«

»

Print this نوشته

ماهیت یگانۀ جمهوری اسلامی و «دوگانه‌سازی‌های» بی‌رویه! / فرخنده مدرّس

هنگامی که شاهزاده، در همان آغاز، اعلام نمودند که «انتخابات مسئلۀ ما نیست!» این اعلام، همان‌طور که پیش از این نیز گفته شد؛ بدان معنا بوده است که؛ ارادۀ ادامۀ پیکار ملی علیه کلیت نظام اسلامی، بدون هیچ توهمی از تفکیک و جناح‌بندی رژیم و بدور از هرگونه «دوگانه‌سازی»، برقرار است! بنابراین، و به عنوان پیامد عملی چنین اعلامی، اگر موضعِ تحریم انتخابات هم پیش آمده است، تنها به منزلۀ پاسخی روشن و عینی، از زبان مردم ایران بوده ا‌ست به رژیم اسلامی، به منظور قابل رؤیت ساختنِ مجددِ آن عزم و ارادۀ استوار و تغییرناپذیر، برای به سقوط کشاندن و از میان برداشتن کل نظام اسلامی ضد ایران!

‌ ‌

FR

ماهیت یگانۀ جمهوری اسلامی و «دوگانه‌سازی‌های» بی‌رویه!

فرخنده مدرّس

«انتخاباتِ ریاست جمهوری» در نظام اسلامی، که در آن «انتخاب» از بنیاد معنایی ندارد، برگزار شده و خواهد گذشت و از درون صندوق رأی کسی بیرون خواهد آمد که، مانند بقیه خواهد بود. این، همانندی با بقیه، بیش از آن‌که به شاخص‌ها و خصوصیات فردی یا گرایش‌های شخصی نامزدهای کسب منصب ریاست ‌جمهوری یا گروه‌های وابسته، ربط داشته باشد، به مبانی فلسفی، اعتقادی و ساختاریِ جمهوری اسلامی بازمی‌گردد، که بر مبنای آن این رژیم بوجود آمده، شکل گرفته و هیولاوار بزرگ شده است. علاوه بر این، با توجه به سوابق و مناصب هر یک از نامزدها و با توجه به دست‌درکاری طولانی‌مدتِ هر یک از آنان در رژیمی تبه‌کار و شرور که همۀ هنرش ایجاد سستی در ارکان ملت ـ دولت ایران بوده و کشور را به ورطۀ ناتوانی و ضعف و به پرتگاه سقوط کشانده است، در نتیجه، همۀ این افراد بر این بستر تبه‌کاری و شرارت «فعال مایشاء» بوده و در ایجاد فاجعۀ ملی دست داشته‌‌اند.

این‌که می‌گوییم جمهوری اسلامی یک فرقۀ تبه‌کار است، نه تنها به صرفِ بی‌لیاقتی و بی‌کفایتی رهبری، مسئولان و کارگزاران در ادارۀ کشور و ناتوانی آنان در تشخیص مصلحت کشور و منافع ملت است و نه فقط به دلیل گسترش فسادِ مالی و اخلاقی که همۀ آنان را، از سر تا پارگین، پوشانده و نه فقط با استناد به انبوه باورنکردنی دون‌مایگی و درجۀ باورنکردنیِ رذالت انباشته در آن، که این‌همه تنها آفت‌ها و عارضه‌هایی‌، همچون پی‌آمدهای ناگزیری هستند که هر رژیم استبدادی، به تدریج، با خود می‌آورد. نظام‌هایی هم که دین را بر مسند قدرت می‌نشانند، در قیاس با سایر نظام‌های استبدادی، در زایش آفت‌ و آسیب، پیشتازند و رکورددار.

ما می‌گوییم رژیم اسلامی فرقه‌ای تبه‌کار، یا به تعبیر دکتر طباطبایی «حرامی»‌ست، زیرا در تبه‌کاریش علیه ایران، ایدئولوژی‌اش گزینش شده و فلسفۀ حکومتی‌اش اختیاری‌ و راه و روشش از پیش تعیین شده و اهداف ضدانسانی‌اش روشن و منابع زر و زورِ تأمین و تحقق همۀ این اعتقادات و اهداف مخبط نیز جان و مال و هستی ایران است. هزینه کردن از توان و هستی یک کشور و یک ملت در راه «احیای امت» و اقدام به «جهاد مستمر»، از راه ستیز با غیرخود، از سوی جمهوری اسلامی، هیچ معنایی ندارد، جز خدمت به اعتقادات و منافع خویش از راهِ خیانت به کشور و ملت ایران! جمهوری اسلامی، آگاهانه در موضع خدمت به خود و خیانت به ایران و در موضع تباهی مصالح کشور و منافع ملت قرار دارد. ارزیابی و داوری در بارۀ ماهیت چنین رژیمی، نیز روشن است؛ پلیدی و تبه‌کاری!

