تفاوت اصلاحگران و اصلاحطلبان در انقلابِ مشروطه با «اصلاحطلبان» پس از انقلاب اسلامی، حدیث «میان ماه من تا ماه گردون» و مصداق شعر مولانا است: یکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان / ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانی
رژیم اسلامی اصلاحپذیر نیست!
علی کشگر
یکی از مفاهیمی که بعد از استقرار رژیم اسلامی به غلط در جامعه ایرانی بکار گرفته میشود، مفهوم اصلاحطلبی است.
یکی از مهمترین اصلاحات در جامعه ایران امروز، که میتواند «بازی برد ـ برد» در برداشته باشد، اصلاحِ، اصلاحطلبانِ وامانده در حاشیه رژیم اسلامی و بیرون آوردن این گروه از گنداب جهانبینی منقرض شدۀ اسلام سیاسی میباشد. برای درک بهتر و شناخت درستِ مفهوم اصلاحطلبی یکی از راهها شناخت تفاوت، اصلاحات در دوران مشروطه و پادشاهان پهلوی با دوره رژیم اسلامی است.
تفاوت اصلاحگران و اصلاحطلبان در انقلابِ مشروطه با «اصلاحطلبان» پس از انقلاب اسلامی، حدیث «میان ماه من تا ماه گردون» و مصداق شعر مولانا است:
یکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان
ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانی
***
در انقلاب مشروطه، که انقلابی سیاسی و فکری بود، روشنفکران و اصلاحطلبان آن دوره، رسالت خود را با تکیه بر جهانبینی مدرن و فلسفه مشروطه، حاکم کردن حکومت قانون و رشد و توسعه و «نوکردن جامعه ایرانی از بالا تا پائین» میدانستند. از همینرو روشنفکران و اصلاحطبانِ انقلاب مشروطه تمام تلاشِ خود را بکار گرفتند تا ایرانِ از هم تکهپاره شده را دوباره یکپارچه و متحد کنند و زندگی شایسته و سرافرازی را برای مردم میهن خود فراهم نمایند و نوگرایی همۀ جنبههای زندکی ملی را در جامعه مستقر کنند. بعبارتی هدف سرآمدان و اصلاحگران جامعۀ ایرانی در انقلاب مشروطه؛ دفاع از یکپارچگی ملی و وحدت سرزمینی و استقلال کشور و محدود کردن قدرت مطلقۀ سلطنت و کوتاه کردن دست آخوندها و خانها از منابع ملی بود.
اصلاحات بنیادین پادشاهان پهلوی بعنوان شایستهترین اصلاحگران در ادامه انقلابِ مشروطه، حقیقتاً دوره طلایی اصلاحات بنیادین در ایران به حساب میآید. پادشاهان پهلوی کشور واپسماندۀ ایران بعد از حمله قادسیه را زیر و رو کردند و ایران را، از یک کشور قرون وسطایی به درون تاریخ جدید و دوران مدرن پرتاب و قوام بخش آرمانهای مشروطه در ایران شدند.
دوره شانزده سالۀ پادشاهی رضاشاه حقیقتا دوره طلایی ایران به حساب میآید. اتفاقاتی که در این دوره میاُفتد حیرتآور است. همه چیز زیر و رو میشود و ایران از یک کشور قرون وسطایی به درون تاریخ جدید پرتاب میشود. نگاهی به برخی اقدامات فرهنگی این دوره به صورت فهرستوار نشان میدهد که چه دوره بزرگ و پُر شتابی را پشتسر گذاشتهایم، بیآنکه در بزرگی کارها و برجستگی اقدامات، دقیق شده باشیم. در این فاصله شانزده ساله، مدرسه تجارت و مدرسه فلاحت و مدرسه حقوق و مدرسه علوم سیاسی و سرانجام دانشگاه تهران تاسیس میشود. قانون اعزام محصل به اروپا تصویب و اجرا میگردد، قانون مدنی ایران از تصویب مجلس میگذرد، قانون جدید تشکیلات دادگستری به تصویب میرسد، در واقع دادگستری به وجود میآید، آرامگاه فردوسی و حافظ ساخته میشود، به محصلین بیبضاعت چه در دوره متوسطه و چه در دوره عالی هزینه تحصیلی تعلق میگیرد، گرد و غبار هزار ساله از چهره شهرها سترده میشود و لایق نام تازه میشوند. دزداب، زاهدان میشود، بارفروش، بابل میشود، نصیرآباد، زابل و ترشیز کاشمر میشود. ساختمان پست و بنای وزارت خارجه و ساختمان ثبت اسناد و موزه ایران باستان و بسیار بناهای دیگر ساخته میشود. ثبت اسناد شکل میگیرد. نام خانوادگی پیدا