سمفونی نثر همایون از صدای انسان لبریز است، و پیروزی ما در پالایش فرهنگ سیاسی جامعه، هر زمان که دست دهد، و بر هر نسل، سهمی از زندگانی داریوش همایون؛ سهمی که بر نام ارجمندش روی خواهد داد.
***
به داریوش همایون،
با احترام به هشتاد و دو سال و یک سال زندگی
«…و با تمام افق های باز نسبت داشت»
نوگرایی (مدرنیته) برای نیاکان ما ـ در اندازههایی که در آن روزگار میتوانستند دریابند ـ بیشتر در رسیدن به دستاوردهای مادی و فرهنگی تمدن غرب معنا میشد؛ امروز ما نوگرایی را باور به اندیشۀ انتقادی میدانیم. گشایش راز ما ـ نسل من بیشتر ـ در نوخواهی، نوسازندگی و نوگرایی، انتقاد مداوم از سنت و از خود بوده است.
نظام حکومتی شایسته، در هزارۀ نو، استوار بر خردباوری و انسان باوری است. در جهان امروز دانش و خرد نه تنها کنشهای علمی و فناوری را پیش میبرند، که شیوۀ حکومت (زندگی سیاسی) و حیات اداری جامعه را هم شکل میدهد. خرد اسلحۀ انتقادی بر ضد اقتدار نیروهای کهنه و سنتی است ـ درونمایۀ زمینی کردن زندگانی، گسستن از افسون فرجام شناسانۀ هر چه جامعۀ آرمانی و آرمان شهر، تلاش برای شناخت خوبترینهای همروزگار یک نسل، جستجوی خوشبختی انسان بر زمین و کشف گوهر آزادی و خودآگاهی انسان.
نوگرایی، خردباوری و دمکراسی ناگسستنیاند. نسل جوان ایران دریافته است که برای دست یافتن به آزادیهای فردی، اجتماعی و سیاسی ، میباید فرد انسانی را در مرکز اندیشه و پیکار خود بنشاند و بپروراند ـ حرمت گزاردن حق فردی یک درونمایۀ با اهمیت نوگرایی است؛ ولی فردگرائی بی احساس پیوستگی، نه حقوق بشر را نگاه خواهد داشت، نه دمکراسی را.
نو شدن و به امروز تعلق یافتن با مسئولیت پذیری دست میدهد، به دخالت عموم مردم در امر همگانی میرسد و دمکراسی را به معنای سازماندهی قدرت بر اساس خرد جمعی تعریف میکند. مشارکت و علاقهمندی مردم به امور همگانی اهمیت بنیادی در یک نظام سیاسی دمکراتیک دارد؛ و از این روست که حقوق بشر، از هر چشم انداز، فرایافتی سیاسی میشود و پیشرفت انسانیت ـ باز از هر چشم انداز، در بافتاری دیگر ـ از ایدههای بزرگِ اندک و کارهای کوچکِ بینهایت دست میدهد ـ تصویر بزرگی در ذهن اندک شماری، و بر روی هم و در کنار هم نهادن هزار تکۀ کوچک دسترنج زنان و مردان بسیار، هر کدام یاری دهندۀ دیگری.
آثار داریوش همایون، با تعاریف یادشده یک جریان، بلکه مکتب نوگراست ـ اندیشهای انتقادی که براساس فضیلت، به حساس نگاه داشتن جامعه به امر همگانی پرداخته است، فضیلتی که در نسل جوان امروز ایران به تلاش برای خوبتر کردن زندگانی فرد انسانی در جامعه رسید، جامعهای که دیگر هم خوب حکومت کردن را میشناسد، هم خوب حکومت شدن را، آنسان که ارسطو بر آن بود و همایون نیز ـ و این همان پیشتر رفتن از تجربۀ جنبش مشروطه است؛ تمام قد ایستادن بر حفظ یکپارچگی کشور ایران، چنان که مشروطهخواهان کردند؛ عبرت گرفتن از نرسیدنهای تاریخ که روح و معنای زندگی است، هرچند به بهایی گزاف؛ و درس گرفتن از تجربههای باشکوه جهان که در هیات دستاوردهای سازنده، میتوانند چشم دیگری باشند بر چهرۀ ما، تا جهان را با دو چشم تماشا کنیم، و ارزشهای فرهنگ جهان را بر گنجینۀ فرهنگ ایرانی بیفزاییم.
***
نثر انسان فراوردۀ همه آن چیزهائی است که در روان و ذهن او جریان دارد. لایههای پویایی از نسل جوان ایران، در بسا اندیشهها، به ویژه گشاده ذهنی در بازنگری و نقد گذشته، با همایون همانندیهائی دارد ـ ارزشها و حساسیتهایی نزدیک که در بیشتر مواقع از تجربههای پاک گوناگون آمدهاند؛ و این نزدیکیها، نثر همایون را، با شگفتی، برای نسل من، دست یافتنیتر و ارج گزاردنیتر کرده است.
ما نیز مانند آموزگارمان باور داریم ملت، رودخانهای است که در ناممکن، به دشواری و با زور تغییر میتواند کرد، و مردم آبی که در رودخانه روان است و هیچگاه به یک صورت نمیماند، رودخانهای که پاره پاره نخواهد شد ـ نمیگذاریم بشود، و این اساسیترین اصل جنبش مشروطه بود، که مسائل دیگر تنها در بستر کشور ایران معنا میشد.
نوشتههای داریوش همایون، ایدهها و امپرسیونهایی است که در بستر آگاهی، خردمندی، و معرفت، به ذهن نویسنده راه یافتهاند و با یک رشتۀ گاه ناپیدا در یک فضای همنوا به هم پیوستهاند؛ یک بداهه سازی اندیشیده و از کورۀ آموزشها به در آمده با رنگآمیزی گوناگون و حالتهای دگرگون شونده، ولی نه بیارتباط به هم؛ تار و پود پیچیدهای که زیبایی روان خود را ساده آشکار نمیکند.
اندیشه و نثر همایون، اندرکنش نویسنده است با زمان. اثرگذار است چون همیشه دانسته است چگونه با زمان کنار بیایید ـ نه به آسانی، به درستی و نیکی، با حقیقتی که همواره آفریدۀ بیش از یک ساز است ـ حتی وقتی نام زندگینامه میگیرد؛ که نویسنده و هستی، هر کدام دیگرانی را در خود دارند که همنواییشان را کامل میکند، همان دیگری که همۀ زندگی حرفهای او بود و برای خوشبختتر کردنش، سراسر عمر، خویشتن خود را چالش کرد.
پذیرش هماوردیِ دیگری، هرکس حتی روزگار، برای کسان ساده نیست؛ سرسپردگی به خوبتر کردن دیگران نیز ـ آنچه در واژگان همایون فرهنگ سیاسی است و در نتهای زمان، حقیقت؛ در نتهای او «دیگری» است و در واژگان روزگار، تاریخ.
سمفونی نثر همایون از صدای انسان لبریز است، و پیروزی ما در پالایش فرهنگ سیاسی جامعه، هر زمان که دست دهد، و بر هر نسل، سهمی از زندگانی داریوش همایون؛ سهمی که بر نام ارجمندش روی خواهد داد.
ماندانا زندیان
سپتامبر دوهزار و یازده میلادی
*عنوان نوشته خطی از شعر سهراب سپهری است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
“بنیاد داریوش همایون ـ برای مطالعات مشروطه خواهی” به هیچ حزب و سازمانی وابستگی نداشته و در Facebook و Twitter صفحه وابسته به خود ندارد.





















