روز اول توقف در اهواز
شنبه ۱۴ قوس
صبح بر حسب عادت زود برخاستم. امر دادم بهبوشهر تلگراف کنند که کشتی پهلوی را بهمحض ورود بهطرف بندر محمّره بفرستند، و مدتی بهمطالعة تلگرافات واصله گذرانیدم. این تلگرافات پردة عجیبی در برابرم جلوه داد که هر چند انتظار آن را داشتم ولی تا این پایه نمیپنداشتم.
اقلیت مجلس که تشکیل میشود از مدرس، میرزاحسنخان زعیم، بهبهانی، ملکالشعرا، حائریزاده، کازرونی، حاجآقا اسمعیل عراقی، قوامالدّوله، اخگر، آشتیانی و غیره، مدتی بود که صرفة خود را در مخالفت با من میدیدند. بر خود حتم کرده بودند که در مقابل خدمات و عملیات درخشان من و دولت من و قشون من، چشمها را بههم گذارند و کارهای مرا وارونه جلوه دهند و ذهن مردم را مشوب سازند. تمام مخالفتهای این دسته را که غالباً منجر بهکندی امور و خرابی نقشههای دولت و خسران مملکت شده است یادداشت کردهام. واقعاً مضمون یک کتاب میشود.
من بهقوة بازوی خود و نیّت مقدس خود و استقامت تزلزل ناپذیر خود بر رأس دولت قرارگرفتم. مواجه شدم با هزاران بنیان خراب و اصول فاسد که بایستی همه را با یک مشت سرنگون کنم و طرحی نو بیندازم.
اما میل داشتم همیشه با مجلس کار بکنم. این اساس را، هر چند ضعیف و لانة فساد است، حفظ نموده و در اصلاح آن بکوشم. پس محض رعایت قانون اساسی، برخلاف آرزوی خود رفتار کردم و مؤسسات پوسیدة مضره را نگاه داشتم و بهاصلاح سطحی قناعت نمودم و کارها را بهمجرای هیأت مقننه انداختم و بهدست آنها گذاشتم. با تمام قوا و از صمیم قلب نگاهبان مجلس شدم و هر سختگیری و کندی و بیکارگی را از جانب مجلس تحمل نمودم. این چند نفر مفسد را هم میدان دادم که هر چه میخواهند بکنند و بگویند.
اقلیت مجلس مغرور شد و خود را چیزی پنداشت. چند دفعه در صدد تحریک اهل شهر و بلواهای عمده برآمد که شرح آنها طولانی میشود. وقتی که من ناگهان بهطرف خوزستان عزیمت کردم و پایتخت را خالی دیدند سخت بهجنبوجوش افتادند و با تمام قوا برخلاف منکوشیدند. همهمه و جنجال این دسته، شیخ را از اقصای خوزستان فریب داد. گمان کرد واقعاً از این دهلهای منفیباف چیزی ساخته است. پس توسط زعیم و دیگران پول فرستاد و بهدست مدرس بهمصرف رسانید. آن حصیر پارة مدرس، در حقیقت روی طلای خزعل پهن شده بود. من همه جا مراقبت داشتم و متأسف بودم که اهل تهران، با اینکه پروردة انقلاب و سرچشمة سیاست ایران هستند و هزار مرتبه غرضرانی مدرس و دورویی و بیثباتی ملکالشعرا و سبکسریکازرونی و اخگر و حائریزاده و غیره را امتحان کردهاند، چرا راضی میشوند این چند نفر بهحمایت خزعل برخاسته و سدّ راه استقلال و ترقّی مملکت بشوند؟
اما من از اقلیت خیلی تعجب نداشتم زیرا که آنها مدتی بود با من مخالفت میکردند و آشفتة پول شده بودند. حیرت و خشم من از اعمال چند نفر دیگر بود، که در حضور من موافق و خادم و در غیاب منافق و خائن بودند.
