژیم حکومت فردی و مطلق که قادر به مقاومت در مقابل روس و بهبود بخشیدن به اوضاع نیست دیگر تاب نیاورده از شکست همسایۀ شمالی در جنگ با ژاپن استفاده کرده مبادرت به یک نهضت ملی نمودند و در پرتو کمک معنوی انگلستان ملت موفق شد در ۱۹۰۶ از مظفرالدین شاه مشروطیت و پارلمان را بگیرد.
وضع کشور ایران
قبل از جنگ ـ حین جنگ ـ و بعد از جنگ
محمدعلی فروغی
مملکت ایران به حدّی دور و از وضع آن بیاطلاع هستند که هر گاه در باب این کشور بحث بیشتری شود بیفایده نخواهد بود.
اکنون که سرنوشت دنیا در پاریس باید معلوم شود جا دارد که چگونگی وضع ایران را نسبت به گذشته و حال حاضر و آینده مورد مطالعه قرار دهیم.
در دورۀ سیروس و داریوش امپراطوری ایران از هندوکش تا مدیترانه و از خلیج فارس تا دانوب سیردریا ممتد بود، در دوران پارتیها و ساسانیان امپراطوری ایران به سرحدات طبیعی خود یعنی بین آمودریا از یک طرف و فرات از طرف دیگر میرسید.
هجوم مغول به سرکردگی چنگیزخان و اعقاب او و تیمورلنگ سبب خرابی نصف مملکت و هلاک میلیونها نفوس گردید. از آن پس ایران در ظرف قرون سیزده و چهارده و پانزده بواسطۀ نزاع طوائف داخلی زیانهای مفصّلی دید و بالاخره در اوایل قرن شانزدهم بواسطۀ سعی و جنبش مؤثری ایران مصمّم گردید که اتّحاد ملی خود را محکم نموده اراضی خویش را از تعدّی دیگران مصون نماید به این معنی که سلاطین صفویّه سرحدات ایران را تقریباً به مرز اولیۀ زمان ساسانیان رسانیدند. لیکن بعداً پادشاهان صفویه با عداوت و جنگ دولت عثمانی مواجه شدند و دولت اخیر پس از غلبه بر قسطنطنیه جانشین خلیفه شده و فرمانروایان آن میل نداشتند و نمیتوانستند وجود یک کشور قوی مسلمان را در جوار خود نادیده بگیرند.
یک مقاومت شدید متعاقب جنگهای خونین که از طرف صفویّه تحمّل شد موجب گردید استقلال ایران تضمین شود. هنگامی که پطر کبیر روسیه را تحریص کرده بود که بعدها باید ملت روس ملت مهاجمی شود ایران با دشمن دیگری مواجه شد که از دولت عثمانی قویتر بود به برکت نفاق و دو دستگیهایی که در اوایل قرن هجدهم سبب انقراض سلسلۀ صفویّه گردید دولت روسیه که ایالت ساحلی بحر خزر را گرفته بود قسمت غربی کشور ایران را به دولت ترکیه واگذار نمود. خوشبختانه ظهور نادرشاه سلحشور و نابغه که برخی از مورّخین مشارالیه را بناپارت ایران نامیدهاند این طرح زیانآور را که از جاهطلبی سرچشمه گرفته بود در هم ریخت و یا لااقل موجب تأخیر اجراء آن گردید.
یک قرن بعد دولت ایران بواسطۀ صد سال جنگ و اغتشاشات داخلی ناچار به طی مراحل و سرنوشت جدیدی در دوران قاجاریه گردید و از آن پس ایران صحنۀ سیاست دولتین روسیه و ترک شد.
در مقابل ترکها ایران با پیروزی دفاع کرد بدون آن که بتواند موضوع سرحدات غرب را یکسره نماید، لیکن بعد به دو وهله در ابتدای قرن نوزدهم در مقابل روسیه شکست خورد و هر بار قسمتی از اراضی خود را از دست داد و ناچار به تأدیۀ مبلغ سنگین غرامت نیز گردید. به علل شکستهای مذکور قدرت آن را نداشت که آرامش و حکم خود را در ایلات ماوراء قفقاز برقرار و نافذ نماید بخصوص که غالباً ساکنین آن طوائف چادرنشین و ترکمن و همگی مردمانی آشوبطلب بودند. بالمآل دولت روسیه از این وضع استفاده نموده مجدداً در مقام توسعۀ ارضی برآمد.
