بخش ۸
کارزار دمکراسی، راهها و ابزارها
نامه سرگشاده به همرزمان
دوستان و همرزمان عزیزم
با درود. کنگره آینده حزبی به نظر من مهمترین کنگرهها پس از کنفرانس موسس به شمار میرود و برای من و برای حزب همان است که انگلیسیها لحظه حقیقت مینامند و من خود را ناگزیر مییابم که با آن روبرو شوم.
هژده ساله گذشته من شب و روز در پایهگذاری یک حزب راست میانه در سنت دمکراسی لیبرال سپری شده است و سازمان (سلطنتطلب) مشروطهخواهان ایران آن روزها اکنون برای گروه بزرگی از افراد حزبی و برای آگاهانی که در بیرون حزب حاضر به شنیدن سخنان گروهی هوادار پادشاهی هستند (و هنوز بیش از اقلیتی را تشکیل نمیدهند) حزب مشروطه ایران شده است، با گرایش راست میانه و در سنت دموکراسی لیبرال. (ما این اصطلاحات را بعدا بکار بردیم ولی از آغاز به منشور ما می خورد).
امروز راست میانه و دمکراسی لیبرال، به ویژه دومی، بر سر زبانهاست و با جنبش سبز بطور قطع موج آینده جامعه ایرانی است. ایرانیان بطور روز افزون از عوالم گذشته بیرون میآیند و میخواهند در دمکراسی و زیر حمایت اعلامیه جهانی حقوق بشر زندگی کنند و هر چیز دیگری جز حفظ ایران و منافع ملی برایشان امور فرعی است.
در کنگره هفتم دوسال پیش سرانجام پس از مبارزه بسیار سخت که داشت به جاهای ناخوشایند میرسید با گنجانیدن عبارت دموکراسی لیبرال در منشور حزب موافقت شد. گروهی از همرزمان به خطا این عبارت را با تعهد ما به پادشاهی سازگار نمیدانستند یا آن را تهدیدی متوجه آن تعهد میپنداشتند که بسیار نظر خطرناکی به حال خود پادشاهی است.
امروز پس از دو سال و با توجه به جنبش سبز که همه منظره را در ایران تغییر داده است و عصر تازهای در تاریخ ما با آن آغاز میشود، آن اقدام با همه اهمیت خود کافی به نظر نمیرسد. حزب اگر میخواهد با زمان پیش برود و صورت یک محفل سیاسی به خود نگیرد میباید گام آخر را بردارد و هم خود و هم پادشاهی را بطور قطع چنان وارد جریان اصلی سیاست ایران کند که هر کس در یک نگاه ماهیت آن را در یابد.
در هژده ساله گذشته بیشتر کاری که ما برای معرفی خود کردهایم انتشار منشور بوده است که تصور نمیکنم ماهی ده نفر هم به آن مراجعه کنند، و قطعنامهها و اعلامیههائی که تنها اقلیتی از سیاسی کاران میخوانند. شاید در این مدت بیش از همه نوشتههای من به پیشبرد تصویر ذهنی حزب به عنوان لیبرال دمکرات کمک کرده باشد ولی دامنه آن نیز محدود است و بیشتر خوانندگان میان من و حزب خطی میکشند که همیشه اشتباه نیست.
پیشنهاد من این است که نظر بسیاری از کوشندگان حزبی در کنگره پذیرفته شود و عبارت لیبرال دمکرات زیر نام حزب یعنی حزب مشروطه ایران بیاید. این امر بر خلاف پیشنهاد شش سال پیش چند تن از هموندان به معنی تغییر نام حزب نیست و هیچ دستی نه در منشور و نه در باورهای ما میبرد. هم مشروطهخواهی و هم دمکراسی لیبرال در منشور هستند. تفاوت این خواهد بود که ما خود را به بهترین صورتی که در واقع هستیم یعنی مشروطهخواه و لیبرال دمکرات، هر دو عرضه میکنیم. لازم به تذکر نمیدانم که چه در سیاست و چه در کسب و کار اهمیت عرضه داشتن (presentation) کمتر از محتوا نیست.