میشود. سازماندهی ارتش نوین ایران. نظام وظیفه اساس مییابد. فرهنگستان درست میشود. با برگزاری جشنی در دانشسرای عالی با شرکت شاه و همسر و دختران وی موضوع کشف حجاب در ایران اعلام میشود. کاپیتولاسیون در ایران ملغی میشود. قانون اصلاح تقویم در مجلس شورای ملی تصویب میشود. به موجب این قانون ادارات دولتی ـ بنگاهها ـ مؤسسات اداری و اقتصادی و تجار و کسبه موظف میشوند به جای ماههای حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت، ماههای جدید، فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر، آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند، جایگزین میشوند. وزارت فرهنگ برای آموزش سالمندان موظف به تشکیل کلاسهای شبانه بنام کلاسهای اکابر میشود. کلیه اتباع ذکور ایران بین ۱۸ تا ۴۰ سالگی موظف به حضور در کلاسها و تحصیل میشوند و مجموعاً ۷۰۵ کلاس اکابر در کلیه نقاط کشور تأسیس میشود. هنرستان دختران با حضور هیات دولت و امرا و نمایندگان مجلس افتتاح میشود. سازمان پرورش افکار تشکیل میشود. بهنخستین دستة داوطلبان هواپیمائی کشور فارغالتحصیل شده گواهینامه داده میشود. این دسته ده نفر بودند که سه نفر از آنها زن و هفت نفر مرد بودند. رادیوی تهران افتتاح میشود. و هزار کار دیگر که گفتن همه آنها در اینجا ممکن نیست. و فهرست فوق تنها در بردارنده برخی اصلاحات و صرفا برخی اقدامات بنیادین فرهنگی دوره رضاشاه است که از کتاب «روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی» نوشته باقر عاقلی استخراج شده است، تا خوانندگان در یک نگاه بتوانند به اقدامات مهم اصلاحات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی این دوره پیببرند.
اصلاحات بنیادین رضاشاه بزرگ در دوره محمدرضاشاه تحت عنوان انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم ادامه مییابد. اصلاحاتی شامل: اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی. ملّی کردن جنگلها و مراتع. فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی. سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها. اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رأی به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان و قانون حمایت از خانواده. ایجاد سپاه دانش، سپاه بهداشت، سپاه ترویج و آبادانی و ایجاد خانههای انصاف و شوراهای داوری. ملّی کردن آبهای کشور. نوسازی شهرها و روستاها با کمک سپاه ترویج و آبادانی. انقلاب اداری و انقلاب آموزشی. تحصیلات رایگان و اجباری. پوشش بیمههای اجتماعی برای همه ایرانیان و…
اصلاحات بنیادین در دوره دو پادشاه پهلوی فارغ از اینکه نگاه ما به دو پادشاه پهلوی چه باشد در ادامه جنبش مشروطه و متحقق کردن آرمانهای مشروطه بود. و آنچنان جامعۀ ایران را دگرگون کرد که نه تنها رژیم اسلامی نتوانست آنها را پس زند، بلکه امروز در ایران اقدامات و اصلاحات دو پادشاهان پهلوی الهامبخش نسلهای بعد از انقلاب گردیده و بعنوان نیروهای ملی و بازگردانندگان آن دوران وارد میدان مبارزه شده و بازگشت به پادشاهی مشروطه را آرمان خود قرار دادهاند و برای رسیدن بدان دوران رو به پیش از جان خود نیز مایه میگذارند.
اما از آنجایی که انقلاب اسلامی ۱۳۵۷در ایران، انقلابی در ضدیت با انقلاب مشروطه و انقلابی به معنای واقعی «دایناسور تاریخی» بود، هیچ اصلاح سیاسی و اجتماعی نمیتوانست و نمیتواند صورت گیرد. چرا که، اصلاحات در ضدیت با طبیعت رژیم اسلامی است و از فلسفه حکومتی چنین رژیمی اصلاحات برنمیخیزد. رژیمی که فلسفه حکومتیاش بر قوانین الهی استوار باشد جایی برای اصلاحات، حتا اصلاحات اداری باقی نمیگذارد.
