«

»

Print this نوشته

به مناسبت زاد روز گرانقدر فیلسوف تاریخ و فرهنگ ایران جواد طباطبایی / منصور هدایتی

جواد طباطبایی فیلسوف تاریخ و فرهنگ ایران، به پشتوانه توان علمی خود، «ایستاده در ایران»، موفق گردید «میراث معنوی» خود درباره «ایران» را که حاصل بیش از نیم سده تلاش و «جنگ» جانکاه بود؛ طی راهی سخت و طولانی «که از ناجوانمردی هیچ کم نداشت» و «در محدوده خط امانی از دیوان قضا»ی حکومت اسلامی، هم چون گنجینه و «منبع» گرانبهای علمی و ماندگار بر زمین سخت و پهناور و کهنسال ایران برای همیشه به‌یادگار بگذارد. تکرار این نکات آنگاه اهمیت بیشتر پیدا می‌کند که بدانیم، جواد طباطبایی پس از «انقلاب اسلامی» سال پنجاه‌وهفت «ایستاده» در ایران، «راه» سخن گفتن و نوشتن گشود و به همین مناسبت می‌گوید: «شیوه نوشتن من از نوع خاصی است که لئو اشتراوس منطق آن را توضیح داده است». و آن «نوشتن تحت منطق سرکوب» بوده است.

‌ ‌

ta2tab

به مناسبت زاد روز گرانقدر فیلسوف تاریخ و فرهنگ ایران

جواد طباطبایی

‌ ‌

منصور هدایتی

‌ ‌

در چهاردهه گذشته مجموعه آثاری از جواد طباطبایی، در صورت‌های گوناگون در ایران منتشر شده است. پس از آن که فرصت «تجدید چاپ مجموعه نوشته‌های» او فراهم آمد تا واپسین سال زندگی، دوازده جلد کتاب، نزدیک به هفت‌هزار صفحه، با «مشخصات» جدید «نشر» و با نام جواد طباطبایی بدون هر گونه پیشوند و پسوندی و تحت نظارت مستقیم او توسط «انتشارات مینوی خرد»، در «نسخه»ها و یا «ویراست»های جدید انتشار عمومی یافت. افزون بر دوازده جلد کتاب، چند ترجمه مهم، حدود صد جلسه «درسگفتار» در صورت کلاس‌های درس دانشگاهی، البته در بیرون دانشگاه‌های رسمی جمهوری اسلامی، به‌ویژه شصت جلسه «درسگفتار» در باره «فلسفه حقوق»، مجموعه‌ای بزرگ از مقالات، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های پُرشمار، از دیگر آثاری به‌شمار می رود که در اختیار عموم ایرانیان، در ایران و خارج از ایران قرار گرفته است.

ساختمان دالان‌های به هم پیوستۀ اندیشه جواد طباطبایی، ساخت و سازی است از «مفاهیم» و «مقولات» و اصطلاحاتی که با ظرافتی خاص در ترکیب با «مواد و مصالح تاریخ ایران»، بر پا گردیده است. این بنای بزرگ، به یاری آشنایی و اشراف او برتاریخ اندیشه و فلسفه دنیای غرب، جلوه‌ای منحصر به فرد پیدا کرده است.

توضیح عناوین و عناصر مهم منظومه فکری جواد طباطبایی کاری است نشدنی و اگر عملی گردد، در بهترین حالت سخت نارسا و ناقص، با این وجود، به مناسبت زاد روز گرانقدر او، نگاهی در نهایتِ اجمال به نمای بنای بزرگ، تو در تو و پیچیده اندیشه فیلسوف تاریخ و فرهنگ ایران می‌اندازیم.

در کلی‌ترین صورت ممکن می‌توان گفت هدف آن حجم بزرگ و کم نظیر آثار جواد طباطبایی، بررسی و توضیح «مفهومی» اساسی‌ترین وجوه تاریخ و فرهنگ ایران تحت عنوان «تاملی درباره ایران» است که، نه تنها پیوندی ناگسستنی با «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» دارد، بلکه با توجه به نوشته‌ها و سخن او می‌توان نشان داد که در همه حال حوزه «اندیشه سیاسی»، کانون اصلی توجه او در دوران قدیم و جدید «ایران» بوده است. انتشار دو اثر نخستین او تحت عنوان «درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» در دهه شصت و سپس نسخه جدید «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» و «زوال اندیشه سیاسی در ایران» در دهه هفتاد می‌تواند تأییدی بر این نکته باشد. او بارها نوشته و گفته بود که‌: تا اطلاع ثانوی، دوران جدید، عصر دولت‌های ملی است و دولت ملی یکی از مهم‌‌ترین مباحث اندیشه سیاسی ـ و به نوعی هر اندیشه‌ای ـ در دوران جدید است.

