«

»

Print this نوشته

تجربه یک ایرانی آذربایجانی

بخش ۹

سخنرانی‌ها در دفتر پژوهش ح. م. ای.

تجربه یک ایرانی آذربایجانی

دوستان از فرمایش آقای ثروت به حق خیلی تعریف کردند. بنده هم خیلی خیلی استفاده کردم فارسی ایشان هم هیچ دست کمی از فارسی هیچکدام ما ندارد و صحبت‌هایی که اول راجع به فارسی‌شان کردند از باب تعارف بود. بسیار تسلط دارند. در بعضی ضرب‌المثل‌ها شاید اشکالی هست، در عوض ایشان آنقدر ضرب‌المثل ترکیی بلدند که ما بلد نیستیم. اما خدمتشان باید عرض کنم که این حزب، منشورش ۱۸ سال پیش نوشته شده و ۱۶ سال پیش بعنوان منشور آن سازمان و حزب کنونی رسمیت پیدا کرده است. ایشان بد نیست نگاهی به این منشور بکنند که بعدا هم ۶ سال پیش قطعنامه‌ای درباره حقوق مذاهب و اقلیت‌های مذهبی و قومی و عدم تمرکز به آن پیوست شد که جزء منشور است. ما این مطالب را از ۱۸ سال پیش دنبالش بودیم که مردم حق دارند به هر زبانی می‌خواهند صحبت کنند آموزش ببینند و انتشار بدهند، تلویزیون داشته باشند و این جزء حقوق بشر است و ایشان اگر به منشور مراجعه بفرمایند ملاحظه خواهند کرد. اگر چشمتان زود‌تر به این منشور افتاده بود، شاید به آن شدت ناراحت نمی‌شدند از بابت زبان ترکی. از بابت فارسی هم حالا غیر از اینکه امروز دیگر آموزش چند زبان نه تنها مسئله‌ای نیست بلکه ضروری است ــ ایشان دستک کم به سه زبان صحبت می‌کنند که با انگلیسی می‌شود ۴ و هیچ از ایشان کم نشده است کاش بنده خودم چهار زبان بلد می‌بودم. این موضوعات کم کم دیگر اهمیت خود را از دست داده است.

همان‌طور که آقای زاهدی گفتند امروز وسایل بسیار زیادی هست و تدبیر‌ها اندیشیده شده است. که بچه‌ها از اول زبان‌های مختلف را بیاموزند و این کار را می‌شود کرد. ما فرزندانمان یا نوه‌هایمان اینجا فارسی و فرانسه را از اول یاد می‌گیرند و مدرسه که می‌روند انگلیسی و آلمانی درس می‌گیرند و هیچ مشکلی ندارند. بچه مثل اسفنج ذهن‌ش جذب می‌کند. این است که هیچ مشکلی ما از لحاظ زبان در ایران نداریم. پیشنهاد ایشان هم درباره عوض کردن عبارت “نشانه و وحدت ملی“ در ماده ۱۳ منشور در کنگره پذیرفته شد. کنگره به عنوان میراث ملی از آن نام برد که واقعا میراث ملی هست. خود ایشان بهتر می‌دانند که سهم آذربایجانی‌ها در پیشبرد این زبان چه اندازه بوده است. چه نویسندگان و شاعران درجه یک فارسی زبان ما از آذربایجان داریم که زبان مادریشان هم ترکی بوده است. همه این‌ها را از این جهت عرض کردم که برای رفع یک ناهنجاری، نباید تا پایان راه رفت و قدم به مسیرهایی گذاشت که عاقبت‌ش نامعلوم است و نظائرش فاجعه بار بوده است چه در کشور خود ما و چه در کشورهای دیگر. احساسات ایشان را البته چه در آن موقع چه حالا کاملا وارد می‌دانم. حق داشتند ناراحت باشند و امروز حق دارند برگشته باشند. ولی این‌ها همه تجربه است برای دیگران که هیچ ضرورتی ندارد که ما یک دفعه تا آخر راه برویم اگر جایی کمبودی؛ کم و کاستی هست. ایران امروز در شرایطی است که همه چیزش بد است. آخوند‌ها همه چیز را خراب کرده‌اند ولی چون آخوند‌ها همه چیز را خراب کرده‌اند ما زیر این کشور دینامیت لازم نیست بگذاریم. این را برای آقای ثروت البته نمی‌گویم، خطاب به بقیه دوستانی است که هیچ چیز دیگری سرشان نمی‌شود جز اینکه باید ایران فدرال شود، شش ملت باشد، ملیت‌ها هستند و ملت ایران نداریم و هر که دل‌ش خواست می‌تواند جدا بشود. برای آن‌ها عرض می‌کنم هیچ ضرورتی به رفتن تمام راه نیست که پایان‌ش هم عموما فاجعه بار بوده است. حالا ممکن است در مثلا چکسلواکی که از اول هم هیچ وقت یک کشور نبوده است با مسالمت از هم جدا شوند ولی همه جا این اتفاق نخواهد افتاد. مسلما آقای ثروت بهتر از من می‌دانند که فقط در آذربایجان غربی چه خبر خواهد شد؛ و غیر ممکن است که ترکیه در آن شرایط که ایران بهم ریخته ــ اگر ایران بهم بریزد و قدرت کافی نباشد برای حفظ این کشور ــ غیر ممکن است اجازه دهد یک اقلیم کرد هم در ایران تشکیل بشود. این است که اصلا نباید گذاشت کار به آنجا‌ها برسد. صحبت‌ش را هم نباید کرد چون صحبت‌ها زمینه را فراهم می‌کند.

از آقای ثروت تشکر می‌کنم که نگاه ما را متوجه گوشه‌هایی کردند که خوب توجه نداریم، به خصوص در این کشورهایی که از فضای ایران دور افتاده‌ایم.

اکتبر ۲۰۱۰