در چهاردهه گذشته ما شاهد تمامی «اصلاحاتِ» اصلاحطلبان بودهایم. از «اصلاحات» رفسنجانی که با لقب سردار سازندگی روی کار آمد و اعتراضات خیابانی را که از زمان خود او آغاز شد، با وحشیانهترین شیوهها سرکوب کرد. در جنوب تهران و اسلامشهر هرجایی که تظاهرکنندگانی برای اندکی آسان کردن شرایط زندگی، برای آب و نان، به خیابانها آمده بودند با هلیکوپترهای توپدار بیرحمانه به رگبار بست و قتلهای زنجیرهای و آدمکشیهای زنجیرهای را برای ریشهکن کردن مخالفانِ سیاست رسمی و آشکار حکومت اسلامیاش براه انداخت. ترور رستوران میکونوس، ترور شاهپور بختیار و فریدون فرخزاد را سازمان داد. تا نوبت به «اصلاحات مدنی» خاتمی در جنبش دوم خرداد رسید، که با شعار «جامعه مدنی» و «گفتگوی تمدنها» با رایی بیش از ۲۰ میلیون به حکومت رسید. در دوره حکومت او نیروهای سرکوب به داخل کوی دانشگاه و خوابگاههای دانشجویان حمله بردند و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و دانشجویان را از بام خوابگاه به بیرون پرتاب کردند و صدها نفر را بازداشت کردند.
پس از ناکامی جنبش سبز در سال ۸۸ و به پایان رسیدن دوره احمدینژاد دوباره نوبت به اصلاحطبان رسید و با آمدن روحانی در سال۱۳۹۲ معروف به دولت «تدبیر و امید» حکومت را دوباره بدست گرفتند. و بار دیگر در انتخابات دور دوازدهم در سال ۱۳۹۶ روحانی با پشتیبانی اصلاحطلبان با رای ۲۳ میلیون بعنوان رئیس حکومت جمهوری اسلامی انتخاب شد. در این دوره اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ در مخالفت آشکار علیه نظام سیاسی ایران و به ویژه علیه ولایت فقیه و علی خامنهای شکل گرفت. در این اعتراضات، معترضین تنفر و بیزاری خود را از جمهوری اسلامی در شعارهای ساختارشکن خود به نمایش گذاشتند. اما اینبار نیز اعتراضات مردم به دست نیروهای سرکوبگر رژیم با کشتار بسیاری از معترضین سرکوب شد. در این سرکوب، نیروهای معروف به اصلاحطلب نه تنها به پشتیبانی از معترضین برنخاستن بلکه با سرکوبگران این جنبش بنوعی همدلی نشان داده و ماهیت واقعی و «اصلاحات»شان را که حمایت از کشتار و سرکوب معترضان بود، به نمایش گذاشتند. بعد از حکومت روحانی، حکومت دوباره بدست اصولگرایان افتاد.
اما اصلاحطلبان و روشنفکران و مشاوران پیرامونی آنان امثال «ایران پایداری» و طرفداران «برگزاری رفراندومِ تغییر قانون اساسی» و اصلاحطلبانی در جامۀ جدید با شعار «تغییرات اساسی براساس بازی برد ـ برد» بعد از چهار دهه و اندی هنوز تصور میکنند، میتوانند «برای آشتی دادن آشتیناپذیر» دو جهانبینی متضاد بر بستر رسالههای حوزوی در «بازی برد ـ برد» شرکت کرده و بر دایناسورها همکیش خود پیروز شوند. و درست همین امر نکتهای است که از قدرت فهم اصلاحطلبان درون رژیم اسلامی بیرون است.
اصلاحطلبان یا نمیفهمند و یا نمیخواهند بفهمند که اصولا اصلاحات به گفته داریوش همایون بر پایه: «یک فلسفه سیاسی که پایههای خود را، حتا یکی از دو پایه خود را بر دین بگذارد به آینده ایران همان قدر بیربط است که سیاستگران زیانکار نهضت آزادی، که درباره آنها میتوان با وامگیری از زبان آخوندی خودشان گفت در برابر زر دیگران تنها مظلمه را بردهاند. اصلا یک عامل عمده در حاشیه قدرت ماندن دوم خردادیان در هر جایگاه که هستند همین پافشاریشان بر موضع ملی مذهبی است. اگر آنها دچار این روحیه و جهانبینی میانهگیر و میانمایه نمیبودند و میتوانستند همراه مردم آزاد شده ایران پیش بروند در حاشیه قدرت نمیماندند.»۱
نکته ای را که اصلاحطلبان اسلامی نمیخواهند ببینند این است که «اسلام در نظریه و عمل جائی برای اراده انسانی در برابر مشیت و احکام الهی نمیشناسد؛ و در یک نظام امر و نهی با منشاء الهی از آزادی و قانون سخنی نمیتوان گفت.»۲ و در چنین فلسفهای نمیتوان
از اصلاحات و رفراندوم تغییر قانون اساسی سخن گفت. چرا که، قانون اساسی جمهوری اسلامی بر پایه و بستر قوانین اسلامی شکل گرفته و همانند غروب، تاریکی افشانده است. تاریخ اسلام تاریخ تاریکی است و بیش از یک سده عمر ندارد. از همینرو، سده و هزاره در اسلام معنا ندارد. چرا که وقتی از سده و هزاره صحبت به میان میآید، فرافکنی تاریخ گذشته مورد نظر میباشد و این امر در تاریخ اسلام که تاریخ رو به آخرت میباشد، معنا ندارد.