بررسی تاریخی ـ نظری موضوعاتی چون «اندیشه سیاسی ایرانشهری»، تداوم تاریخی ایران یا «تداومی در انحطاط تاریخی و زوال اندیشه»، پس از تحولات ناشی از هجوم عرب و سیطره اسلام، تغییرات در «ترکیب اندیشیدن ایرانی» با عنصر تازه «اسلام» در کنار دو عنصر اندیشیدن ایرانی، «ایرانشهری ـ فلسفه یونانی»، دوره «نوزایش نخست ایران» یا «عصر زرین فرهنگ ایران»، بررسی مفهوم «سیاستنامه نویسی» پس از «اسلام»، و تغییرات پسین آن در کنار ظاهر شدن «شریعتنامه نویسی»، بررسی تحولات سده‌های میانه تاریخ و تاریخ اندیشه ایران، تحت عنوان «زوال اندیشه سیاسی در ایران»، زوال تاریخ نویسی و انحطاط تاریخی ایران، و چگونگی ورود به‌ ناچار ایران در «عصر صفوی» و «دوره گذار» تاریخ ایران به مناسبات جهانی، طرحی نو از «دوره بندی تاریخ ایران» تا توضیح معنای مسیر سخت پیچیده و منحصر به فرد قرار گرفتن ایران در «آستانه دوران جدید»، و ورود ایران به «دوران جدید» خود با پیروزی مشروطیت، و پی آمدهای پُر فراز و نشیب آن در «عمل» و «نظر» رئوس بخش دیگری از نظریه‌پردازی‌های جواد طباطبایی است.

توضیح مهم‌ترین وجوه تاریخ اندیشه‌ فلسفی، حقوقی، سیاسی دنیای غرب و متفکران و فیلسوفان آن، در دوران قدیم و جدید به عنوان «تکمله»ای برای توضیح مفهوم «ایران» و نظریه‌ای درباره تاریخ آن، به‌ویژه در دوره‌ای که «عصر ملت‌ها» نامیده شده است، از دیدگاه جواد طباطبایی امری لازم و ناگزیر بوده است. به همین جهت او در حجم بزرگی از آثار خود، به موضوعاتی در بیرون تاریخ و فرهنگ ایران پرداخته که ربط مستقیم به «مواد و مصالح» تاریخ ایران ندارد اما به عنوان شرط ضرور برای روشن‌تر شدن بحث اصلی یعنی «تاملی درباره ایران» مورد تأکید قرارگرفته است، بدون وارد شدن در آن مباحث در دوران جدید جهانی، به شرط مهم عدم «تقلید»، کپی‌برداری‌ها و رونویسی‌های بی‌معنا، مقصود و غرض نظریه‌پرداز تاریخ و فرهنگ ایران، آن‌‌گونه که خود بارها گفته بود، فهم نمی‌شود.

بررسی و توضیح «اندیشه یونانی» از «سیاست در اندیشه یونانی» تا «زایش اندیشه سیاسی» و از «افلاطون و بنیادگذاری فلسفه سیاسی» تا « ارسطو و پایان فلسفه سیاسی یونانی»، نقش «مسیحیت» و «الهیات مسیحی»، «حقوق رمی» و بررسی روند تحولات تاریخ اندیشه اروپایی، بویژه تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا، اگرچه ناتمام، از«نوزایش تا انقلاب فرانسه»، با توجه و تمرکز بر مفاهیم اساسی اندیشه‌های اندیشمندان و فیلسوفان سیاسی چون ماکیاوللی پیرامون «قدرت»، ژان بدن و تامس هابز درباره «حاکمیت» و «دولت»، اسپینوزا درباره «دیانت و سیاست»، جان لاک درباره «فلسفه سیاسی آزادی»، منتسکیو درباره «فلسفه حقوق»، و اندیشه‌های ژان ژاک روسو درباره «وضع طبیعی و قرارداد اجتماعی» در اساس به قصد هرچه غنی‌تر کردن آن «تکمله» پیگیری شده است. بررسی این دوره از تاریخ اندیشه اروپا، با درسگفتارهای مفصل درباره انقلاب فرانسه، و آموزه‌هایی درباره «ایده آلیسم آلمانی» و باز کردن دریچه‌های مهم و اساسی به دیدگاه‌های فلسفی کانت، فیشته و هگل و بررسی تحولات حقوقی ـ سیاسی قرن بیستم در اروپا و به‌ویژه پس از «جمهوری وایمار» و پی‌آمدهای آن در اروپا ادامه می‌یابد.