سرکشیک زاده، میهن، داور، بههمراهی یک نفر یهودی موسوم بههایم که مسیر ترقّیاتش معلوم است، حرکاتی کردهاند، که مستقیماً بر ضرر ایران و بر خلاف من بوده است.
این اشخاص برای جلب منعفت شخصی و رسیدن بهمقام و خودنمایی، در غیاب من وارد سیاستی خطرناک شده بودند که اگر من متحمّل لطمات آن نمیشدم پیکر ایران را متلاشی میساخت. اینها در ظاهر رفیق وکلای صالح و اکثریت مجلس، و در باطن همراه اقلیت و آژان سفارتخانه و مزدور مؤسسة نفت و جلالت شیخ محمّره بودند، اگر راپرتهای مختلفی که از اعمال اینها و خصوصیات کارهایشان رسیده درج کنم، همه کس تعجب خواهد کرد که چگونه ممکن است بشر ایرانی، وکیل ملت، مدیر روزنامه، بهاین رذالتها و خیانتها تن در دهد و برای جلب مشتی پول و متزلزل ساختن من، بهتجزیة وطن و استقرار نفوذ اجانب و از هم گسیختن نظام، رضا بدهد.
اما برای اجتناب از اطناب، و کوچکی قدر این جنایتکاران، از ذکر تمام راپرتها خودداری میکنم و تلگراف ذیل را که از حکومتنظامی رسیده است، در این شرح میگنجانم:
فوری
مقام منیع بندگان حضرت اشرف رئیسالوزرا و فرمانده کل قوا دامت عظمته
«محترماً بهعرض آن ذات مقدس میرساند:
وضعیّات شهر تهران، چنانچه در تلگرافات قبل بهعرض رسانده، فوقالعاده خوب و امیدبخش است. لیکن مطالبی را که فدوی در مدت تصدّی حکومت نظامی کاملاً کشف کرده، این است که اهالی تهران بهطور کلی آرام و علاقهمند بهذات مقدس هستند، ولی مابین آنها عدة دیگری هستند که برای جلب منافع شخصی و احراز بعضی مقامات که حقاً هیچوقت لایق رسیدن بهآن نیستند، مشغول انتریک و دسیسه و بیرون آوردن بعضی صداهای مضحک هستند. گاهی هم یک قسمت از آن مردمان بیچاره را آلت دست خود قرار داده و بهراههای کجومعوج میکشانند، بلکه بعضی اوقات آن اشخاص بیگانه را با مرگ دست بهگریبان کرده و خود با یک قلب سختی بهآنها مینگرند، و بدون آنکه ازکردة خود پشیمان شوند، و باز هم بهعملیات زشت خود ادامه میدهند. لازم دانسته، که بهعرض مبارک برساند که آن اشخاص نه فقط مدرس و ملکالشعرا میباشند، بلکه یک عدة دیگری هستند که فدوی، مدرس و رفقای او را در مقابل آنها بهدرجات بهتر میشمارم و آنها سرکشیکزاده و غیره هستند، که تمام مدت شب و روز مشغول هرگونه عملیات زشت میباشند، که عملیات وکلای مخالف در مقابل آنها هیچ است. این استکه فدوی آرزومندم روزی را، که بندگان حضرت اشرف اشاره فرموده تا این قبیل خائنین را با خاک یکسان، و خود فدوی ایستاده و فرمان آتش بهطرف این خائنین بدهم. این است بهعقیدة فدوی مزد این اشخاص بوقلمون صفت، و اگر بعضی صداها در مجلس پیدا میشود، فقط از حلقوم این اشخاص و نتیجة عملیات آنهاست که بههیچ قسم منتج نتیجه نشده و نمیشود، و عقیدة خود آنها از این عملیات این است که در این موقع مهم حواس بندگان حضرت اشرف را متوجه مرکز نمایند.»
