سر پرسی لرن
چون لازم بود از نمایندگان خارجه بازدید بشود، مراسم را انجام دادم. از جمله در منزل قونسول انگلیس، سرپرسی لرن هم ملاقات شد. انتظار داشتم که وزیر مختار با شدت و سختی مذاکره کند و چهرة ناراضی نشان بدهد، یا لااقل از سرگذشت جریانهای خوزستان مبسوطاً مذاکره نماید. اما مشارالیه بدون اینکه اظهاری کرده، یا اشاره بهگزارش این ایام بنماید، خانم خود را بهمن معرفی نمود، و از ورود من بهاین صفحه ابراز مسرت کرد. پس از صرف چای و شیرینی و کشیدن سیگار موقعی که دید خیال حرکت دارم پرسید:
«در مورد خزعل چه نظر و خیالی دارید؟»
سپس با بیان ساده و ملایمی گفت:
«خزعل خبط کرده و تمام راه را بهاشتباه رفته، و اگر چه قابل هرگونه سیاست و مجازات است، اما آیا ممکن است که از تقصیرش صرفنظر کرده او را ببخشید؟»
جواب دادم:
«همان موقع که در دیلم تلگراف تسلیم او رسید، و چنانکه امر داده بودم، عملاً بهانقیاد و اطاعت خود رفتار کرد، او را عفو نمودم و در قول خود ثابتم. من راضی بهریختن خون احدی نیستم ولو صاحب خون، شخصی مثل خزعل باشد. میخواستم ثابت کنم که رعیّت ایران است و باید مطیع باشد. همین قدر که فهمید و دانست که این عقیده، اسباب سعادت اوست، دیگر نظری ندارم. برای من دلپذیرتر است که او را از پای دار خلاصکنم، تا امر بهبالا کشیدن بدهم.»
بعد از این گفت وگو بیرون آمدم.