پس از کوشش‌های به‌ناچار محدود متفکر و سیاستمدار ارجمند و ایراندوست محمدعلی فروغی در حدود یک سده پیش که در کتاب «سیر حکمت در اروپا» نمایان گردیده است، جواد طباطبایی بدون تردید، نخستین متفکر ایرانی است که با کوشش خود، در وسعتی باور‌نکردنی با آثار حجیم، ژرف و پُربار خود، توانسته است امکان و مقدمات آشنایی ایرانیان را به‌زبان فارسی، با «بحث‌های مفهومی»، در حوزه‌های گوناگون اندیشه، اندیشه سیاسی و اندیشه تاریخی و تاریخ‌نویسی قدیم و جدید دنیای غرب با دقتی کم‌نظیر فراهم آورد.

درس‌ها و آموزه‌های مبنایی جواد طباطبایی درباره فلسفه و فلسفه حقوق و اندیشه سیاسی دنیای غرب، و موضوعاتی چون تاریخ مسیحیت، «الهیات مسیحی»، تفاوت ماهوی و بنیادی دیانت مسیحی و اسلام، معنای «رفرماسیون» و یا «اصلاح دینی» در مسیحیت، غیرممکن بودن الگوبرداری از آن «اصلاح دینی» برای اسلام، توضیح تفاوت نقش تعیین کننده ظرایف دین مسیحی در بزنگاه‌های تاریخ اروپا در مقایسه با نقش «اسلام» پس از وارد شدن آن به ایران و نقشی که در تحولات تاریخی و ترکیب اندیشیدن ایرانی، ایفا کرد، و بسیاری دیگر از مفاهیم و حوزه‌های مهم اندیشه اروپایی، یک‌ سره مباحثی نو و متفاوت، به‌زبان فارسی هستند.

این حجم از کار و کوشش، در زیر سیطره گزمگان «وزارت ارشاد» حکومت اسلامی برخاسته از انقلاب ضدملی پنجاه‌وهفت، و در شرایطی انجام می‌شد که پنجه‌های «انقلاب فرهنگی» ضد فرهنگ و علم،، بر هر «ساحت علمی» چنگ انداخته بودند و دانشگاه‌های کشور، به‌ویژه در حوزه علوم انسانی، به چنان هاویه‌ای سقوط کرده بود که به‌گفته جواد طباطبایی «سطح آشنایی بسیاری از استادان دانشگاه‌های کشور با زبان ملی، از آشنایی بسیاری از عوام هم پایین‌تر» بود و اصل بر این قرار گرفته بود که «استادان» انقلابی برآمده از «انقلاب فرهنگی» می‌بایست به «عِطر و بوی اندیشه اسلامی» عبدالکریم سروش آغشته گردیده باشند. طباطبایی در ادامه می‌نویسد، همین «استادان» توانستند «بر کرسی‌های علمی تکیه بزنند و برای جوانان مدرک دکتری و مدرسی صادر» کنند.

کار علمی ـ دانشگاهی در چنین شرایطی و در بیرون به اصطلاح دانشگاه‌های رسمی جمهوری اسلامی برای جواد طباطبایی به‌عنوان استاد اخراجی، راهی سخت دشوار و طاقت‌فرسا بود.

با وجود همه این موانع غیرقابل شمارش که کمتر کسی می‌توانست در برابر آن‌ها پایداری کند، جواد طباطبایی فیلسوف تاریخ و فرهنگ ایران، به پشتوانه توان علمی خود، «ایستاده در ایران»، موفق گردید «میراث معنوی» خود درباره «ایران» را که حاصل بیش از نیم سده تلاش و «جنگ» جانکاه بود؛ طی راهی سخت و طولانی «که از ناجوانمردی هیچ کم نداشت» و «در محدوده خط امانی از دیوان قضا»ی حکومت اسلامی، هم چون گنجینه و «منبع» گرانبهای علمی و ماندگار بر زمین سخت و پهناور و کهنسال ایران برای همیشه به‌یادگار بگذارد.