حکومت نظامی تهران و توابع – سرتیپ مرتضی
نمره ۳۰
مقام منیع ریاست وزرای عظام و فرماندة کل قوا دامت عظمته
«چنانکه در تلگراف سابق معروض افتاد، مجلس فعلی بهواسطة تبانی یکی عدّه از وکلا که اسامی آنها معروض میگردد:
سرکشیک زاده، هایم، میهن و چند نفر از رفقای آنها، همان طوری که بهعرض مبارک رسانیده با وکلای اقلیت منشأ مفسده و جنجال گردیده، از ناحیة این مجلس، کوچکترین استفادهای مترتب نیست. چنانچه ملاحظه میفرمایید، بودجههای دولتی را تا بهحال توقیف نگاهداشته، تصویب نمینمایند. ادارات را بهحال گرو درآوردهاند. در این صورت انتظار دیگری بجز خرابی کار از این مجلس نیست.»
حکومت نظامی تهران
جواب
حکومت نظامی تهران و توابع
«نمره ۳۰ را ملاحظه کردم. این حقایق بر خود من پوشیده نیست و همه را آن طوری که باید و شاید میشناسم. شما مراقب جزئیات باشید تا چیزی مستور نماند.»
رئیسالوزرا و فرمانده کل قوا
نمره ۷۱۰۳
بعد از آنکه رئیس کابینه من، که خود جزء منتخبین و نمایندگان آذربایجان است و برای همراهی با من مجلس را ترک گفته است، از تلگرافات و اخبار مجلس اطلاع حاصل کرد و درجة حق کشی و غرضورزی نمایندگان و همکاران را ملاحظه نمود، و مجلس را مرکز یک سیاست خطرناکی برای سعادت ایران یافت، تلگرافی بهمجلس مخابره نمود و از وکالت استعفا داد.
میگفت: «من ترجیح میدهم که از افتخار نمایندگی ملت نجیب و غیور آذربایجان محروم باشم، و بالطبع شریک در یک سیاست ناحق و ایران خراب کنی، شناخته نشوم. زیرا اگر وکلای صالح از حقایق مطلع نیستند و خاموشاند و تحمل میکنند، من که از تمام نکات آگاهم، نباید در ننگ باقی باشم و خود را همکار این اشخاص معرفیکنم.»
این اشخاص مذبذب و دورو که با اقلیت مجلس و چند نفر ناراضی یا ترسو دست بههم داده بودند، معلوم میشود شوری در مرکز قانونگذاری ایران برپا کردهاند، اذهان بعضی وکلای سادهلوح را هم مشوب نمودهاند، و بهقدری فتنه و وسوسه کردهاند که عدّة بسیاری از نمایندگان بهتردید افتادهاند.
خدمات چندین سالة مرا که در زیر گلوله و بهتان و تهدید سیاسی انجام دادهام فراموش کرده، و این حرکت بیباکانه مرا که شخصاً بهمیان آتش و جنگ رفته، و نتهای شدید انگلیس را پس داده، و چنگ بهگلوی امیر نیمه مستقل محمّره نهادهام، جنگ زرگری و بنا بر موافقت انگلیس و خود خزعل دانستهاند. بهآنها وانموده شده است که مقصود، تطهیر خزعل و امضای استقلال اوست!
پس در جلسات خصوصی، نطقهای آتشین کرده و نسبتها بهمن داده، و قصد سلب اختیار از من داشتهاند. در مقابل تمام اینها، دولت من و وکلای آگاه پاکطینت، دفاع کرده بودند. اما تحریک دستة مخالف کار را بهجایی کشانید که نزدیک بود بزرگترین لطمات از طرف مجلسشورای ملی بهاستقلال و قدرت مملکت وارد شود. یک لطمة جدی جبران ناپذیر، و آن ردکردن بودجة وزارت جنگ بود. وکلای وطنخواه هیچ تأمل نکردند که تعویق افتادن، یا رد شدن بودجة وزارت جنگ، یعنی ازهم پاشیدن نظام جوان، یعنی تجزیة ایالات مملکت، یعنی استقلال چندین خزعل، یعنی از دست رفتن بنادر، و بالاخره از میان رفتن همه چیز مملکت!
