ایرانیان که همانند اروپاییان شدن را در ذات و ماهیت دشوار مییابند به همانندی در ظواهر پیوسته رغبت بیشتر نشان میدهند. عطش روانی به پیشرفت را باری سیراب باید کرد، هر چه بهتر اگر راههای بیزحمتتر در پیش گرفته شود. اگر با کار کمتر و تعطیل بیشتر بتوان به پایۀ غربیان رسید چه ضرورت است که در بند انضباط فکری و اخلاقی و وجدان کار و عشق به موفقیت باشند؟
هزینۀ بیشتر برای کار کمتر
آیندگان ۱۷ دی ۱۳۴۸
داریوش همایون
تعطیلی و گردش و سرگرمی پیوسته اشتغال مهمتری در جامعۀ ما میشود. قسمتی به سبب بالا رفتن سطح زندگی و قدرت خرید تودههای روزافزونی از مردم، و قسمت بیشتری به سبب تأثیر سرمشقهای غربی که از راه وسائل ارتباط جمعی در ذهن مردمان وارد میشود، چنین امری طبیعی است. پس از کالاهای مصرفی با دوام نوبت گردش و سرگرمی است. خانوادهها از تدارک یخچال و اتوموبیل و امثال آن فارغ نشده در پی وسائل وقتگذرانی هستند ـ سفرهای کوتاه، بیشتر به شمال؛ گردشهای بیرون شهر؛ بسربردن در مراکز تفریح که پیوسته بر شماره و انواعشان افزوده میشود.
در چنین احوالی از مجلس و دستگاه دولتی و واحدهایی در بخش خصوصی نغمههای پنج روز کار و دو روز تعطیل برمیخیزد و این عجبی نیست. ایرانیان که همانند اروپاییان شدن را در ذات و ماهیت دشوار مییابند به همانندی در ظواهر پیوسته رغبت بیشتر نشان میدهند. عطش روانی به پیشرفت را باری سیراب باید کرد، هر چه بهتر اگر راههای بیزحمتتر در پیش گرفته شود. اگر با کار کمتر و تعطیل بیشتر بتوان به پایۀ غربیان رسید چه ضرورت است که در بند انضباط فکری و اخلاقی و وجدان کار و عشق به موفقیت باشند؟
آنها که فکر تعطیل دو روزه را پیش کشیدهاند حقایق جامعۀ ایرانی را ندیده گرفتهاند. آنها به نظر نیاوردهاند که بسیاری تعطیلات مذهبی و ملی را نمیتوان از تقویم ایرانی زدود ـ تعداد روزهای تعطیل هفته هر چه باشد. آنها در بند آن نبودهاند که با افزودن ساعات تعطیل رسمی بر ساعات کمکاری و بیکاری غیر رسمی، که مشخصۀ هر محیط کار ایرانی خاصه در جاهایی است که با دولت سروکار دارد، دیگر چیز زیادی از هفته نخواهد ماند.
برای آنان هیچ اهمیت نداشته است که دو روز تعطیل تعداد روزهایی را که تماس ایران با دنیای خارج امکان دارد به تنها سه روز در هفته خواهد رساند. زیرا پنجشنبه و جمعه در ایران تعطیل خواهد بود و شنبه و یکشنبه در خارج ایران. و برای کشوری که این همه با دنیای خارج تماس اقتصادی و فرهنگی و سیاسی دارد چشم پوشیدن از یک روز اضافی که در صورت کنونی میسر است آسان نیست.
عواقب اقتصادی چنین تصمیمی را به آسانی نمیتوان اندازه گرفت. میزان کار پائین خواهد آمد ـ بعد از ظهرهای چهارشنبه جای بعد از ظهر پنجشنبۀ کنونی را خواهد گرفت و عملاً بر تعطیلات افزوده خواهد شد. بعد از ناهار در ادارات کار به حالت نیمه تعطیل خواهد افتاد. به بسیاری از کارمندان زیانهای مستقیم خواهد خورد. نه تنها هزینۀ خوراک آنها افزایش خواهد یافت، از کارهای جنبی خود در بعد از ظهر و عصر محروم خواهند شد و این خساراتی است که به اقتصاد کشور نیز وارد خواهد آمد. پرداخت اضافهکار بهای تمام شدۀ هر کالایی را بالا خواهد برد.
علاوه بر این هزینۀ سرگرمی و تفریح بسیار بالا خواهد رفت. دو روز یا بیشتر تعطیل در هفته مفهومش افزایش سرسامآور در مصارف تجملی و غیر ضروری است. مصارفی از قبیل جادۀ ۲۰۰۰ میلیون ریالی سوم به شمال ـ اگر برخلاف همۀ طرحها سی و چهل درصد بر آن افزوده نشود. خانوادههای بیشتر و بیشتری خود را به داشتن اتومبیل ناگزیر خواهند یافت. مراکز سرگرمی در تهران و پیرامون آن، که تا دریای خزر را در برمیگیرد، و هر شهر بزرگ دیگر به فراوانی بوجود خواهد آمد. مردم بی آن که به رفاه واقعی رسیده باشند هزینههای آن را ناچار خواهند بود تحمل کنند.
تعطیل دو روزه در هفته طرح بدی نیست و در هر جامعۀ پیشرفتۀ صنعتی رواج دارد ولی آیا ایران یک جامعۀ پیشرفتۀ صنعتی است؟ آیا کنترلهای ذاتی چنان جامعهای در ایران کمترین مفهومی دارد؟ آیا تولید ملی کشور و بهرهوری کارمند و کارگر ایرانی قابل مقایسه با کشورهای توسعه یافته است؟
در شرایطی که ما باید از هزینۀ تفریح و از وقت سرگرمی و فراغت خود بزنیم و با همۀ قوا کار کنیم، بازی کردن با چنین اندیشههای پیش از موقع، بازی کردن با سرنوشت کشور است. ایران را تنها با تقلید از این جنبههای زندگی در اروپا نمیتوان یک کشور غربی کرد.