بخش ۱
تعهد به نیاخاک کهن
سوار شدن بر قطار عوضی
بیم از حمله آمریکا و مخالفت با آن، هردو به درستی، بالا میگیرد و اگر نیک به پیامدهای چنان جنگی بنگریم (آقای امیر هوشنگ آریانپور پیامدهای نظامی و مادی آن را در بررسی خود بیان کردهاند) بیشتر به هراس خواهیم افتاد. اکنون کسانی، همه از طیف چپ، در کوششی ستوده برای برطرف کردن خطر جنگ درپی بسیج یک جنبش فراگیر صلح برآمدهاند. به نظر آنان نشان دادن مخالفت عمومی با جنگ و دفاع از صلح، هم کارساز است و هم “سیاست پسند.Politically correct“ اگر شمار هرچه بیشتری به جبهه صلح بپیوندند جنگ افروزان منزوی خواهند شد. از این گذشته چه کسی میتواند با صلحخواهی مخالفت کند؟
به بحران کنونی از گوشههای گوناگون میتوان نگریست. اگر مشکل اصلی، نفت و “نئوکانها“ و شرکتهای چند ملیتی باشد، اعلامیهها و تظاهرات ــ با شرکت ایرانیان و صلحخواهان بینالمللی و توسل به سازمان متحد بیاثر (مگر هنگامی که قدرتها بخواهند) ــ ابتکاری خوش نماست که شاید بتواند جمهوریخواهان پراکندهای را در درون و بیرون برگرد هم بیاورد. اما اگر مشکل را از همه گوشههای آن بررسی کنیم، آنگاه جبهه گسترده صلح و دمکراسی و همه امور ستایشآمیز دیگر، جز یک اقدام تبلیغاتی نخواهد بود که به خلاف منظور خود خدمت خواهد کرد. جمهوری اسلامی آرزوئی بیش از آن ندارد که جهانیان برنامه اتمی آن را فراموش کنند و نغمه صلح به اضافه هر چیز دیگر سر دهند. تجزیهطلبان نیز بیش از این نمیخواهند که سرها به جاهای دیگر گرم باشد.
برای چاره جوئی بحران اتمی نخست میباید هر ابهامی را در باره “علت جنگ“ زدود. تا هنگامی که برنامه بیش از بیست ساله رژیم برای دستیابی به سلاح اتمی توسط اسرائیلیان از پرده بیرون نیفتاده بود و خود سران رژیم اعتراف نکرده بودند که هژده سال جهان را فریب دادهاند هیچ کس در اندیشه جلوگیری از جمهوری اسلامی بهر وسیله نمیافتاد. از آن پس نیز پافشاری رژیم در پیشبرد آن برنامه و سخنان و سیاستهای سران حکومت اسلامی کار را به جائی رسانده است که جنگ میتواند اجتنابناپذیر شود. قدرتهائی هستند که جمهوری اسلامی یا عراق یا سوریه اتمی را تحمل نمیکنند و نکردهاند ــ حق دارند یا ندارند، تغییری در واقعیت نمیدهد.
مسائل دیگر آمریکا با رژیم اسلامی دارای چنان اهمیت ژئواستراتژیک و جهانی نیست و آمریکا و اسرائیل میتوانند با آن روبهرو شوند. حزبالله و حماس و تروریستهای شیعی و القاعده در عراق راهحلهای محلی لازم دارند و آمریکا به سبب آنها خود را درگیر یک جنگ دیگر، آنهم با کشوری مانند ایران نخواهد کرد. اما بمب اتمی در دست یک رژیم تروریست، روزیرسان هر جنبش تروریستی که درخواست کند، برای دیگران ناپذیرفتنی است. برای هر ایرانی آگاه نیز چنان است. آیا ما میخواهیم حکومت احمدینژادها را آن چنان پیروزمند و ترسناک ببینیم؟
روشن است که عناصری از چپ ایران طبعا هنوز پاک از دوران جنگ سرد بدر نیامدهاند، ولی مسائل جهانی و به ویژه برآمدن اسلام رزمجو، پیچیدهتر از آن است که با نفت و شرکتهای چند ملیتی و نئوکانها توضیح دادنی باشد. فروکاستن موضوع به صلح دربرابر جنگ، حتی با پیوستنش به دمکراسی و جز آن، در واقع پرده دودی خواهد بود که برنامه اتمی در پشت آن دنبال خواهد شد و از آنجا که بمب جمهوری اسلامی “علت جنگ“ است بر احتمال آن خواهد افزود.