گفتند بودجة وزارت جنگ زیاد است و باید تقلیل یابد و چندی در بوتة اجمال بماند و بالاخره بعد از نا امیدشدن من و متزلزل شدن قشون، فکری بشود!
عجب این است، که دربار قجر هم با این رأی که فنای تاج و تخت لرزان اوست، موافقت دارد، و همین قدر که از قدرت من کاسته شود، بههرچیز تن در میدهد. اما چه جای تعجب است، از روز اول تاجوتخت آنها در مقابل وطن فروشی عباسمیرزا استقرار یافته است. این شاهزادة جاهطلب بود که بهوعدة بقای سلطنت در خاندان خود عهدنامة ترکمانچای را بهیادگار گذاشت.
خلاصه وکلای مجلس جلسه رسمی سرّی تشکیل داده و راجع بهمن و قدمهایی که برداشتهام، مذاکراتی نمودهاند. صورت یکی از مجالس سرّی که بهطور خلاصه بهمن تلگراف شده و اکنون از خواندنش فراغت حاصل کردهام، درج میشود:
«بدواً شیخ جلال اخبار رویتر را مطرح مذاکره قرار داده و اظهار داشت که اگر این خبر اصلاح، صحیح باشد، از نقطهنظر اهمیت، قابل هرگونه تعقیب خواهد بود. پس از آن آقای مدرس این طور بیان کردند کودتاهایی که در دنیا در هر چند مدت یکمرتبه برای اصلاحات شده است، همهاش مبنی بر استقلال فکر کودتا کنندگان بوده، از قبیل نادرشاه، شاهاسمعیل، ناپلئون و غیره، ولی کودتایی که در چهار سال قبل شده است با تحریک اجانب بوده است. اگر چه آقای رضاخان سردارسپه استفادههایی نموده و قشونی تنظیمکرده، ولی از نقطه نظر سیاست همیشه مورد نگرانی بوده است. از سه سال قبل که میخواست رئیسالوزرا بشود بههر شکل بود من جلوگیری نمودم، ولی از همان روزیکه بهاین مقام رسید، منتظر بودم که اجانب از درختی که کاشتهاند میوهاش را بچینند. من این روز را خوانده بودم. امروز از نقطهنظر خطر مملکتی، دیگر اکثریّت و اقلیّت در کار نیست. ولی در این مسافرت که کردهاند با من و سیزده نفر از رفقای من مشورتی نکرده بودند. با دیگران اگر مشورت نمودهاند، من اطلاعی ندارم. اگر با نظر آنها یک قسمت مملکت را داده باشند، من هم حرفی ندارم. بالاخره اگر اقداماتی که سردارسپه میکند، با فکر خودش یا اجانب باشد، خلاف مصالح مملکت است.» از این قبیل اظهارات خیلی کردهاند و از این سفر خیلی اظهار نگرانی نمودند. بعد از آن، یکی از وکلا اظهار نمود که این اخبار روزنامههای ایران نبوده بلکه اخبار رویتر بوده است که در جراید نقل شده است.
آقا شیخ محمدعلی طهرانی اظهار نمودند که اگر بهاین شخص کمک بشود، پیشرفت خواهد نمود والاّ موفق نخواهد شد. بعد آقای آقاسید یعقوب اظهار نمودند تا امروز من موافق سردارسپه بودم، از آقای مدرس هم بهواسطة سردارسپه بریدم. فعلاً که آقای مدرس خطر را اینطور بیان میفرمایند باید فکر چاره کرد و بنا کرد بهگریه کردن و گفت:
«من یک آخوند شپشو بیشتر نیستم!»
صولتالسلطنه پیشنهاد کرد که وزرا را دعوت بنمایند، برای سه بهغروب مانده، بیایند و توضیح بدهند. آقاسید یعقوب اظهار کردند که محتاج نیست، اگر لازم است الساعه بیایند.