از زمان ظهور اسلام تا استقرار آن، چیزی حدود یکسده گذشت و بعد از آن دیگر آیندهای در پیش نبود و اگر «آیندهای» هم بود در سوی آخرت تعریف و معنا میشد. این نوع نگرش و جهانبینی همانی است، که در اصل اول قانون اساسیِ جمهوری اسلامی تعریف شده که، قانونگذاری «خدایی و ذاتی» و غیرقابل تفویض میباشد و مجلسی که کارش وضع قانون بر روابط شهروندان میباشد در چنین رژیمی بیمعنا است. بعبارتی در اسلام جایی برای قانونگذاری وجود ندارد، که مجلسی بتواند قانونگذار باشد و قوانینی را وضع یا قوانین الهی را نقض کند.
برای کسانی که امروزه شعار اصلاح فلسفه حکومتی اسلامی را سر میدهند یا طرح رفراندوم در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی را برای «بازی برد ـ برد» پیش میکشند کافی است به مجموعه آثار نوشتاری و گفتاری روحالله خمینی از همان آغاز فعالیتهای پیگیرانه و بدون توقف وی مراجعه کنند تا متوجه شوند که بر بستر چنین نگرش و ایمانی که میگوید در: «کشوری که قران و سنت پیغمبر (ص) حکومت میکند اگر هم مجلسی پیشبینی شود کار آن مجلس برنامهریزی است نه وضع قانون که چنین حقی حتی به پیامبر اکبر هم داده نشده است چه رسد به نمایندگان غیر مطلع و مورد اعتماد مردم» نه اصلاحات بنیادین معنا دارد و نه رفراندوم میتواند صورت عینی بخود بگیرد. حکومتی که دربست الهی و آسمانی است، و در اصل چهارم قانون اساسیاش نیز آمده که: «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است.» هیچ فردی نمیتواند در قوانین الهی دست درازی کند. تنها راه فقط بیرون آمدن از گنداب حکومت اسلامی و برانداختن این فلسفه حکومتی است.
اگر اصلاحطلبانِ قدیم و جدیدِ ذوب شده در ایمانِ به اسلام، دغدغه دین دارند باید بدانند که: «اسلام را با شیوه حکومت و فلسفه سیاسی درهمآمیختن، مسئولیت ستمی را که هر روز در این کشورها، کمتر و بیشتر، بر کودکان و زنان و همه فرودستان میرود و در بسیاری موارد در حد غیرانسانی است، بر دوش دین»۳ میاندازند. این کسان باید بدانند «دفاع از جداکردن دین از حکومت و بیرون بردنش از عرصههای مدنی و سیاسی، در واقع خدمتی به دین است»۴ و باید بدانند که این اقدام «تا آنجا که بتوان دید به مردمان بیشمار کمک میکند که با هم خوشرفتاری کنند و در برابر مصائب شکیبا باشند.»۵ این کسان باید بدانند که: «احساس مذهبی بخشی از طبیعت انسانی است و حتا کسانی که مذهب مشخصی ندارند در تجربه نزدیک با عشق و مرگ، در خود به آن پیمیبرند. این احساس مذهبی هنگامی که بهانه فرمانروائی مردمانی برهنه از هر ملاحظه اخلاقی باشد و با کارد بسیجی و گلوله پاسدار برقرار بماند چه حالی پیدا خواهد کرد؟»۶ و در آینده ایران جوی خون که سهل است دریای خون راه خواهند انداخت.
اصلاحطلبان حاشیه رژیم اسلامی باید بدانند که نسل امروز ایران از رژیم اسلامی عبور کردهاند و دنیای دیگری را پیشروی خود دارند و برای رسیدن به آن تمام تلاش خود را بکار خواهند بست. حتی به بهای جان خودشان.
ــــــــ
۱ـ پیشباز هزاره سوم رسالههائی در سیاست، تاریخ، فرهنگ / داریوش همایون
۲ـ همانجا
۳ـ صدسال کشاکش با تجدد / داریوش همایون
۴ـ همانجا
۵ـ همانجا
۶ ـ همانجا