چون دولت ایران خود را قادر به مخالفت و ممانعت نمیدید ناچار به قبول معاهدهای که سرحد را «خراسان» تعیین نموده بود تن درداد ـ بواسطۀ این تعیین و تحدید مرز دولت روسیه نه فقط قسمت اعظمی از اراضی ایران را برد حتی شرایط ظالمانهای نیز بر او تحمیل کرد از آن جمله ساکنین دهات سرحدی را ممنوع نمود از این که اراضیئی را که از حدود مقرر تجاوز میکرد کشت و زرع نمایند، یا از آبی که سرچشمۀ آن در خاک ایران و جانب روسیه روان بود استفاده کرده و بیاشامند.
توسعۀ دولت مسکو در آسیای مرکزی و خیالاتی که نسبت به هندوستان داشت دولت انگلیس را متوجّه خطر نمود و این امر سبب ایجاد دوئیت و رقابت روس و انگلیس گردید.
به ملاحظات چندی برای کشور ما خوب بود که دولت بریتانی کبیر برای حفظ تعادل در مقابل روس قد علم کند ولی مآلاً چون کشور ایران بین دو دولت قوی واقع شده از لحاظ اقتصادی بخصوص زیانهایی دید مضافاً به این که دولت روسیه تمام منافع اقتصادی را برای خود و بوسیلۀ خویشتن میخواست تأمین کند چنان که بدون همراهی با ایران مدعی بود که مساعدتهای اقتصادی با ملت میکند ولی به هیچوجه میل نداشت که کشور ما سرمایۀ خارجی را به خود جلب نماید و بواسطۀ نفوذی که در ایالات شمال و بالنتیجه در دربار کرده بود به منظور خویش فائق آمد و بالاخره در سالهای اول قرن بیستم موفق شد که ایران را کاملاً تحت سلطه و نفوذ خود درآورد تا جایی که شاه را مجبور کردند در مقابل عوائد گمرکات شمال دو فقره استقراض از بانک روس طهران که در حقیقت تابع وزارت مالیۀ روس بوده بنماید.
مردمان وطن پرست روشن فکر که از وضع ایران فهمیدند کشور سریعاً رو به زوال میرود و بواسطۀ رژیم حکومت فردی و مطلق که قادر به مقاومت در مقابل روس و بهبود بخشیدن به اوضاع نیست دیگر تاب نیاورده از شکست همسایۀ شمالی در جنگ با ژاپن استفاده کرده مبادرت به یک نهضت ملی نمودند و در پرتو کمک معنوی انگلستان ملت موفق شد در ۱۹۰۶ از مظفرالدین شاه مشروطیت و پارلمان را بگیرد. همین که روسها واقف شدند این تغییر رژیم به زیان سیاسی آنها منجر و مانع انجام نقشههای قبلی آنها خواهد شد برای خفه کردن و محو این جنبشها به فجیعترین وسائلی متشبّث شدند. در همین وقت بیداری ملت ایران حکومت بریطانی را نیز مشوش کرد بنابر این با دولت روسیه که در نتیجۀ شکست از ژاپن ضعیف شده بود قرارداد ۱۹۰۷ پطرزبوغ را منعقد نمود.
این قرارداد ایران را به دو منطقه نفوذ تقسیم کرد:
۱ـ منطقۀ نفوذ روس شامل تمام حوزۀ شمالی
۲ـ یک منطقۀ انگلیسی حاوی ایالات جنوب شرقی.
اگرچه در دیباچۀ قرارداد تصریح شده بود که استقلال و تمامیت ارضی ایران به وسیلۀ روس و انگلیس محترم شمرده خواهد شد و امضاءکنندگان قرارداد از دخالت در امور داخلی کشور خودداری خواهند نمود و قرارداد تقسیم ایران به دو منطقه صرفاً جنبۀ اقتصادی دارد اما این تعهّدات هیچگاه جامۀ عمل بخود نپوشید. صرف ایجاد منطقۀ نفوذ برای روس اسباب اعتقاد او بود که در قسمت خود قدرت کاملی را اعمال کرده و مانند قطعهای از کشور خویش در آنجا عمل نماید. بنابراین دولت روسیه ابتدا دربار را وادار نمود که بر علیه احساسات و تظاهرات آزادیخواهان مخالفت و بعداً اقدام به یک کودتای شدید نماید بالنتیجه پارلمان بمباران شد، آزادیخواهان و حتی وکلا قتل عام یا محبوس و یا تبعید گردیدند و غالب این عملیات به وسیلۀ بریگاد سوار روس که به طرز قزاقها تعلیم یافته و فرماندهی آنها را روسها عهدهدار و در خدمت دولت بودند انجام شد.