تدین اظهار داشت که از فراکسیونها، عدهای انتخاب شوند که در این مساله راه حل پیدا نمایند، و اساساً با اظهارات مدرس و خطراتی که رسیده موافقت دارم. بهشتی که اجانب بهما بدهند، نمیخواهیم. موافقت حاصل شد که وزرا را احضار نمایند. تنفس شد. بعد وزرا آمدند. آقای ضیاءالملک از وزرا توضیح خواسته و اظهار داشتند که من موافق با دولت بودهام. امیدوارم طوری پیش نیاید که من هم مخالف باشم. خوب است وزرا توضیح بدهند که آیا صحیح است که رئیسالوزرا بهبوشهر برای ملاقات شیخ خواهند رفت؟ خوب است بهایشان تلگراف شود که بهبوشهر نروند و بهتهران مراجعت نمایند. مجلس هم، چنین تذکری بهایشان بدهد. آقای وزیر مالیه این طور توضیح دادند که اخبار رویتر را نمی توانم تصدیق کنم، یا تکذیب کنم. رئیسالوزرا از اول در نظر داشتند که این کار بهطور مسالمت ختم شود و حرکت ایشان بهطور غیرمترقبه بود و شب قبل از حرکت ما را احضار فرمودند که من بهاصفهان، که مرکز عملیات است و شاید بالاترها هم، بروم و تا این کار را خاتمه ندهم مراجعت نخواهم کرد. انگلیسیها هم، در این مدت اقداماتی نزد رئیسالوزرا و وزیر خارجه مینمودند که کار بهاصلاح خاتمه یابد. بعد از حرکت رئیسالوزرا هم نمایندة دولت انگلیس همین مذاکرات را تعقیب مینمودند، و در این زمینه توضیحات دادند. بعد از آن، شاهزاده سلیمان میرزا اظهار داشتند مجلس در هر دوره نسبت بهحفظ استقلال مملکت امتحانات خود را داده است:
دورة اول مقاومت با محمدعلیمیرزا.
دورة دوم با قشون ارتجاع، و مقاومت در مقابل التیماتوم روس.
دورة سوم موضوع مهاجرت.
دورة چهارم قرارداد.
فعلاً هم موضوعی است که پیش آمده، البته در کلیات و موقع خطر، اختلاف نظر و اختلاف احزاب، نباید باشد ولی با مابقی اظهارات آقای مدرس مخالفم. ، زیرا که فرمودند که رئیسالوزرا در وقت حرکت با رفقای خودشان مشورت نفرمودهاند. بلی، با آنها که مشورت نکردهاند، با دیگران هم مشورت نکردهاند، زیرا که محتاج بهمشورت نبودهاند. در چه مشورت میکردند؟ مسألة تلگرافات شیخخزعل را آقای رئیسالوزرا در مجلس خصوصی مطرح کردند و بهاستثنای بعضی از آقایان که حاضر نشدند، مابقی او را متمرّد تشخیص دادند و تقاضای سرکوبی او را از دولت کردند. شخص رئیس دولت هم برای اجرای امر مجلس، در این فصل زمستان که از هیچ رئیس دولتی دیده نشده است، بهفرونت تشریف بردهاند. ما عاشق اشخاص نیستیم، ما عاشق اعمال اشخاصیم، بهخیر مملکت. برخلاف آقای مدرس، رئیسالوزرا را درختی که اجنبی او را کاشته باشد، نمیدانم. در مدت چهاردهماهونیم که در کابینة ایشان عضویت داشتهام، ایشان را شخصی ثابتالعقیده و دارای استقامت در مقابل خارجه دانسته و میدانم. ولی بهفرض صحت اظهارات آقای مدرس، میدانید که اگر ایشان قراردادی هم برخلاف مملکت ببندند یا مذاکراتی نمایند، بدون تصویب مجلس بلااثر خواهد بود. اما باید در نظر داشت در