«

»

Print this نوشته

در زیدون‌

‌‌

در زیدون‌

 ‌

   من‌ که‌ معتاد به‌اعمال‌ سربازی‌ هستم‌ و عمر خود را در میدانهای‌ جنگ‌ و مؤانست‌ با توپ‌ و تفنگ‌ صرف‌ کرده‌ام‌، اشتغال‌ به‌مهام‌ مملکت‌ در این‌ چند سال‌ مرا از توقف‌ در اردوگاهها بازداشته‌ است‌. از دیدن‌ لشکرگاه‌ چنان‌ سروری‌ به‌من‌ دست‌ داد که‌ گویی‌ بعد از سالها غربت‌ به‌وطن‌ رسیده‌ام‌، یا دوستان‌ عزیز را پس‌ از سفری‌ دورودراز ملاقات‌ کرده‌ام‌.

   از ملاحظة‌ چادرهای‌ اردو که‌ در کنار رودخانه‌ زده‌اند، لذتی‌ فوق‌العاده‌ می‌برم‌، زیرا که‌ بهترین‌ موقع‌ زندگانی‌ را که‌ عبارت‌ باشد از ایام‌ توقف‌ در میان‌ سپاه‌ به‌خاطرم‌ می‌آورد. فوراً به‌سرتیپ‌ فضل‌الله‌خان‌، رئیس‌ اردو که‌ تا یک‌ فرسخ‌ به‌استقبال‌ آمده‌ بود، امر دادم‌ قشون‌ مهیای‌ سان‌ شود. مقارن‌ این‌ حال‌ ایروپلانی‌ که‌ مأمور اکتشافات‌ بود رسید، و موضوع‌ تحقیقات‌ خود را در لفافه‌ پیچیده‌ از بالا به‌زیر افکند. بسته‌ را گشودم‌ و از طرز اعمال‌ و نظریات‌ و مراکز قوای‌ دشمن‌ مطلع‌ شدم‌. صاحبمنصب‌ مأمور این‌ اکتشافات‌، نایب‌ ارفع‌الملک‌ است‌ که‌ از جوانان‌ تحصیل‌ کرده‌ در اروپاست‌ و اخیراً امر به‌ورود او در قشون‌ داده‌ بودم‌ در انجام‌ وظیفه‌ خود، هوشی‌ قابل‌ تمجید ابراز داشته‌ و با طرز رضایت‌بخشی‌ از نقاط‌ مختلفه‌ تحقیق‌ کرده‌ است‌. پیشنهاد ارکان‌ حرب‌ را دایر به‌ترفیع‌ رتبه‌ او، در همین‌ محل‌ تصویب‌ و ابلاغ‌ کردم‌. معلوم‌ می‌شود ابلاغیه‌ای‌ که‌ در بوشهر امر به‌تحریر و طبع‌ داده‌ بودم‌، توسط‌ همین‌ صاحبمنصب‌ و همین‌ ایروپلان‌ در صفحه‌ خوزستان‌ پراکنده‌ شده‌ و اسباب‌ وحشت‌ فوق‌العاده‌ قوای‌ خصم‌ گردیده‌ است‌، ملتفت‌ شده‌اند که‌ کارهای‌ من‌ با اعمال‌ صدوپنجاه‌ ساله‌ اخیر زمامداران‌ ایران‌ قابل‌ مقایسه‌ نیست‌، و التجای‌ به‌خارجه‌ به‌اندازة‌ خردلی‌ برای‌ آنها مفید نبوده‌، جز اطاعت‌ به‌مرکزیت‌ مملکت‌ و انقیاد نسبت‌ به‌اوامر دولت‌ و فرمان‌ من‌ چاره‌ ندارند. انتشار این‌ ابلاغیه‌ طوری‌ آنها را پریشان‌ کرده‌ که‌ خزعل‌ و بستگانش‌ به‌جای‌ تصمیمی‌ که‌ دو شب‌ قبل‌ برای‌ غرق‌ کشتی‌ من‌ داشتند فوراً به‌نقل‌ و تحویل‌ نقدینه‌ و جواهر خود پرداخته‌، دیگر مجال‌ تصمیم‌ جدی‌ ندارند. چون‌ به‌رأی‌العین‌ دیدند که‌ هیچ‌ خطری‌ و امر خطیری‌، حتی‌ غرق‌ در دریا، مرا از عزمم‌، متزلزل‌ نخواهد نمود، بعد ازگذشتن‌ از آن‌ مهالک‌ مرا سالماً در اردوگاه‌ دیدند، جز فرار و تسلیم‌ برای‌ خود راهی‌ و چاره‌ نمی‌بینند. این‌ نقاطی‌ است‌ که‌ قدم‌به‌قدم‌ با جنگ‌ از دست‌ خزعلیان‌ انتزاع‌ شده‌ است‌. تنها برای‌ تصرف‌ قصبه‌ «زیدون‌» دوازده‌ ساعت‌ جنگ‌ مستمر لازم‌ بود. این‌ نقطه‌ در دهم‌ عقرب‌ به‌تصرف‌ قشون‌ در آمد. و متمردین‌ به‌جانب ‌ «ده‌ملا» و «هندیجان‌» گریختند. هنوز هم‌ علائم‌ گلوله‌ توپ‌ بر دیوار خانه‌ها نمایان‌ است‌.