تجهیز قشون
از شنبة ۱۶ تا چهارشنبة عقرب در اصفهان ماندم، تا کاملاً سوق قشون بهطرف خوزستان را از اینجا که مرکز لشکر جنوب است ترتیب دهم، و خود شخصاً بهجمیع جزئیات کارهای لشکری سرکشی کنم. چنانکه در همین مدت قلیل یک قسمت از قوای اصفهان را با فوج نادری، اعزامی تهران از تیپ عراق، از راه قمشه و سمیرم بهطرف بهبهان حرکت دادم و بهارکان حرب لشکر و مریضخانه و سربازخانهها رسیدگی کردم و کار بختیاری و قضیة اختلافات آنها را راجع بهایلخانی و ایلبیگی رفع نمودم.
قبل از حرکتم خوانین عمدة بختیاری مقیم تهران یعنی صمصامالسلطنه و امیرمفخم و سردارجنگ همینکه قضیة طغیان عدهای از ایل را بهتحریک شیخخزعل بر ضد دولت شنیدند، بهمنزل من آمده بست نشستند، و با عجز و الحاح بسیار گفتند این حرکت عدة قلیلی از بختیاریها، اسباب بدنامی و رسوایی ماست و حرکتی است که ما را در پیشگاه دولت روسیاه و مقصر قلم میدهد و بهاین جهت زندگانی ما در خطر میافتد. من آنها را بهمراحم دولت دلگرم کرده، بهایشان تأمین و در رفع غائله اطمینان کامل دادم. در تعقیب همین پیشامد وزیر داخله و وزیر پستوتلگراف را مأمور نمودم بهاصفهان حرکت کنند و بهکار تصفیه آن اختلافات مشغول شوند.
در چهار روز اقامت اصفهان لاینقطع از اطراف، مکاتیب و تلگراف راجع بهقضیة جنوب و تشویق بهحرکت و اقدام جدی در رفع طغیان شیخ و متمردین دیگر میرسید. غالباً دستور جواب آنها را میدادم.
شب هفدهم عقرب تلگراف ذیل از وزیر امور خارجه واصل گردید:
تلگراف وزیر خارجه
«در تعقیب مذاکرات روز چهارشنبه۱۳ عقرب که راپرت آن بهوسیله ارکان حرب بهعرض رسیده است، امروز دو ساعت و ربع بعدازظهر، شارژ دافر انگلیس بهملاقات بنده آمده اظهار داشت:
با وجود اهتمامات فوقالعادة این جانب، اخبار خیلی خوب نیست، زیرا قونسول از اصفهان تلگراف کرده است که دیروز عصر، حضرت اشرف آقای رئیس الوزرا را ملاقات نمود و ایشان فرمودهاند که بهملاحظات نظامی و نظر بهاینکه هر دقیقه خطر آمدن برف هست نمیتوانم دیگر قشون را در چهارمحال نگاه دارم و ناچار قشون باید از چهارمحال تجاوز نماید. شارژ دافر اظهار داشت که حضرت اشرف آقای رئیسالوزرا در این مدت خیلی حوصله نشان دادند و البته اگر در این موقع عجله بشود اثر خوبی در لندن ندارد. دراینصورت بیش از مهلت اولیه که هشت روز باشد تقاضا نمیکنم. البته حضرت اشرف بهطوریکه تاکنون صبر و حوصله نشان دادهاند حالا نیز این چند روزه را تأمل خواهند فرمود. بنده بهاو وعده دادم که مراتب را با تلگراف حضوری بهعرض حضرت اشرف برسانم و نتیجه را بهاو اطلاع دهم.»
مشارالملک
من چون بهآهنگ این صحبتها و مواعید آشنایی کامل داشتم، تکلیف خود را در این تشخیص دادم که اصلاً بهاین تلگراف جواب ندهم و بهجای هر صحبتی فقط عقاید خود را تعقیب نمایم و عملیتر سازم.