بمباران پارلمان نتایج طبیعی خود را ظاهر نمود آزادیخواهان که در پایتخت شکست خوردند جبههها و جرگههایی در شهرهای دیگر درست کرده مخصوصاً در تبریز حکومتنشین آذربایجان، از آنجا مدت یک سال با دربار جنگ و جدال داشتند اما چون آذوقه در تبریز به واسطۀ محاصرۀ قوای دولتی رو به نقصان نهاده بود روسها به بهانۀ کمک رسانان به خارجیهای مقیم شهر وارد تبریز شدند و اعلام کردند که قصد اشغال آن شهر را ندارند بلکه به محض امکان تبریز را تخلیه خواهند نمود ولی بالعکس مدت ده سال تا انقراض خانوادۀ تسار در مقابل پرتستهای دولت در آنجا ماندند.
همین که آزادیخواهان برای گرفتن شاه و تجدید مشروطیت به طرف پایتخت پیشروی کردند. قوای روس با آن که کمترین خطری برای خارجیها نبود به بهانۀ حفظ جان و مال اتباع خارجه به طرف مرکز رهسپار شدند و چون دولت تسار قوی بود به مصداق حرف حساب از دهان توپ خارج میشود گوش به این اعتراضات نمیداد و در قزوین ۱۴۰ کیلومتری طهران لشکر روس توقف نمود و مرتباً مرکز را به اشغال نظامی تهدید میکرد.
سه سال بعد از قرارداد ۱۹۰۷ «روس و انگلیس» تمام ایالات شمالی ایران به وسیلۀ قشون روس اشغال گردید و هنگامی که دولت ایران علّت این تجاوز و ناروایی را استفسار نمود حتّی جوابی هم به استیضاح ایران ندارند.
از جانب ترکها هم ایران به حد کافی زیان دید زیرا هر چند عثمانی از اوج ترقی و عظمت سابق نزول کرده بود لیکن بغضی از ایران در دل داشت زیرا کشور ما مانع مقاصد و نقشههای ترکیه راجع به ایجاد یک عثمانی قوی بود بنابراین هر موضوع کوچکی را دستاویز قرار میداد.
به زودی قضیۀ سرحدات را بهانه قرار دادند و به همین استناد چادرنشینان، بدویان و حتا افراد چریک خود را روانۀ خاک کشور ایران نمودند.
از نظر صلحجویی ایرانیها حاضر شدند حتی منطقۀ سلیمانیه را هم به عثمانیها واگذار نمایند ولی معالوصف دولت خشن و جنگجوی عثمانی هیچگاه از ایجاد آشوب و بهم زدن وضعیت همسایۀ صلحجوی خود فروگذار نمیکرد. با این همه مشکلات ملیون ایران توانستند قدرت خود را بازیافته مبانی مشروطیت را تحکیم و پارلمان را باز کنند و همچنین در ۱۹۰۹ با عزم راسخی مشغول پیمودن طرق اصلاح و دادن تشکیلات گردیدند.
در همین هنگام چرخ عملیّات و تظاهرات عمال دولت تزاری به کار افتاد و مظالم وحشتآوری را مرتکب شد، مظالمی که سربازان و افسران روسی در اراضی و ایالات اشغال شده مرتکب میشدند غیرقابل تصوّر و توصیف بود. تحریکات و دسایسی که مأمورین دولت روسیه برای تضعیف حکومت و مرعوب کردن مردم به کار میبردند ادامه داشت در عین حال مرتجعین و خائنین مزدور روسیه بودند و کلیۀ وسائل اغتشاش و بلوا محرمانه یا علناً به وسیلۀ مأموران سیاسی یعنی قنسول و سفیر روس حمایت و اداره میشد ناچار حکومت و دولت ایران هر چه سعی و قدرت و وسائل مادی و معنوی داشت باید صرف مقابله با تحریکات خارجیها بکند و ای کاش فقط دولت روس به تحریکات محرمانه و خصوصی اکتفا میکرد ولی متأسفانه رفته رفته از طریق دیپلماسی نیز از اعمال هر نوع مظالم نسبت به ایران فروگذار نمیکرد.
در ۱۹۱۰ وزرای مختار روس و انگلیس یادداشت مشترکی به دولت ایران دادند و مملکت را از دادن هرگونه امتیازی به خارجیها که بالنتیجه به زیان منافع سیاسی و نظامی دو دولت نامبرده باشد ممنوع نمودند.