این اصل از نخستین آموزه‌های هزاران سالۀ سیاست و محک ارزیابی و داوری در مورد نظام‌های حکومتی‌ست‌ که: «فرمانروایی تنها می‌تواند برای تأمین مصلحت عموم شهروندان باشد، وگرنه حرامی‌گری‌ست.» دکتر طباطبایی، که خیلی پیش از این نیز گفته بود که؛ اقدام به تأمین منافع خصوصی و گروهی از سوی مسئولان و مقامات یک نظام، آن نظام را در زمرۀ حرامیان قرار می‌دهد، بار دیگر در یکی از نوشته‌های خود، یعنی «در بارۀ عمق استراتژیکی ایران و وضع کنونی»، که نگارش آن در نوامبر ۲۰۲۲، در ماه‌های پایانی عمر شریف و به موازات خیزش مهسا و جنبش زن، زندگی، آزادی، صورت گرفت، با بیان این آموزه، آن را همچون مقدمه‌ای برای توضیح ماهیت فلسفۀ رژیم اسلامی، مندرج در قانون اساسی آن، آورده و در سطوری در همان نوشته می‌نویسد:

«چهار دهۀ فرمانروایی ج.ا. کوششی برای ایجاد سستی در ارکان وحدت ملی ایران بود: اینک، همۀ آن کوشش‌ها به مانع بزرگ و پایدار روح ملّی برخورده است… اگر بنیادگذار و مسئولان ج.ا. تنها یک اشتباه مُهلِک مرتکب شده باشند، در میان اشتباه‌های بسیار دیگر، ستیهندگی بی‌رویّۀ آنان با ملّیت ایرانی است.»

دکتر طباطبایی در توضیح این «اشتباه مهلک» و مسئولیت آن، کارگزار را نه از مسئول و مسئول را نه از رهبری و رهبری را نه از بنیادگذار جمهوری اسلامی و اصول‌گرا را نه از اصلاح‌طلب آن تفکیک نکرده و در هم‌آنجا ادامه می‌دهند: «کارگزار حکومتی ایران “چنان می‌روید” که قانون اساسی ج.ا. او را “پرورش می‌دهد.” قانون اساسی ج.ا. پدیده‌ای شگرف در میان قانون‌های اساسی دنیاست.»

این «قانون اساسی شگرف» ابتنایش بر «اسلامی» و «مکتبی» بودن است و «هدف نهاییِ» آن «حرکت به سوی الله» از «راه تشکیل امّت واحد جهانی»ست، که اینها بستر آموزش و پرورش کارگزاران و چهارچوب عمل همۀ آنان ا‌ست و کلیۀ نهادهای آن نیز بر همین شالوده‌ بنا شده یا محتوا یافته‌اند. رژیم اسلامی از درون چنین افکار ارتجاعی، پوسیده و خلاف تاریخ و زمانه فراروییده، عمل کرده و ایران را به وضعیت خطرناک و اسفبار و سراسر بحران‌زدۀ امروز رسانده است، وضعیتی که تنها توییت‌نویسانی، از میان حامیان اصلاح‌طلبان، ممکن است، به بهای نمایش درجۀ وابستگی و تملق خود از «خربندگان» حاکم، حالِ کنونیِ کشور را به عنوان «بهترین دوره» و یا «آرامترین دوره‌های تاریخ ایران» توصیف کنند، که البته اصلاح‌طلبان و حتا نامزدهای مورد حمایتِ‌ چنین یاوه‌بافانی، به چنین خوش‌آمدگویی‌هایی از سوی خادمان خود نیز باور ندارند، چه در غیر این صورت مردم را با تبلیغ «نجات ایران» به سوی صندوق‌های رأی فرانمی‌خواندند!

