
شعر سیمین بهبهانی شعری زنانه، بخشنده و بخشایشگر و آمیخته با زندگی مردم است. زن در شعر عاشقانۀ او قدرت و اختیار دارد: برمی گزیند، عشق می ورزد و با جرات از دنیای شخصی اش سخن می گوید.
*****
«صدایت از جنسِ آتش است»
کولي! به حرمت بودن، بايد ترانه بخواني
شايد پيام حضوري، تا گوشها برساني
دود تنوره ي ديوان، سوزانده چشم و گلو را
برکش ز وحشت اين شب، فرياد اگر بتواني
هر ديو شيشه ي عمرش، در بطنِ ماهي سرخي
ماهي شناور آبي، کش راه و رخنه نداني
ديوانِ تشنه ي يغما، زان دختران پريسا
بردند از رخ و از لب، برد و عقيقِِ يماني
کولي! به شوق رهايي، پايي بکوب و به ضربش
بفرست پيک و پيامي، تا پاسخي بستاني
برهستي تو دليلي، بايد ضمير جهان را
نعلي بساي به سنگي, تا آتشي بجهاني
اعصار تيره ي ديرين، در خود فشرده تنت را
بيرون گرا که چو نقشي، در سنگواره نماني
کولي! براي نمردن، بايد هلاکِ خموشي
يعني به حرمتِ بودن، بايد ترانه بخواني…
سیمین بهبهانی، بانوی غزل امروز ایران، بیست و هشتم تیر سال یکهزار و سیصد و شش خورشیدی در تهران زاده شد.
مادرش، معلم زبان فرانسه، سردبیر روزنامه «آینده ایران» و از زنان پیشرو و شاعران موفق زمان خود بود که عضویت در انجمن زنان وطنخواه و کانون بانوان و نیز حزب دمکرات را در کارنامۀ حرفه ای خود دارد. پدرش شاعر، نویسنده و مدیر روزنامه «اقدام» بود و به زبان های فارسی و عربی تسلط کامل داشت.
سیمین بهبهانی دانش آموختۀ رشتۀ حقوق در دانشگاه تهران است. وی سال های طولانی زندگی اش را به تدریس ادبیات فارسی در دبیرستان های تهران سپرد.
نخستین مانیفست غزل نو فارسی در سال 1352، به قلم سیمین بهبهانی در پیشگفتار پنجمین دفتر شعر وی- رستاخیز- تشریح و نخستین غزل با وزن تازه با عنوان « از بوتۀ خوشبوی گلپر » در همین دفتر منتشرمی شود.
سال 1382 نشر نگاه در تهران، مجموعه ای کامل از اشعار سیمین را به ادبیات ایران تقدیم می دارد. مجموعه اشعار سروده شده بعد از آن تاریخ، سال 1387 توسط شرکت کتاب لس آنجلس در دفتری با عنوان «تازه ترین ها» منتشر می شود.
از سیمین بهبهانی همچنین آثاری در زمینۀ ادبیات داستانی و نقد ادبی در دست است. وی همچنین دورانی از فعالیت های فرهنگی خود را در سال های پیش از انقلاب اسلامی، به سرودن ترانه برای برنامه های رادیو ایران سپرد.
سازمان نظارت بر حقوق بشر سال 1378 جایزۀ هلمن هامت را به سیمین بهبهانی هدیه کرد.
خانم بهبهانی، در اسفند سال 1388، زمانی که به دعوت شهرداری پاریس برای حضور در مراسم روز جهانی زن عازم فرانسه بود، در فرودگاه «امام خمینی» بدون ارائۀ هردلیل، ممنوع الخروج اعلام شد.
شعر سیمین بهبهانی شعری زنانه، بخشنده و بخشایشگر و آمیخته با زندگی مردم است. زن در شعر عاشقانۀ او قدرت و اختیار دارد: برمی گزیند، عشق می ورزد و با جرات از دنیای شخصی اش سخن می گوید. صدای توانای تن زن را در عاشقانه های او می توان شنید که مرد را از هیات ناظر درمی آورد و به او حیاتی نو می بخشد.