در ۱۹۱۱ که ایران برای حفظ استقلالش در مقابل روس و انگلیس مشغول اصلاح امور مالی خود بود که بالنتیجه بتواند دیون خود را نیز تأدیه نماید دولت روسیه با ارسال یک التیماتوم دولت را مجبور نمود مرگان شوستر مستشار مالیه و همکارانش را که ترمیم و اصلاح مالیۀ ایران به آنها محوّل شده بود از کشور اخراج نماید.
ضمنآ کشور را مجبور کردند که بعدها هر وقت مأمورین و مستخدمین خارجی را بخواهد در امور اداری مملکت دخیل نماید قبلاً موافقت روس و انگلیس را جلب نماید.
در سال ۱۹۱۲ دولتین روس و انگلیس مفاد قرارداد ۱۹۰۷ را به ایران یادآور شده و مجبورش کردند که مدلول آن را تقبل و تمکین نماید.
در ۱۹۱۳ دولتین روس و انگلیس مالیات مؤدّیان ایرانی مورد حمایت خود را به جای این که به صندوق خزانه تأدیه نمایند خود مستقیماً دریافت مینمودند. با این مداخلات و اخلال در رشتههای مالی کشور دولت روس به مردم نشان داد قول و تعهّداتی که نسبت به استقلال ایران داده بود چگونه است از جمله دولت ایران افسرانی از سوئد برای اصلاح ژاندارمری و پلیس استخدام کرد، دولت روسیه از ورود و دخالت آنها در ایالات شمالی صراحة ممانعت نمود و مدعی شد که نظم و آرامش را در ایالات مزبور قوای قزاق تحت فرماندهی افسران روس حفظ خواهند کرد و بدین وسیله اشغال قسمتی از مملکت را به پول و هزینۀ ایران مسلم نمود. از آن پس شروع به یک اقدامات بر علیه مقدّسات مذهبی نمودند از آن جمله بمباران مرقد حضرت رضا در مشهد، به دار آویختن متنفذین ورؤسای مذهبی در تبریز روز دهم عاشورا یعنی همان روزی که مسلمانها برای شهادت امام حسین پسر پیغمبر عزاداری مینمایند.
از شرح بسط وسایلی که برای محو تجارت و صناعت به کار میبردند و همچنین از واگذاری بعضی امتیازات با شرایط فوقالعاده نامطلوبی به یک عده خارجی و نیز تحمیل تعرفههای گمرکی غیر قابل تحمّل به ایران و بالنتیجه بستن راه دروازههای تجارت دنیا از طریق روسیه بروی ایران میگذریم.
دولت ایران مأیوسانه دست وپا میکرد که از حلقۀ محاصرهای که دولتین روس و انگلیس ایجاد نموده بودند رهایی یابد و چون دولت فرانسه از ایران دور بود و ملّیون از کمک خدایی مأیوس بودند کاری نتوانستند از پیش ببرند.
جنگ عالمگیر شروع شد ایران وسط دو فشار کمرشکن قرار گرفت. ترکیه و متّحدین اصرار داشتند ما به نفع آنها وارد جنگ شویم تا در نتیجۀ فتحشان از شر فشارهای متفقین آسوده شویم.
روس و انگلیس تقاضا داشتند ما بیطرف بمانیم تا تمامیت و استقلال ما را یکبار دیگر تضمین کنند ایران بیطرفی را ترجیح داد لکن برای این که این بیطرفی را دیگران هم به رسمیت بشناسند و ایرانیها هم به مواعید روس و انگلیس مطمئن شوند لازم بود قوای روس خاک ما را تخلیه کند و از تحریکات و انتریکهای سابق دست بکشد. ولی متأسفانه نه تنها روسها چنین نکردند بلکه دعوی استقلال و بیطرفی ما را با نهایت تعجب تلقی نمودند.
ترکها هم به نوبت خود به بیطرفی ما خندیدند و صرف حضور قوای روسیه را در ایران نشانۀ نقض بیطرفی ما و خطری برای امنیت خودشان تلقی کردند. قوای چریک عشایر ترک و بعد هم قوای نظامی خود را به طرف آذربایجان و کردستان و کرمانشاه پیش راندند و در نتیجه صفحۀ غربی ایران میدان جنگ خونین شد. گاهی ترکها روسها را تا نزدیک تهران عقب نشانده به طرف پایتخت تهدیدشان میکردند و گاهی بعکس روسها ترکها را تا سرحد ایران میراندند.