***
هواداران پادشاهی تا کنون اساسا، میدان رشد تشکیلاتی ما بودهاند. نود در صد کسانی که به حزب روی آوردهاند، صرفنظر از منشور و ادبیات حزبی، انگیزه اصلیشان همفکری با ما در این زمینه بوده است. تجربه سالها نشان میدهد که این میدان در واقع برای ما بس نیست به یک دلیل. هواداران پادشاهی حتا از گونه مشروطهخواه میخواهند با خود شاهزاده در تماس باشند. به همین علت هم تا کنون هیچ سازمانی در میان آنها پا نگرفته است. اگر ما ماندهایم از آن جاست که کار فشرده فکری را پشت سر هواداری پادشاهی گذاشتهایم. اما نتیجهای که از نظر جذب هموندان و رشد تشکیلاتی گرفتهایم هیچ با فعالیت ما نمیخواند.
اکثریت بسیار بزرگ هواداران پادشاهی که به ما پیوستهاند پس از برطرف شدن مشکلاتشان حزب را ترک گفتهاند. گروههای کوچکی هم تا فرصتی برای تماس مستقیم با دفتر واشینگتن یافتند از ما جدا شدند. این روند در آینده نیز ادامه خواهد یافت. ما مدتهاست به سقف گسترش حزب به شیوههای این شانزده ساله رسیدهایم. تنها راه درست برای بیرون آمدن از بنبست تشکیلاتی و سیاسی، گشاده کردن میدان است ــ هم در میان هواداران میانهرو پادشاهی و هم لیبرال دمکراتهائی که دشمنی یا مخالفت ویژهای با پادشاهی ندارند.
ما میبینیم که خود شاهزاده برای جلب هواداران بیشتر میگوید اصلا دنبال پادشاهی نیست و برای رهائی ایران و آزادی و حقوق بشر مبارزه میکند. چرا شاهزاده این استراتژی را برگزیده است؟ زیرا میداند که تکیه به جریان هوادار پادشاهی، از هر رنگ آن، بس نیست و تکیه به سلطنتطلبان نقطه پایانی بر کوششهائی خواهد بود که برای بازگشت پادشاهی به ایران صورت میگیرد.
ما با شاهزاده در این مورد موافق نیستیم و به صراحت میگوئیم چه شکل حکومتی را میخواهیم و چه شخصی کاندیدای ماست. ولی در عین حال بهتر است از خود وارث پادشاهی بیاموزیم و در پی گستردن پایههای هواداری از حزب باشیم. افزودن پسوند لیبرال دمکرات که همه پسوندهای خوب را در خود دارد به این منظور کمک خواهد کرد.
اکنون زمان گزینش است و پس از این کنگره دیگر بعید است بتوانیم ابتکار عمل کنونی خود را حفظ کنیم. دوستان آزادند این پیشنهاد را رد کنند. من نیز آزادم که در پایان هژده سال در باره نقش خود در این حزب بازاندیشی کنم. من به پایان سودمندی خود صرفا به عنوان یک سخنگوی پادشاهی مشروطه رسیدهام. میدان دید من فراختر شده است و پادشاهی را نه تنها در چهارچوب کلی مشروطه بلکه بر زمینه مشخص اعلامیه جهانی حقوق بشر میخواهم. صد ساله مشروطه پر از ابهام و تناقض و مصالحه و انحراف بود زیرا مشروطهخواهی به همه اینها امکان بروز میداد. دمکراسی لیبرال قطعی و شفاف است و پادشاهی در نظام دمکراسی لیبرال از هر انحرافی آزاد و در برابر هر حملهای آسیب ناپذیر خواهد بود.
این نامه سرگشاده به قصد وارد کردن هیچ فشاری بر دوستان نیست. ولی همرزمان به من حق میدهند که نتوانم مانند گذشته و در سمت گذشته به خدمت برای حزبی ادامه دهم که جرئت ندارد صریحا بگوید لیبرال دمکرات است و به خطا هر پیشرفت حزب را در این حرکت عمومی که جامعه ایرانی را برداشته است ضربهای به پادشاهی میداند. این حزب با توانائی بیرون آمدن از وضع موجود، با استقبال از نو شدن و تغییر در عین پابرچائی بر اصول خود، سر پا مانده و همین مقدار تاثیر را بر سیاست ایران بخشیده است. اگر دوستانی تصمیم دارند دست به ترکیب چیزی نزنند ــ حتا اگر هیچ مشکل اصولی نباشد ــ هر یک از ما حق خواهیم داشت همچون هموندان ساده منتظر زمانی باشیم که روحیه محفلی جایش را به پیشباز جهان نوی که ایران رو به آن نهاده است بدهد.
ارادتمند
د.همایون
۲ اگوست ۲۰۱۰