نمی دانم و اگر هم بدانم هیچ اهمیتی ندارد که آن زن انقلابی بود یا ضد انقلاب، پرستو بود یا پروژه بگیر، روانی بود یا سالم، هنجار بود یا هنجار شکن،حق داشت یا نداشت، رفتارش درست بود یا نبود، مادر بود یا فرزند، هر چه که بود من زنی تنها دیدم که میان تنهای ترسو، تنهایی و ترسویی همه ما را فریاد میزد!
بایگانی موضوعی: مقالهها
اما میخواهم بگویم کریدور زنگزور نیز از مسئلهی عدم توانایی در قدرتورزی و رقابت جمهوری اسلامی خارج نیست. این مسئله باعث میشود که ما در برابر هجوم پانترکیسم و رویاهای اردوغان و ترکیه، در موضع ضعف شدید قرار گیریم. آنها پروژههای خود را با جمهوری باکو فراتر از دو دولت یک ملت برده و تقریبا تمامی کشورهای ترک را به هم وصل میکند. یعنی هم خطر استراتژیک و ژئوپلتیک دارد و هم باید کلی هزینه برای خنثیسازی این پروژه ـ که بدون شک ناممکن است ـ بپردازیم. اگر چنین مسئلهای ممکن شود و این طرح را بپذیریم و به اوج برسد، ضربهی نهایی بر پیکر ایرانزمین خواهد بود. و همهی حوزهها را به همسایگان و قدرتها واگذار میکنیم. هم تمامیت ارضیمان در خطر واقعا جدی قرار میگیرد و هم ما را از عرصهی رقابت برای سالهای پیشرو عقب خواهد انداخت. واقعا از دست هیچ نظمی برنمیآمد که اینچنین حیاتیترین کشور جهان با این سرمایهها و موقعیت را تبدیل به یک کشور سرتاسر بازنده کند، جز جمهوری اسلامی.
والتر بلاک، یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین اقتصاددانهای زنده مکتب اتریش است که هایک برای یکی از کتابهای او نوشته بود: من را به یاد میزس میاندازد. تراژدی زمانه این است که امروز او از موسسه میزس به دلیل نوشتن این مقاله اخراج شده است. اینک ترجمهی این مقالهی مهم و متفاوت را در اختیار شما عزیزان قرار دادهایم. به مهر بخوانید
دختران و پسران جوان در صف مقدم این جنبش ملی ژرف و گسترده، با همه توحشی که «نظام» سرکوبگر بهکار میگیرد، با هوشمندی شگفتانگیزی، در شرایطی سخت و طاقتفرسا و با هزینه سنگین، حلقه محاصره را بر «نظام» تنگتر میکنند تا که بتوانند با برهم زدن «نسبت نیروها»، «نظام» را وادار به تسلیم و قبول صورتی از پذیرش پایان خود کنند. ایرانیان همواره آگاهانه تلاش کردهاند مبارزه خود علیه رژیم متوحش و خونریز را، به قصد کنترل ابعاد خشونت آن، هوشمندانه پیش ببرند و در دام نقشههای خطرناک مورد علاقه حکومت گرفتار نیایند. اما بهکارگیری این روشهای خردمندانه و هوشمندانه را نباید به حساب خالی شدن میدان مبارزه با «نظام» تلقی کرد و بدتر از آن به جامعه این گونه القا کرد که نظام خود بخود در حال فرو پاشی است!
رژیم میکوشد زندانها را با اجرای نقشههای پلید به محل اختلافافکنی تبدیل کند و به گونهای مصنوعی افرادی را معتبر و افراد دیگری را بیاعتبار کند. هرگاه نیاز افتاد زندان را چون ابزار ایجاد ارعاب و وحشت به خدمت درآورد و در حالتی دیگر آن را چون «ویترین»ی برای وارونه جلوه دادن چهره سرکوبگر خود و در مواردی زندان را محل «مقاومت» افراد مورد نظر خود قرار میدهد تا که با دادن اعتباری مصنوعی به آنان برای روز مبادا در جایی «جاساز» شوند. نمونههای اکبرگنجی، مهدی خزعلی و بسیاری دیگر در سطوحی متفاوت برابر ما قرار دارند. بی جهت و تصادفی نیست که آقای تاجزاده نوشته خود تحت عنوان «تقاطع تنش زایی» را با آدرس «زندان اوین» به پایان برده است.
