خطر
شب قبل از عزیمت از بوشهر، خبر کتبی محرمانه از یکی از مبادی مهمه رسید و دبیر اعظم بهمن ارائه داد که شیخخزعل از تجهیزات قشون، سخت نگران است و قوای خود را در سر راهها تمرکز داده است و میداند که برای فرماندة کل قوا، خطسیری جز بندر بوشهر بهبندر دیلم نیست، و مجبورم بهذلّتسواری کشتی مظفّری تن در دهم، و شیخ هم از ساعت حرکت من آگاه است. آخرین تدبیرش اینکه یک کشتی بزرگ جنگی روانه کرده و با یک ضربة توپ، کشتی ضعیف و کوچک مرا واژگون سازد، یا مرا اسیر کرده بههر جا میخواهد ببرد. قبل از وصول این راپرت خودم نیز بهاین فکر افتاده بودم و راپرتهای دیگری هم بهمن رسیده بود. واقعاً برای غلبة خود، خوب نقشه کشیده بود.
مقامات سیاسی هم این تهدید و تخویف را کرده بودند. اخباری هم که میرسید این خیال را تأکید میکرد. معذلک عالماً و عامداً خود را در این مهلکه انداخته و از عزم خود صرفنظر ننموده، صلاح مملکت را بر جان و مال خود ترجیح دادم و وارد این زورق پوسیده و دریای مخوف شدم. خیلی مسرورم که جز من و رئیس دایرة تحریرات من، کسی از این موضوع سابقه نداشت، والاّ بیشتر مضطرب و آشفته میشدند. در این کشتی جز من و قریب بیست نفر که همراهم بودند، کسی وجود نداشت. چون کشتی مخصوص سفر دریا نبود، توپ و وسایل دفاعیه نداشت. واقعاً این اقدام من یک جانبازی غیرعادی بود در راه عظمت مملکت.
شیخخزعل را ندیده بودم، ولی قیافه او را در عکسش دیده و تحت دقّت قرار داده بودم و میدانستم که با قیافههای جنگی متفاوت است، و حدس میزدم که اعمال قشون فاتح من در اکناف مملکت و این سیلابی که فعلاً بهاطراف و نواحی او جاری کرده، قدرت او را تهدید نمودهام. مجال و قوة اندیشیدن اینگونه تدابیر را ندارد.
بهعلاوه متموّل است و دارای ثروت گزاف، و شخص توانگری که سنگ دیگران بهسینه زده و در همان حال جواهر و نقدینه خود را هم از دسترس حوادث محفوظ دارد، غیر از کسی است که با یک عقیده خللناپذیری در راه مملکت حاضر بهجانبازی و فداکاری شده است. با تکیه بهتوجهات خداوند متعال و شمشیر درخشان خود هیچ یک از این اخبار و تهدیدات داخلی وخارجی را اهمیت نداده، وارد دریا شدم و بهسلامت در بندر دیلم پیاده گردیدم. آنچه بر من و همراهان گذشت اهمیت ندارد. از روز اول خیر و صلاح مملکت در سایة زحمت و فداکاری و شهامت اهل آن حفظ شده است، و من هم همین اصول قطعی را باید همواره در نظر داشته، روی پای خود ایستاده، بهبازوی خود تکیه کنم. فرضاً در دریا غرق میشدیم و مملکت آن فایدهای را که باید، از جانبازی ما نمیبرد. ولی تاریخ اسم ما را بهوظیفهشناسی ثبت نمیکرد.