به این ترتیب مفاهیمی نظیر «مکتبی و اسلامی» یا نوع اعتقادات و «اندیشیدن امتی» مطلقا به تعارف یا از سرتفنن و تفریح در آن «قانون اساسی شگرف» نیامده است. اینها معیار و تراز عمل همۀ عناصر و عوامل جمهوری اسلامی از بنیادگزار و مسئول تا کارگزاران هستند که در خدمت‌گذاری به رژیم اسلامی، چهل‌واندی سال است که همۀ توان و هستی کشور و ملت ایران را، برای تحقق این اعتقادات ارتجاعی و اهداف سراسر تباهی، به خود اختصاص داده و زمینِ زایشِ آسیب‌ها و آفت‌های دیگر را نیز هموار و آماده کرده است. تنها با گسترده شدن مائدۀ امت‌گرایی و اسلام‌گرایی‌ بوده است که دست هر نوع دشمنی علیه ایران، به انحاء گوناگون، بر این سفره، باز شده است. به‌طوری که هر خطری به هر صورتی که امروز ایران را تهدید می‌کند، از جمله خطر حمله نظامی، خطر تجاوز به مرزهای ناامن ایران، تقویت قوم‌گرایی و تجزیه‌طلبی، داعیه‌های ارضی، ناامنی‌های درونی و صدها خطر کوچک و بزرگ دیگر، از ماهیت وجودی جمهوری اسلامی برخاسته و بقای آن نیز به دامنۀ این خطرات و انواع آنها می‌افزاید. ریشۀ بحران‌ها، آفت‌ها و آسیب‌ها در بنیان‌های اعتقادی و در بقای جمهوری اسلامی‌ست و اصل نیز پیکار با ریشه است. و راه تقویتِ این پیکار نیز گستردن هر چه بیشتر جنبش‌ ملی‌ست، که بذر آن دهه‌هایی‌ست که کاشته و امروز در تنومندی ریشه‌های مردمی و اجتماعی خود قادر خواهد بود، بار سنگین پیکار ملی علیه رژیم اسلامی، را بر دوش کشد!

از همان نخستین لحظه‌های تحقق انقلاب ۵۷ و استقرار نظام اسلامیِ سربرآورده از دستگاه‌های ایدئولوژیک ضد ایرانی و با نگاه در آینۀ تباهی اعتقادات ارتجاعی نظام انقلابی ـ اسلامیِ امت‌گرا، و از راه روشنگری در بارۀ مبانی فکری این جرثومۀ دشمنی با ایران، بود که به همت انگشت‌شماری اهل خرد و فرزانگی برخاسته از آگاهی ملی، بذر جنبش ملی و بذر بیداری و پایداری ملی، نیز افشانده شد. آن «روح پایدار ملی»، باید بیدار می‌شد، و به حرکت می‌آمد تا در برابر «فرمانروایی ج.ا.» دست به مقاومت و پیکار بزند. جنبش ملی، حامل آن روح پایداری‌ست که امروز در برابر کل جمهوری اسلامی قد برافراشته و ایستاده است.

این نکات را در اینجا، آوردیم تا بار دیگر، برای چندمین بار، یادآور شویم؛ همان‌گونه که منطق هر عمل و هر تلاش رژیم اسلامی و همۀ اعوان و انصارش، تابعی از منطق اهداف و مبانی اعتقادی آن است، که جز در جهت تشدید بحران و تضعیف ایران نیست، به همان نسبت منطق هواداری از جنبش ملی و منطق شرکت در پیکار ملی، نیز جز نبرد یکپارچه علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی‌ نمی‌تواند باشد، همچنین جز پیکاری علیه کلیۀ نیروها و افکاری‌ که به نوعی در خدمت تداوم این نظام قرار می‌گیرند و از طریق افزودن به عمر آن شرایط آسیب بیشتر به ایران را ممکن می‌سازند. بنا بر چنین منطقی، و با وجود جنبش ملی و با وجود ارادۀ پیکار در ایران، انتخابات در جمهوری اسلامی نمی‌تواند «مسئلۀ ما» یعنی مسئلۀ جنبشی باشد که پیروزیش مستلزم از میان رفتن کل جمهوری اسلامی‌ست! بنابراین، وقتی انتخابات در این نظام «مسئلۀ ما» نباشد، بالطبع بازی در هر میدانی که عوامل همین نظام، به امید بالا بردن میزان مشارکت، برای حفظ رژیم، باز می‌کنند، منطقاً و مطلقاً نمی‌تواند و نباید «مسئلۀ ما باشد»!