اتکا به قدرت همبستگی ملی فراگیر و نقش بیبدیل شاهزاده رضا پهلوی، که اینک همچون پاردایمی «روح و جان» ملت ایران را در تسخیر خود دارد، برای رو در رویی مقتدرانه با رژیم جمهوری اسلامی و جنگ افروزیهای آن، نقش تعیین کننده در تغییر توازن قوا خواهد داشت. ایرانیان همیشه از موجودیت کشور خود در برابر بیگانگان و دشمنان خارجی حفاظت کردهاند، این بار از جمله دلایل دشواری و پیچیدگی دفاع از کشور این است که دشمنان ایران، داخلی و یا به ظاهر داخلی هستند. ایرانیان قادر خواهند شد بر این نیروی ضد ملی نیز فائق آیند.
بمناسبت ۲۱ آذر روز نجات آذربایجان
به نقل از: سامانه سازمان مشروطه ایران
در هفتادوهفتمین سالگرد روز نجات آذربایجان، و به نشانۀ بزرگداشت آن رخداد مهم تاریخی، که آن را، بیتردید، باید ذیل «پارادایم برنده» در تاریخ معاصر ایران ثبت نمود، سایت «سازمان مشروطه ایران» با اتکا به توان تحقیقی و داوریِ اعضا، کادر نویسندگان و یارانِ خود، دست به بازخوانی آن واقعۀ پراهمیت زده و مجموعهای فراهم آورده و تقدیم کرده است.
در زمان کنونی، در حالی که از روند رویدادهای تاریخی آن دوره آگاه شده و از سرنوشت نهایی جنگ، مطلع هستیم، گرفتن موضعی مبنی بر ضرورت ایستادن در جبهه پیروزمندان و بهرهمندی از آن به نفع کشور بسیار آسان مینماید. اما در بحبوحۀ جنگ و در میانۀ رویدادها، یعنی زمانیکه هیچ قطعیتی در مورد رقم خوردن حوادث و نتایج جنگ، به صورتی که امروز رخ داده و ما از آنها آگاه هستیم، وجود نداشت، اخذ تصمیم «درست» به هیچروی نمیتوانست آسان باشد. از همینرو قضاوت و ایرادگیری در مورد اخذ تصمیمات در شرایط آن روزگار، از موضع امروز منصفانه نخواهد بود.
نسخه سیاسی مورد نظر احزاب ضدکُردی ایران در بهترین شرایط همین وضعیت شمال عراق است. وضعیتی غوطهور در بحرانهای پی در پی، نشاْت گرفته از ساختار قبلیهای حاکم بر منطقهای که جنگ همه علیه همه را برای هموطنان شریف و میهنپرست کُردمان و در نهایت همه ایرانیان به وجود خواهد آورد. برای گذاری امن از جمهوری اسلامی باید این نیروهای مخرب که به مدد رسانههای اجارهای باد شدهاند کنترل شوند. به این چهرهها و گروههای شبه نظامی تروریستی باید هشدار داد که از تجویز الگوهای قبیلهمحور برای یک ملت تاریخی دست بردارند.
