بایگانی موضوعی: مصاحبهها با همایون
در اینجا به اهمیت بلوغ عاطفی که باز هیوم و دوست همفکرش آدام اسمیت بر آن تاکید داشتند و فضیلتهای مدنی از آن میزاید میرسیم. سرامدان جامعه بیش از دیگران نیاز به چنان بلوغ و چنان فضیلتهائی دارند. تسلیم شدن به تودههای به هیجان آمده، تودههائی که خود سرآمدان به هیجان آورده بودند، همواره در شکست و بدبختی فرو میرود. آن چوپان که با نی سحرآمیزش پیشاپیش گله به پرتگاه افتاد بهترین تمثیل در این جستار ماست. آیا گناه ما به گردن دیگران بود؟ آری، گناه دیگران نیز به گردن ما بود.
اشاره: بیتردید فرمان تشکیل حزب رستاخیز توسط محمدرضا شاه در سال ۱۳۵۳ یکی از بحثبرانگیزترین حوادث سیاسی سالهای پیش و بعد از انقلاب اسلامی بوده است. اما صرف نظر از ضرورت این بحث و بررسیهای اساسیتری از ماهیت این تصمیم و پیامدهای آن و صرفنظر از ضرورت ارزیابی تاریخی و شناخت دقیقتر از دهه آخر دوران سلطنت پهلوی و سالهای پیش از انقلاب اسلامی و تأثیر تشکیل حزب رستاخیز بر این سالها و روند حوادث آن….
مثل همیشه ضعیفترین پادشاه یا رهبر یا فرمانده نظامی در مقابل قویترین قرار گرفت. والا هیچوقت چنین پیروزیها و شکستهایی را نمیدیدیم. اسکندر اگر در برابر مثلا کوروش قرار میگرفت یا داریوش هخامنشی، اسکندری باقی نمیماند. عربها اگر دوره انوشیروان حمله کردند بودند به ایران، معلوم بود تکلیفشان چه میشد. همیشه اینطور است. باید عُمَری باشد در مقابل یزدگردی تا درست شود. [آیتالله] خمینی نقطه مقابل محمدرضاشاه بود از نظر کاراکتر و تواناییهای فردی.
بیتردید هر مبارزهای که با رژیم کنونی ایران بشود و شده، ارزش خودش را دارد و داشته است. من خیلی به کارائی گروههای مخالف در خارج از ایران اعتقادی ندارم و خیلی تصور نمیکنم که فعالیت اینها در شکل دادن به رژیم آینده ایران، حکومت آینده ایران و سیاستهای آینده ایران تأثیری داشته باشد، ولی خالی از تأثیر هم نخواهد بود. بهر حال ورزشهای فکری و کوششهای تشکیلاتی که در این چند سال شده و همچنان دارد میشود اثری کم و بیش برآینده ایران خواهد گذاشت.
اصلاً توجهی به جور بودن و سازگاری اعضاء مختلف کابینه با هم نمیشد. کابینه بعنوان یک هیئت در نظر گرفته نمیشد، کابینه یک نخستوزیر بود و یک عده وزیر که با او ارتباط داشتند و اگر با هم میانه آنها خوب نبود، شاید نخستوزیر در ته دل خیلی خوشحال میشد. برای اینکه نظام حکومتی بیشتر برداشت سنتی آن در نظر گرفته میشد. میبایستی مقامات مختلف صاحب قدرت همدیگر را خنثی و تعدیل میکردند تا کسانی که مقامات بالاتری داشتند به راحتی بتوانند حکومتشان را ادامه بدهند.
من مشهور بودم به اینکه طرفدار آمریکا هستم و طرفدار اسرائیل هستم و این سبب میشد که عده زیادی از خواندن روزنامه من خودداری میکردند، و من این را بخوبی میدانستم ولی هیچ کوششی نکردم برای اینکه آن گروه را جلب کنم. من به این معنی طرفدار آمریکا بودم که معتقد بودم در مقابل شوروی ما یک وزنه متقابلی مثل آمریکا لازم داریم، ولی با تمام نشانههای تسلط سیاست آمریکا بر ایران و فرهنگ آمریکائی بر فرهنگ ایرانی مبارزه میکردم. من آمریکا را بعنوان یک عاملی در سیات خارجی ایران قبول داشتم و بس.
هر مذهبی اگر بخواهد مسائل روزانه زندگی خصوصی و زندگی عمومی افراد را و جامعه را زیر ضوابط خودش بیاورد، با یک تضاد اجتنابناپذیر روبرو میشود که یا جامعه را از بین میبرد، یا مذهب را، و یا هر دو را، علتش هم بسیار ساده است و علتش این است که زندگی انسان و زندگی اجتماعات تابع هیچ قانون و هیچ اصل همیشگی و تغییرناپذیر نمیتواند باشد، زیرا زندگی بسیار متغیر است و تغییرهائی که در زندگی وجود دارند و در جامعه وجود دارند قابل شماره و اندازهگیری نیستند.
امروز اگر آمریکاییها و انگلیسیها بروند خب دیگر رژیم صدام حسین نیست که با کشتار و با زندان… بتوانند کشور را یکپارچه نگه دارند. در نتیجه میریزند به سر یکدیگر و آن حمام خون راه خواهد افتاد و همدیگر را آنقدر خواهند کشت تا دوباره یک دیکتاتوری دیگری برقرار بشود یا اینکه عراق از هم بپاشد و عناصر مختلف جمعیت به نبرد مسلحانه بپردازند و به همسایگان هم لشگرکشی بکنند و یک سناریوی دوزخی در آن جا اجرا بشود.
ما به جای رسمی کردن چند زبان بهتر است فارسی را در جایگاه هزار و دویست ساله، هزار سالش بی دخالت پادشاهان ایرانی تبار، به عنوان زبان پذیرفته شده همه ایرانیان نگهداریم و به هر کس حق و امکان آن را که به زبان دلخواه خود نیز آموزش ببیند و منتشر کند بدهیم. حقوق فرهنگی همه گویندگان زبانهای غیر فارسی مانند آزادی مذهبیشان محفوظ است ولی فارسی با ملت ایران و ایده ایرانی بیش از آن تنیده شده است که صرفا یکی دیگر از زبانهای ما باشد.
نوار صوتیِ گفتگوی زنده یاد داریوش همایون در ۲۱ نوامبر سال ۱۹۸۲ با واشینگتن دی سی بعد از درگذشت وی در اختیار ما قرار گرفته شد. در این گفتگو نیز مثل همیشه سخنان تازه و نشنیدة بسیار از وی خواهیم شنید!
روشنفکر را تعریفهای گوناگون کردهاند، از سارتر که روشنفکری را با اعتراض یکی میدانست و مدتهای دراز در جهان سوم و در میان چپ شیک غرب رواج داشت تا هاول که وقف کردن خود به اندیشیدن در امور عمومی و گستراندن آن اندیشهها را ویژگی روشنفکر میشمارد. تعریف اول بیشتر کوشنده سیاسی از گونه معینی معنی میدهد که در برگیرنده هر بیمایه پر سر و صدا نیز هست. تعریف دوم اندیشهمند عملگرا را در نظر دارد.
گفتگوی دکتر مهرداد حریری با داریوش همایون ــ پائیز ۲۰۰۴