وقتی که قشون مشغول اقدامات است، اشخاص سیاسی نباید مداخله بهتاکتیک نظامی نمایند. وزرا بهما مطالبی نگفتهاند، ولی ما آنچه را که اطلاع داریم، رئیسالوزرا، قوای آذربایجان و قوای بروجرد را خواسته، و فوج پهلوی را از تهران امر بهحرکت دادهاند. مقدمات محو خزعل را بهطریق محاصره فراهم نمودهاند. در این موقع، این صدایی که بلند میشود و بهگوش من که کهنهکار مجلس هستم، نامطبوع است و نمیتوانم ساده تلقی نمایم. رئیسالوزرا جز فداکاری و خدمت، کاری نکرده و نخواهند کرد و این صحبتهای امروز مثل مذاکرات مجلس یونان و احضار پدر اسکندر از ایران بود، که شصت سال فتح یونانیها را عقب انداخت. در این موقع، آقای رئیسالوزرا یگانه کسی هستند که بیرق ایرانیت را بر دوش گرفتهاند. باید او را کاملاً تقویت کرد و گفت با مشت آهنین خود، این آخرین سد را هم بکوبید که اقتدار حکومت مرکزی برقرار و بیشتر از این، دست شیخها را نبوسیم. پس محتاج بههیچ اقدامی از طرف مجلس نیست. آقایان وزرا البته احساسات مجلس را ابلاغ خواهند فرمود.
وکلا نیز اظهار موافقت نمودند. حاجی عزّالممالک با اظهارات شاهزاده موافقت نموده و اظهار داشت که اگر مخالفی هست حرف بزند. بعد، آقا شیخ جلال بهنام فراکسیون قیام، نظریات سلیمان میرزا را تقویت و دخالت اجانب را در امور داخله تنقید نمود. ملک الشعرا اظهارات مدرس را تقویت و بهیک قسمت از اظهارات سلیمان میرزا اعتراف نمود. سردارمعظم اظهار داشت که رئیسالوزرا مطیع مجلس بوده و احساسات مجلس را بهمعزّیالیه ابلاغ مینماییم. وقت تشریف بردن اظهار فرمودند که «یا باید شیخ را از بین بردارم و یا خودبرنگردم.»
از آنجایی که اکثریت نمایندگان بهحقیقت امر مطلع بودند، نقشة دربار و اقلیت و چند نفر آژان خارجی که بهلباس نمایندگی و مدیریت جریده درآمدهاند، پیش نرفت. بعضی از صلحا ثابت کردند که اگر رئیس دولت بهنفسه خود را در آتش میاندازد، اگر جمعی از قشون ایران تلف میشود، اگر وزارت خارجه یادداشت شدید انگلیس را پس میفرستد، تمام اینها خواب و دروغ و خیال نیست. همه حقیقت دارد و اسناد آن در مقابل چشم است. کسی که میخواهد نفوذ انگلیس و استقلال شیخ را بپذیرد، چرا جنگ میکند؟ چرا لشکر بهقلب خوزستان میکشد؟ چرا با انگلیس در میافتد؟ چه چیز او را مجبور بهاین زحمات میکرد؟ مگر دولتهای سابق این مملکت برای موافقت با خارجه یا اطاعت از امرای داخله چه میکردند؟
آیا غیر از این بود که چشم بههم بگذارند و ساکت بنشینند و مبلغی بابت حقالسکوت بگیرند؟
پس کسی که جداً وارد کار میشود و در چند سالة خدمت خود قدمی برخلاف مصلحت ایران یا موافق آمال خارجیان برنداشته، در این سفر هم، بدیهی است که جز صلاح ملک و ملت قصدی ندارد. پس نباید قشون او را در این وقت متزلزل کرد.»
این بود که بودجه با اکثریت ۷۷ رأی در مقابل ۱۴ رأی تصویب گردید و مخالفین در این مرحله هم مغلوب شدند.