در یک دهه و نیم پس از به توپ بسته شدن مجلس، کشور که در بحرانی گسترده و ژرف ناشی از “بینوایی، قحطی، بیماریهای کشنده و واگیردار، ناامنی، زورگویی اشراف و خانها و آخوندها و پارهای «مجاهدین» تازه رسیده، و فساد پُر دامنهای که بسیاری از سر آمدان سیاسی مشروطه نیز بدان پیوسته بودند” گرفتار شده بود نتوانست به یک حکومت توانا و کار آمد دست یابد. در چنین وضعیتی ایران یکبار دیگر،با خطر واقعی از هم پاشیدگی و نابودی هستی و موجودیت خود مواجه گردید. ظهور و بر آمدن سردارسپه، با وقوع «کودتا»ی سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس در قامت رضاشاه بزرگ به عنوان ناجی یکپارچگی و وحدت ملی ایرانیان و موسس دولت نوین و مقتدر ایران، در چنین شرایطی در تاریخ ایران جایگاهی کوروش گونه و یگانه پیدا میکند و معنا مییابد.
من خیلی خوشحالم که شاهزاده در ابتدای صحبتهایشان اشاره کردند که موضعگیری سیاسی نمیکنند. در پوزیسیونی قرار دارند که موضعگیریهایشان، موضعگیریهای ملی است. بعبارتی بعنوان نماد پادشاهی حامی و حافظ ارزشهای مشترک و ستونهای قوام بخش ایران و جامعه ایرانی است. این جای بسی خوشحالی است. و اما این ارزشهای مشترک کدامند؟ که شاهزاده حامی و حافظ آنهاست و مطرح میکنند که موضعگیری ملی میکنند. ارزشهای مشترک ملت ایران، حفظ تمامیت ارضی ایران، حفظ یکپارچگی و همبستگی ملی ایران و امروز به آن اضافه شده است، دمکراسی، تاسیس آزادی، حقوق شهروندی و در کنار همه اینها رشد و ترقی جامعه و بهروزی مردم ایران. اینها ارزشهای مشترکی است که امروز نهاد پادشاهی علیالخصوص نماد این نهاد موظف است در تمام عملکرد خودش، رفتار خودش مدام حافظ و نگهبان این ارزشها باشد.
در شماره پنجم از «فریدون» تلاش شد به تامل در انقلاب ملی ایران پرداخته شود. انقلابی که از دی ۱۳۹۶ آغاز شده است و در شهریور ۱۴۰۱ بلندترین خیز خود را برداشته است. انقلابی ملی در انقلاب اسلامی که «فتنه ۵۷» را «عامل هر فلاکت» معرفی میکند و بسیاری از پیشبران آن، خواستار بازگشت «ولیعهد» به خاک ایران هستند. انقلاب ملی، ایران را وارد مرحلهای بازگشتناپذیر کرده است و بر این اساس، لازم است پیرامون انقلاب ملی ایران، بیشتر سخن رود.
نوریزاده در کشف بزرگی ضمن بر شمردن “ویژگیهای اپوزیسیون ایران در داخل و خارج کشور از “آیتاللهزاده سکولار ملی” تا انواع و اقسام “گروههای قومی” همچون “کومله” و “جنبش تضامن (همبستگی) عربهای ایرانی و…” و مقایسه آن با “اپوزیسیون عراق”، به “چاره درد وطن، جدایی دین از حکومت، و برابری نژادی و جنسی و مذهبی” اشاره میکند و با ناامیدی از بیتوجهی و سستی دولتهای خارجی در حمله به ایران و با فغان از ناکامی مخالفین “آخوندها” در خارج از کشور در برپایی “اپوزیسیون”ی هم چون مدل عراقیها، زانوی غم به بغل گرفته و… در شرایط پر مخاطره کنونی کشور واحد کهن سال ایران در عمل راه تجزیه ایران را نشان و بشارت میدهد.
واپسین فصل، که خود نویسنده به عنوان حُسن ختام بر این مجموعه مقالهها افزوده، آیتی در فارسیدانی و فارسینویسی است که نظایر اندکی در نوشتههای فارسی دارد. اگر سخن نویسنده را بپذیریم که همۀ متن کتاب را خود او بازبینی کرده تا «خطاها و ابهامات» اثر را کمتر کند میتوان گفت نویسنده نه تنها موفق نبوده، بلکه سطح دانش خود را نیز لو داده است. اینجا من تنها به غلطها و اشتباههای صوری اشاره میکنم و وارد بحث اصلی نمیشوم.