ورود بهاصفهان
کم کم سواد شهر اصفهان که در میان گردوغبار نمایان بود، ظاهر شد و اول نشانهای که از آنشهر بهنظر رسید گنبد و منارهای مسجدشاه بود.
از یکفرسخی شهر بهبعد چادرهایی که عامة طبقات اهالی اصفهان برای استقبال و پذیرایی من برپا داشته بودند نمودار گردید. همه جا مردم با وجد و مسرت فوقالعاده، رسیدن مرا تلقی میکردند. برای اظهار قدردانی از احساسات آنها پیاده شدم. از طرف وجوه و رؤسای ایشان، نطقها وخطابههای متعدد راجع بهخدمات من در اعادة امنیت و دفع سرکشان و توسعه و تکمیل قشون ایراد شد، بههر کدام جواب مناسبی داده و در میان هلهله و شادی اهالی که حالت سرور و شادمانی طبیعی از چهره آنها نمایان و از زیر طاقهای نصرت که تهیه شده بود، وارد شهر گردیدم و یکسره بهعمارت چهلستون رفتم.