بدیهی است در این کشمکشها بر سر ایران و ایرانی چه آمد، تمام مزارع، خانهها و باغها سوخته و خراب و غارت شده است و عدۀ بیشماری از اهالی ایران کشته شدهاند. روسها و ترکها با شهرهای ایران مانند سرزمین اشغال شده معامله میکردند و در نتیجه نیمۀ غربی ایران از تحمّل هر گونه غارت و خرابی، تهیۀ آذوقه و پرداخت غرامت معاف نمانده است.
با سقوط بغداد بدست انگلیسها و انقراض تزاریسم در روسیه ایران تصوّر کرد نفسی به راحت خواهد کشید، چه اشتباه بزرگی!
ترکها هر چه در جنوب ناتوان شده بودند بر فعالیت و قتل و غارتشان در آذربایجان افزودند، واحدهای نظامی روس هم در نتیجۀ سقوط حکومت مرکزی دیسیپلین نظامی را کنار گذاشته به چنان قتل و غارتی دست زدند که نظیر آن کمتر دیده شد، قحطی و امراض مسریه (نتیجۀ قهری جنگ) ایرانیان بدبخت را از پای درآورد.
سال ۱۹۱۷ ـ ۱۹۱۸ در تاریخ ایران سابقه ندارد صدها هزار ایرانی از گرسنگی مردند، خسارت شهرهای خراب شده و مزارع ویران شده به صدها میلیون تومان بالغ میشود.
دولت ایران که این بدبختیها را پیشبینی کرده بود بیطرفی را اختیار کرده و صمیمانه کوشیده بود آن را بقبولاند، تعجب این جاست که روس و انگلیس با این که از نظر علاقمندی به آسیا لازم بود از ایران استمالت کنند مطلقاً به این حوادث و تضرّع ایران توجه نکردند.
بالاخره از ۱۹۱۵ ایران میدید که بیطرفیش را محترم نمیشمارند و از هر طرف به ضرر او تمام میشود. نمایندگان متّفقین از تحریک دست نمیکشند. روسها از خشونت دست برنمیدارند. انگلیسها به این اوضاع اهمیّت نمیدهند. ترکها سعی دارند جنگشان را در نظر ایرانیها مذهبی جلوه دهند. بالجمله ایران در عین بیطرفی تمام عواقب وخیم جنگ را تحمّل کرد دولت ایران صلاح دید طرح اتحادی به متفقین پیشنهاد کند. به دو شرط:
۱ـ استقلال و تمامیت ایران را عملاً احترام کنند.
۲ـ از نظر پول و اسلحه به ایران کمک کنند تا به نحو مؤثری در جنگ شرکت کند.
ولی روس و انگلیس کمترین تغییری حاضر نشدند در برنامۀ خود بدهند.
چند ماه بعد از دولت ایران خواستند که منابع مالی خود را تحت کنترل کمیتۀ مختلطی از روس و انگلیس و ایران قرار دهد تا قزاقهای روس در شمال و پلیس جنوب در جنوب امنیت ایران راتأمین کنند.
بدیهی است دولت ایران نمیتوانست این پیشنهاد را بپذیرد بنابر این ناچار بود، اولاً بیطرف بماند. ثانیاً به نفع متّفقین اگر بخواهند وارد جنگ شود، ثانیاً ایام بدبختی را به امید روزهای بهتری تحمّل کند.
ظاهراً آن روز بهتر امروز است.
جنگ تمام شد، متفقین پیروز شدهاند. دورۀ عدالت و انسانیت در تاریخ سیاست شروع شده آیا بر سر ایران چه خواهد آمد؟ ایران متمدّن سه هزار ساله تنها دژ محکم مدنیّت که در قرون قدیمه در مقابل حملات هونها و تورانیها مقاومت کرده و دنیای غرب را از نظر حملۀ وحشیانۀ آنها محافظت نمود، مشعل روشنی که در ایام تیرگی اوضاع اروپا در قرون وسطی دنیای متمدّن آن روز را از نظر علم، هنر، فلسفه و ادبیات روشن داشته است!
با چنین ایرانی چه معامله خواهند کرد؟ آیا چنانچه شایسته است با او به عدالت رفتار خواهد شد؟ آیا زورمندان فاتح چنانچه مدّعی بودند که برای حق و آزادی میجنگند به ملت ستم دیده و با هوش ایران اجازه خواهند داد در محیط امنیت صلح و استقلال زندگی کند؟
پایان
منبع: مقالات محمدعلی فروغی