تکرار این نکات آنگاه اهمیت بیشتر پیدا می‌کند که بدانیم، جواد طباطبایی پس از «انقلاب اسلامی» سال پنجاه‌وهفت «ایستاده» در ایران، «راه» سخن گفتن و نوشتن گشود و به همین مناسبت می‌گوید: «شیوه نوشتن من از نوع خاصی است که لئو اشتراوس منطق آن را توضیح داده است». و آن «نوشتن تحت منطق سرکوب» بوده است.

بدون تردید میراث فکری ـ نظری تا کنون بی‌بدیل جواد طباطبایی، هم‌چون گنجینه‌ای در قلمرو تاریخ و فرهنگ گرانبهای ایران پایداری خواهد کرد و هیچ اندیشمند مهم و جدی پسین، که موضوع اندیشه‌ او «ایران» باشد، نمی‌تواند با اغماض و بدون اعتنای کافی به نظریات او سخن جدی بگوید.

وسعت دانش جواد طباطبایی هر موافق و مخالف اهل فن و یا هر نقاد جدی او را، وا می‌دارد پیش از هر سخن درباره نظرات او، برپایه «ادب» ایرانی با احتیاط تمام، بلکه آمیخته به احترام درباره «فیلسوف ملی» ایران سخن بگوید. این «احتیاط» و سخن، مقوله‌ای نیست از جنس«مرید و مرادی»، بلکه به معنای آنست که هر آن کس که قصد دارد، در موضع، مخالفت، نقادی و به‌ویژه موافقت و در دفاع و تفسیر از او قرار گیرد، نخست با شکیبایی و صرف زمان و وقت لازم و کافی، رعایت «انصاف» کرده، کار کم و بیش دشوار آشنایی دقیق و کامل با منظومه فکری و اندیشیدن نه چندان سر راست و هموار او را تقبل کند.

قصد آن نیست که «انسان کامل» جستجو و یا معرفی شود، جواد طباطبایی خود می‌نویسد: «تکرار می‌کنم که بسیاری از ایرادهایی که بر دیگران گرفته‌ام، می‌تواند به‌کار من هم گرفته شود؛ آنچه درست و مستدل باشد می‌پذیرم، جز یک ایراد، ایراد به تفنن برگزارکردن!». او به‌مناسبت انتشار«نسخه دوم» ابن خلدون و علوم اجتماعی، ضمن اشاره به «گستره» و «وسعت» مطالعات خود پس از بیست‌و‌پنج سال، به گونه‌ای نادر از «ابعاد ناشناخته‌ای » سخن می‌گوید که مطالعات او پیدا کرده است.

شرط لازم هر«نقادی» و یا ارائه مکملی بر «نظریه» جواد طباطبایی درباره «ایران» و «تبیین قانونمندی‌های تاریخ ایران» و البته فارغ از نظریه‌های «جهانشمول» و بیگانه و نامربوط با واقعیت تاریخی ایران، پیش و بیش از همه، نیازمند آشنایی عمومی به تاریخ و تاریخ فرهنگ و ادب ایران بویژه پس از سقوط شاهنشاهی ساسانیان است، و افزون بر آن، آشنایی کامل به آثار گسترده و حجیم اوست.

انواع ایدئولوژی‌های ویرانگر مارکسیستی، توده‌ای، «چپی» و به‌ویژه رنگارنگ دینی در تاریخ معاصر ایران، همواره مورد توجه جواد طباطبایی بود. این گروه‌ها، در اساس در واکنشی به‌پیروزی شگفت‌انگیز جنبش مشروطه‌خواهی و برپایی «دولت ملی نوین ایران» که در مسیری ناهموار گرفتار آمده بود، ظاهر گردیدند، و سپس در ادامه به دشمنی با «دولت ملی ایران»، که در راستای استقرار تدریجی «حاکمیت قانون» و ایجاد نهادهای نوآئین مشروطیت که در عمل با برآمدن رضاشاه بزرگ، امکان تاسیس یافته بودند، برخاستند. آن‌ها در شرایط نبود «نظریه» منسجم و نیرومند مدون شده درباره مشروطیت، در نهایت با نقشی مخرب و تعیین کننده، مقدمات وقوع «انقلاب اسلامی» سال پنجاه‌وهفت و سقوط «دولت ملی نوین ایران» را همه جانبه فراهم آوردند.