وقتی که بهعاقبت وخیم این دسایس و جلوگیری از اعطای اعتبارات فکر میکنم، یادم میآید که از خسّت و لئامت فتحعلیشاه که در جنگ روس، پسرش را که در اول خوب کار میکرد، بیپول، و قشون را بیسلاح و بیمعاش گذاشت و برخود هموار نکرد که دیناری از طلاهای انباشتة خود خرج کند. در نتیجه آن شکستها بهایران رسید و آن خسارتها وارد آمد. همه را میخواست بهحرف تمام نماید. بهخیالش قشون روس را با تهدید میتوان از میدان برد. در این مورد ذکر واقعة ذیل بیمزه نیست:
روزی که خبر گذشتن روس از سرحد رسید، شاه با لباس غضب و تاج مکلل بهیاقوت سرخ بیرون آمد. درباریان تصور کردند بلای آسمانی بر دشمن نازل خواهد شد. شاه فرمود:
«میگویند روسها قدم بهخاک ایران گذاشتهاند. اگر قراولان خاصه را بهمقابل آنها بفرستیم چه میکنند؟»
حضار که حالشان معلوم بود، تعظیم کردند و گفتند:
«قربانت شویم تا مسکو عقب خواهند نشست.»
شاه دستی بهریش بلند کشیده و گفت:
«اگر خود ما بهمیدان برویم چه خواهند کرد؟»
همه ساکت شدند. اما بههمین اکتفا نمود و گمان کرد دیگر روسها بهخواب نمیروند و ایران را تخلیه خواهند کرد!
از گزارشات تهران و همچنین از روی تلگرافات ذیل، تحریکات و تحریصات خارجی و سادهلوحی وکلای مجلس و خیانت بعضی از نمایندگان تا اندازهای روشن میشود:
حضور مبارک حضرت اشرف اعظم آقای رئیسالوزرا دامت عظمته
«یادداشتی را که دیروز بهعرض رسانید، همان دیروز آقای وزیر خارجه برای شارژدافر انگلیس قرائت کرده، بهاو دادند. پذیرفت. انشاءالله بههمت اقبال حضرت اشرف، خطر بزرگی از استقلال ایران گذشته است. بیسیم مسکو دیروز راجع بهیادداشتهای انگلیس و مدلول آن خبری منتشر کرده بود. آقایان وکلا باز بهجنبوجوش افتادند. وزرا را بهمجلس خصوصی خواستند. رفتیم و اطمینان لازم دادیم و چون دیدیم میخواهند بهمطلب دنباله بدهند و حرفهایی که برای اصل موضوع مضرّ است بزنند، مطلب را کوتاه کرده بیرون آمدیم. بعضی از وکلا پشت سر ما خیلی اظهار حرارت کردند و نمیدانیم دیگر چه میخواهند بکنند.»
ذکاءالملک
جواب
جناب مستطاب اجل آقای ذکاءالملک وزیر مالیه دام اقباله
«از مفاد تلگراف اخیری که بهوسیلة ارکان حرب کل قشون مخابره نموده بودید، مستحضر گردیدم. لازم است فوراً اقداماتی را که وکلا در نظر دارند، بهمن اطلاع دهید تا اگر فیالحقیقة عملیات آنها موجب اختلال نظم و آسایش عمومی و استقلال مملکت باشد، از طرف من فکری در جلوگیری بشود.»
وزیر جنگ و فرمانده کل قوا
۱۳ قوس نمرة ۴۲۱۷
حکومتنظامی تهران و توابع
«دو طغرا رمز نمرة ۲۸ و ۲۹۸ را راجع بهجریان مذاکرات مجلس ملاحظه کرده و از مفهوم آن مطلع شدم. این نکته بهنظر کاملاً طبیعی است که امید مخالفین فقط بهوقعة خوزستان بود و در این موقعی که امورات اینجا تصفیه شده آنها عصبانی گردیده، ممکن است، بر شدت عمل خود بیفزایند. همینطور که مراقب بودهاید باز هم مواظبت کامل بهعمل بیاورید، و اگر دیدید دارند رشته را بهجای باریک میکشند، اطلاع بدهید تا تکلیفی که مقتضی است، معین نمایم.»