مبارزه ما در این موقعیت ویژه ــ و درعین پایبندی به صلح و دمکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر و حقوق شهروندی و عدم تمرکز که بیست سال است میگوئیم و به رو آورده نمیشود ــ با برنامه اتمی رژیم است که خطر جنگ را پیش آورده؛ که گروههائی را از ایرانی و بیگانه دلگرم کرده و به راه تجزیه ایران انداخته؛ که نه تنها در طیف راست افراطی آمریکا بلکه در کشورهای مهم اروپائی نیز جنگ را آشکارا به عنوان واپسین گزینه روی میز قرار داده است. مبارزه ما همچنین با آنهائی است که به نام دمکراسی، ملت ایران را به ملتهای ایران پاره پاره میکنند و در انتظار جنگاند که سرزمین ایران را نیز پاره پاره کنند.
گزینههای جایگزین جنگ، جدا از تبلیغات و شعارهای زیبا، یا تحریمهای کمرشکن اقتصادی است که روسیه تا چیزی به دست نیاورد از طریق شورای امنیت نخواهد گذاشت؛ یا محاصره دریائی ایران است که ناچار به جنگ خواهد کشید؛ یا گفتگوی مستقیم آمریکا و جمهوری اسلامی است با پادرمیانی روسیه. آمریکائیان با پافشاری بر برنامه کارگذاشتن سیستم دفاع ضد موشکی خود در لهستان و جمهوری چک، ولادیمیر پوتین را به خشنترین صورتی چالش کردهاند. این میتواند دری نیز باشد که بر معامله و توافقهای گستردهتر گشوده میشود. آن سیستم مستقیما به برنامه اتمی جمهوری اسلامی ربط داده شده است.
ما نمیباید از گشودن این گره در معاملهای به میانجیگری روسیه نگران باشیم. اگر جمهوری اسلامی دربرابر گردن نهادن به نظارت بینالمللی و دست برداشتن از فراوری اورانیوم، از آمریکا تضمینهای امنیتی و امتیازات اقتصادی بگیرد و روسیه مثلا برنامه دفاع ضد موشکی آمریکا را در همسایگی خود متوقف سازد ما به عنوان ایرانی و مخالف زیان نخواهیم کرد. (این دورنمائی است که میباید امید به رسیدنش داشت). ما در هیچ صورت نمیباید سرنگون کردن رژیم را از آمریکا بخواهیم. دفاع از حقوق بشر در ایران نیز قربانی چنان معاملهای نخواهد بود. هیچ دولتی نمیتواند امضای خود را پای قراردادی بگذارد که دفاع از قربانیان تجاوز به حقوق بشر در آن منع شده باشد. برطرف شدن خطر جنگ و ویرانی و کشتار و تجزیه به بیش از اینها میارزد. (در تجزیه کشورها جنگ و مداخله خارجی همواره عامل اصلی بوده است. ملت لهستان چهار بار در سدههای هژدهم و بیستم قربانی تقسیم و تجزیه بود؛ ایران سیصد و پنجاه سال از سده ۱۶ تا ۱۹).
جنبش ضد جنگ ایرانیان نمیباید نقش جنبش جهانی صلح و دمکراسی را در چند ساله پس از جنگ دوم داشته باشد. آن جنبش جهانی تا هنگامی به راه بود که شوروی با انفجار بمب هیدروژنیاش خود را به پای آمریکا رسانید. اندکی پس از آن تانکهای روسی به جنبشهای مردمی، یکی پس از دیگری، در اروپای شرقی اشغال شده پایان دادند.
همرائی و همکاری برگرد شعار نه جنگ، نه جمهوری اسلامی (شامل برنامه سلاح اتمی) و نه تجزیه، ممکن است پارهای ملی مذهبیهای دنبالهرو و نیازمند رژیم اسلامی و پارهای چپگرایان دنبالهرو و نیازمند ملتسازان را دربر نگیرد ولی با منافع ملی ایران سازگاری بیشتر دارد. یکبار دیگر نمیباید برای رسیدن به مقصد درست سوار قطار عوضی شد.
نوامبر ۲۰۰۷