کارنامه این گروه‌ها طی سال‌های پی‌درپی به گونه‌ای اساسی و بنیادین، مورد نقادی کارساز و بی‌همتای جواد طباطبایی قرار گرفت، به گونه‌ای که از دیدگاه تاریخی و نظری، طومار افکار و ایدئولوژی‌های ضدملی و بی‌‌پایه و اساس آنان درهم پیچیده شد.

اندک باقی‌مانده‌های اعضای پُر هیاهوی این گروها، به پشتوانه تریبون‌های رنگارنگ «چپ جدید» (بدون مارکس و انگلس و لنین و استالین و مائو)، و به‌واقع امت‌گرا، که در اساس با پول‌های برخی نهادهای دولتی کشورهای خارجی دایر گردیده و می‌چرخند و دست‌اندرکاران آن‌ها طی سال‌های طولانی «کارکُشته» شده‌اند، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، جز با پافشاری بر «جهل» به‌عنوان «دلیل»، حرف دیگری برای گفتن ندارند. همین گروها و تریبون‌ها در وحشت از افکار «فیلسوف ملی» و بر خلاف همه «ژست‌های تئوریک» و ادعاهایی چون «آزادی فکر و عقیده» به‌جای رو در رویی نظری با نظریات او، با نادیده گرفتن و پایمال کردن «حقوق شخصیِ» انسان جدید، کوشیده و می‌کوشند در هر فرصتی با به‌میان آوردن بی‌ربط نام او و اتهام‌زنی به‌بهانه‌های واهی در«خیال» خود، از او انتقام بگیرند

آموزه‌های گرانقدر جواد طباطبایی که در نوع خود کم‌نظیر و حاصل بیش از نیم سده کوشش‌های ایران‌دوستانه اوست، در غیاب «دولت ملی» و کانون‌های ملی دانش پس از انقلاب اسلامی مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. اما، می‌توان امیدوار بود، که با پدیدار شدن دوباره «دولت ملی ایران» و احیای نهادهای ملی دانش، مجموعه آثار جواد طباطبایی، با توجه به پخش گسترده آن‌ها و به لطف امکانات و وسایل جدید، با احترام و ارج‌گذاری گردآوری، و در مرکزی تخصصی ـ دانشگاهی، بدون نگرانی و فارغ از هرگونه تصرف و دستبرد و هر «مدعی»، در اختیار دیگر پژوهندگان و اهل نظر و جوانان فرهیخته ایران‌زمین قرار گیرد.

«نشر» آن حجم بزرگ از درسگفتارها و سخنرانی‌ها که می‌توان آن را نوعی «ثروت ملی» دانست، درصورت و «فرمت» کتاب‌های علمی ـ دانشگاهی و یا رساله‌هایی کتبی، نیازمند نوعی از «ویراست»، بررسی و کار تخصصی، آماده‌سازی منابع و زیرنویس‌ها از زبان‌های متعدد اروپایی، و عربی و ارائه ضمیمه «کتابنامه»، «نمایه مفاهیم»، «نمایه نام‌ها» است که در زمانی نه‌چندان کوتاه و به پشتیبانی «دولت ملی» ممکن می‌گردد.

در دنیای غرب نگهداری و بسط آثار اندیشمندان بزرگ، پس از دهه‌ها و حتی قرن‌ها، در مراکزی با حمایت نهاد‌های آموزشی دولت‌های ملی نوین امری مهم و علمی تلقی می‌گردد.

فیلسوف تاریخ و فرهنگ ایران، که می‌توان او را «فیلسوف بحران ایران» نامید در واپسین سال زندگی، در همراهی روزانه با «انقلاب ملی» ۱۴۰۱ با برجاگذاشتن رساله «انقلاب «ملی» در انقلاب اسلامی» در شرایط سخت جانکاه بیماری درازمدت و طاقت‌فرسا، دور از ایران، اگر بشود گفت: «روی در نقاب خاک کشید». او آخرین کتاب خود، «ملت، دولت و حکومت قانون» را در وضعیت پیکار با مرگ و «جنگ» با گزمگان «وزارت ارشاد» منتشر کرد و خطاب به خوانندگان نوشت، «توان من بیش از این نبود».

‌ ‌

۲۳ آذرماه ۱۴۰۳ خورشیدی