رئیسالوزرا و فرمانده کل قوا
نمرة ۶۹۴۹
مقام منیع بندگان حضرت اشرف، رئیس الوزرا و وزیر جنگ دامت عظمته
«محترماً معروض میدارد:
جلسة دهم قوس مجلس، قبل از ظهر بعد از ختم جلسة علنی، بر حسب پیشنهاد مدرس جلسة خصوصی منعقد، و از طرف اقلیت پیشنهاد شد که آقای وزرا بهمجلس بیایند و وضعیّات حاضره را در جلسة خصوصی توضیح دهند که مجلس بیاطلاع نباشد. اینپیشنهاد تصویب شد و از طرف رئیس، بهآقای ذکاءالملک اطلاع داده شد که عصر بهمعیت وزرا در مجلس حاضر شوند. عصر وزرا و وکلا حاضر شده، چون وزیر مالیه تقاضا کرده بود بهفوریت بودجة وزارت جنگ تصویب شود، جلسة علنی تشکیل شده، آقای سهامالسلطان بهجای رئیس، جلسه را مفتوح و پس از تصویب بودجه و مخالفت شدید مدرس، جلسه خصوصی گردید. مدرس تعرض نمود که چرا در این موقعی که یادداشت مصممّی از طرف انگلیسیها بهدولت داده شده، دولت بهمجلس مراجعه نکرده یا اقلاً بهکمیسیون خارجه اطلاع میداد. خودسرانه چرا یادداشت را رد کردهاند؟ اگر یک عواقب وخیمی ایجاد شود، که قطع دارم خواهد شد، مسوؤلیت بهعهدة کیست؟ دولت میتواند استعفا بدهد، ولی مجلس نمیتواند استعفا دهد، و باید تا آخرین قدم در مقابل بایستد. از طرف دولت، ذکاءالملک و سردار معظم دفاع کردند که دولت در بدو امر که داخل اقدام راجع بهخوزستان شد، پیشبینی کامل نموده با مطالعات دقیقه داخل در اقدام شد. با مقامات خارجه هم بهقدری که لازم بوده است، مذاکرات شده، ولی دراین اواخر یک سوءتفاهمی حاصل شده بود که بالاخره منجر بهیادداشت از طرف انگلیسیها گردید، ولی چون دولت قبلاً پیشبینیهای لازمه را نموده بود، بهفوریت، رفع سوءتفاهم را کرده و تقریباً با رضایت و اطمینان کامل انگلیسیها، یادداشت مسترد شدهاست. بهطور کلی هم، عماًقریب قضیة خوزستان بهبهترین شکل و ترتیب خاتمه خواهد یافت، و نتیجه را هم آقای رئیسالوزرا اطلاع خواهند داد. مجدداً از طرف زعیم و ملکالشعرا و حائریزاده اعتراض شد. سیدیعقوب جواب داده بود که در بدو امر خزعل بهمجلس تلگراف کرد. حضرت اشرف بهمجلس حاضر شد و ثابت کرد که خزعل متمرد شده، مجلس هم بهدولت اختیار داده که او را دفع یا مطیع کند. در بین عمل لازم نیست که از دولت سؤال کنیم و توضیح بخواهیم که حواس دولت مغشوش بشود. باید تأمل کرد و نتیجه را از دولت خواست. پس از این مذاکرات میرزا هاشم نسبت بهدولت توهینی کرده، سید یعقوب با او مشغول زدوخورد شد. یک مقداری میرزاهاشم او را کتک زده، سایرین ممانعت کردند. مدرس و بعضی دیگر معترضّانه از جلسه خصوصی خارج شدند، بنا شده فردا آقایان وزرا قبل از ظهر در هیأت رئیسة مجلس حاضر شده و مستقیماً با بندگان حضرت اشرف دامت عظمته بهوسیلة تلگراف مذاکراتی بکنند.»
حکومت نظامی تهران و توابع – سرتیپ مرتضی