توجه او به مسائل اجتماعی نیز از همان ابتدا در غزلش راه یافت، تا آنجا که سال هاست غزل سیمین بهبهانی صدای عدالت خواهی ایران شده است.
تحول، ویژگی کار سیمین است: تحول در اندیشه و جهان بینی، دست در دست تحول در قالب. سیمین قالب و محتوای غزل را توامان متحول می کند. وی از مجموعه شعر رستاخیز تا امروز بیش از چهل وزن تازه یا کم سابقه را آزموده است و بسیاری واژگان و مضامین غیر شاعرانه را به غزلش راه داده است، که با پشتوانۀ آشنایی عمیقش با ادبیات کلاسیک از یک سو و زندگی مردم از سوی دیگر، با زبانی محکم، روان و دلنشین به شعر امروز ایران پیوسته اند.
دکتر فرزانه میلانی بر آن است که « بهبهانی غزل را از مدار شعر کهن به گسترۀ شعر امروز رهنمون می شود و آن را جزء مهمی از پیکرۀ اصلی و اصیل ادبیات معاصر فارسی می کند. می خواهم بگویم هرچند شعر بهبهانی از نظر شکل هندسی پیر و شعر کلاسیک است ولی تمام ضوابط شعر امروز را به کارمی گیرد یعنی از نظر صنایع لفظی و معنوی معاصر است.»
*****
«دوباره میسازمت وطن، اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم، اگر چه با استخوان خویش»
سیمین بهبهانی
صدایت از جنسِ آتش است
رضا مقصدی
بخوان! صدای تو خوشتر است، زمانهات همزبانِ تو
که تا سپیده گُل آوَرَد، چمن- چمن در زمانِ تو
رها کُن از سینه، عاشقا! ترانههای تَر تو را
که دل، به عشق تو میتپد، به جانِ عاشق، به جانِ تو
اگرچه در غربتم غمین، غمت مباد وُ بیا ببین
چگونه میرقصدم زمین به شورِِ شعر ِجوان تو
مرا هوای تو بر سر است، ازین هوا دل معطر است
سرودِ رودِ تو خوشتر است، درود بر باغبان تو
خوشا که باران بباردش، به ریشه-ریشه، به ساقهاش
که عطر دیگر در افکند، به باغ ما ارغوان تو
اگر بهار تو بشکند سکوت سردِ بنفشه را
کجا تواند فروچکد؟ صدای زردِ خزانِ تو
صدایت از جنس آتش است، بخوان هماره! که دلکش است
همین، همین جانِ سرکش است درین میانه، نشان تو
در ازدحام تبر اگر شکسته شد شاخههای تَر
مرا ز جنگل دهد گذر شکفتن شادمان تو
«دوباره میسازمت وطن» سرودِ سبزِ دل من است
زمانه را گو! چه میسَزَد، اگر نبوسد دهان تو
*****
پیشکش به غزل بانوی سرزمینم ، سیمین بهبهانی
به بهانه ی هفتاد و هشتمین زادروزش
ماندانا زندیان
امرداد یکهزار و سیصد و هشتاد و چهار خورشیدی
هفتاد و هشت ردیف سرو ناز
پنجرههای این تابستان
با این حاشیههای سبز
هفتاد و هشت ردیف سرو ناز
کم میآوردند
قافیهی غزلهای تو اگر
در نگاهشان نمیوزید
باران واژههایت را
از کدامین آسمان چیدهای، بانو
که مو سیقی شعرت
همیشه بوی خلیج فارس میدهد؟!
سایهی دستهایت
گرمای آزادی را
در جان این خاک پاشیده است
بخار قاصدکها را ببین :
دارد به مهتابی خدا می رسد .




