اما فهم این منطق، ظاهراً، برای همۀ نیروهای مدعی دفاع از جنبش ملی به یک درجه آسان نبوده است! چنان‌که برخی، به رغم اخذ موضع «عدم شرکت در انتخابات»، بعضاً از تشخیص میدان‌های بازی انتخاباتی اتاق‌های «فکری ـ امنیتی» رژیم درمانده و، دانسته یا ناخواسته، پا در ورطۀ بازی گذاشته و از طریق «دوگانه‌سازی‌های» بی‌رویه، یا کوبیدن یک طرف و یک نامزد انتخاباتی، «تنور» را، به قول همان عناصر جمهوری اسلامی، «داغ کردند»! عده‌ای نیز از اساس، نتوانستند دریابند که اعلام موضعِ «انتخابات مسئلۀ ما نیست»، توسط شاهزاده‌رضا پهلوی، در همان نخستین روزها، و سپس پخش گستردۀ آن با همین مضمون، در شبکه‌های اجتماعی، توسط هواداران، چرا درست‌ترین و منطقی‌ترین موضع و اقدام بوده است. و این‌که چرا اعلام و ارسال پیام «انتخابات مسئلۀ ما نیست»، به مثابۀ یک موضعِ و یک کنش یکدست، برای هواداران نظام پادشاهی مشروطه و همۀ هم‌پیمانان جنبش ملی، اهمیت داشته و چرا این پیام از نظر مضمونی حتا با «تحریم انتخابات» یا «ما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم» نیز تفاوت‌های ظریف اما مهمی دارد. هر چند که نتایج عملی و عینی هر دو یعنی هم «انتخابات مسئلۀ ما نیست» و هم اعلام «تحریم و عدم شرکت در انتخابات» به طور طبیعی و یکسان، نرفتن افراد به پای صندوق‌های رأی باشد.

مسئلۀ «ما» این است که؛ با پدیداری جنبش ملی و استواری اراده‌های فزاینده به ادامۀ پیکار ملی، تا مرحلۀ از میان برداشتن کل نظام جمهوری اسلامی، موضعِ «ما» از معنای «تحریم انتخابات» نیز فراتر می‌رود، که در هر حال، واکنشی‌ست به انتخابات در چهارچوب نظام. به عبارت دیگر؛ وقتی برچیدن کل بساط رژیم اسلامی هدف «ما» یعنی اکثریت جامعه باشد، طبیعی‌ست که انتخابات که در هر صورت جزیی از آن بساط است، دیگر نمی‌تواند اهمیت داشته و طبعاً نمی‌تواند مسئلۀ آن اکثریت باشد! برخلاف برخی از حاضران در جبهه هواداران نظام پادشاهی مشروطه که معنای پیام شاهزاده و انطباق کامل آن، با منطق جنبش ملی، را بدرستی درنیافته و لاجرم حرف‌های پراکنده زده و از حد واکنش «تحریم» یا «عدم شرکت در انتخابات» فراتر نرفتند، اما سران اصلاح‌طلب این نکتۀ ظریف و تفاوت پراهمیت را بهتر دریافتند‌، تا جایی که برای آن عنوانی نیز جعل کردند؛ «پارادایم براندازی»! و همچنان‌که خود اقرار کردند؛ برای «راندن پارادایم براندازی» از فراز سر جمهوری اسلامی ـ البته به بهای قبول خفت و خواری بیشتر از همیشه ـ در این انتخابات با تمام قوا شرکت خواهند کرد! و با تمام قوا نیز شرکت کردند. به عبارت دیگر حضور قدرتمند جنبش ملی و باور و تعهد جدی بدان به کنش منطقی شاهزاده، مبنی بر تکیه بر حضور قدرتمند جنبش ملی و بی‌اهمیت نشان دادن انتخابات، انجامید. استقبال از پیام شاهزاده از سوی اکثریت مطلق هواداران ایشان و هم‌پیمانان، به قدرت و یکپارچگی جنبش ملی افزود. از سوی دیگر همین حضور قدرتمند و پیام شاهزاده، اصلاح‌طلبان را مجبور به واکنش علیه جنبش ملی و رهبری آن ساخت و آنان را واداشت که صورتک‌های دروغین دیگر خود را، اعم از شکواییه‌های دائمی نسبت به رفتار کانون قدرت، دفاع دروغین از برخی از مطالبات مردم و یا «فراخوان به نجات ایران» را کنار گذاشته و یکپارچه، برای «راندن پارادایم براندازی» عزم شرکت در انتخابات کنند.

هنگامی که شاهزاده در همان آغاز اعلام نمودند که «انتخابات مسئلۀ ما نیست!» این اعلام، همان‌طور که پیش از این نیز گفته شد؛ بدان معنا بوده است که؛ ارادۀ ادامۀ پیکار ملی علیه کلیت نظام اسلامی، بدون هیچ توهم تفکیک و جناح‌بندی رژیم و بدور از هرگونه «دوگانه‌سازی»، برقرار است! بنابراین، و به عنوان پیامد عملی چنین اعلامی، اگر موضع تحریم انتخابات هم پیش آمده است، تنها به منزلۀ پاسخی روشن و عینی، از زبان مردم ایران بوده ا‌ست به رژیم اسلامی، به منظور قابل رؤیت ساختنِ مجددِ آن عزم و ارادۀ استوار و تغییرناپذیر، برای به سقوط کشاندن و از میان برداشتن کل نظام اسلامی ضد ایران!