آمریکا، اروپا و بحران اتمی جمهوری اسلامی ایران
- حسین مهری ـ جناب آقای همایون درود بر شما.
همایون ـ درود بر شما.
- حسین مهری ـ آقای همایون، در هایدلبرگ سخنرانی کرده بودید و در آن پیرامون آینده انتخابات پارلمانی آلمان و تأثیر آن بر آینده جمهوری اسلامی سخن گفته بودید. میشود خواهش کنم که یک فشردهای از آن سخنرانی را مطرح بفرمائید؟
همایون ـ این سخنرانی در ماه گذشته بود در همان هایدلبرگ. در آلمان یک بنیادی هست به نام بنیاد آلمان ـ آمریکا. که پس از آن برنامه مارشال، تعدادی از شهرهای آلمان انجمنهایی تشکیل شد برای بررسیهای دانشگاهی و سیاسی مربوط به روابط دو کشور. از آن بنیادها فعلاً ۴ تا باقیمانده است که یکی از مهمترین آنها در هایدلبرگ است و بیشتر هم از منابع خصوصی و شرکتها کمک میگیرند و کارهای خوب میکنند. به مناسبت بحران اتمی ایران و مشکلاتی که میان آمریکا و اروپا و جمهوری اسلامی پیداشده است، اینها برنامه یکروزهای ترتیب دادند که من هم در آن شرکت کردم. من به زبان فارسی صحبت میکردم و یک مترجم آلمانی صحبتهایم را ترجمه میکرد و جایی که مترجم برایش مشکل به نظر میرسید، به انگلیسی سخن میگفتم. این سخنرانی فرصتی بود برای یک نگاه سریعی در زمینه روابط خارجی اروپا و آمریکا و جای ایران در آن روابط.
من از آنجا شروع کردم که تاریخ شروع این دوران تازه البته پیروزی انقلاب اسلامی بود در ایران که بهکلی معادلات استراتژیک را در حوزه خلیجفارس به هم زد و نظم موجود را بر هم ریخت، بجای اینکه بلافاصله پس از این پیروزی روسها به افغانستان حمله کردند، عراق به ایران و کویت حمله کرد، آمریکا با عراق درافتاد و بالاخره آمریکا به عراق حمله کرد. و سرتاسر این منطقه در جنگ فرورفت و این دو جنگی است که امروز در دو سوی ایران ادامه دارد و به بهای بسیار سنگین انسانی و اقتصادی تمامشده است. تا وقتی که رژیم پادشاهی در ایران میبود، روی دادن هرکدام از این حوادث غیرممکن میبود. تا وقتی ایران آنجا باقدرت بود و با اتحادی که با آمریکا داشت، نه روسها جرأت میکردند به افغانستان بتازند و نه عراق به ایران یا کویت. ولی خب به هر حال این اتفاق افتاد و از آن هنگام وضع بهطور کلی تغییر یافت، آمریکا از صحنه ایران بیرون رفت و اروپاییها آمدند بهسرعت جای آمریکایی را در ایران گرفتند و بعد روسها صحنه را خالی کردند و بعد اروپاییها که به آمریکا متکی بودند در طول دوران جنگ سرد، با فروپاشی امپراتوری شوروی، از آمریکا کموبیش بینیاز شدند و جدایی میان آنها افزایش یافت. رابطه با جمهوری اسلامی هم عامل اضافی شد، آمریکایی که با جمهوری اسلامی دشمن بود و اروپایی که هر روز با دوستی با جمهوری اسلامی پیشتر میرفت به درجهای که کشورهای اروپایی شکارگاه ویژهای شد برای دستگاه ترور رژیم و خیلیها را کشتند و حتی وقتی دستگیر شدند آنها را فرار دادند یا بخشیدند. و وضع غیرقابل تحملی پیش آمد تا بالاخره در جریان کشتار رستوران میکونوس، آلمانها پرونده را دنبال کردند و دادگستری در برلین سران جمهوری اسلامی را محکوم کرد و آن موج ترور فرونشست. ولی روابط نزدیک جمهوری اسلامی با اروپا ادامه یافت تا جایی که در بحران اتمی مداخله اروپاییها یک دو سالی به جمهوری اسلامی فرصت داد که برنامه اتمیاش را با شدت دنبال بکند باوجود مخالفتهای آمریکا و وضع بسیار خطرناکی پیش آمد. در این میان واقعه ۱۱ سپتامبر هم روی داد که یک مبدأ تاریخی است برای آمریکا و بهکلی جهاننگری و سیاستهای آمریکا را تغییر داد و به جنگ عراق و افغانستان انجامید که هنوز ادامهدارند و آمریکا را بیشتر در برابر اروپا قرار داد. این تحولات البته همه ناسالم بوده است، به زیان صلح و امنیت جهانی و به زیان ملت ایران بوده است. این روابط نزدیک جمهوری اسلامی با اروپا فقط به تقویت رژیم اسلامی کمک کردهاند.
حالا با توجه به بحران اتمی که پیشآمده و اتفاقاتی که در خود اروپا و فرانسه افتاده است، منظره دارد تغییر میکند. و البته در خود آمریکا. به این صورت تغییر میکند که وزن فرانسه در اروپا بسیار کاهشیافته. پس از «نه»ای که فرانسویان و سپس هلندیها به قانون اساسی اروپا گفتند، چون آن قانون در واقع مُرد، موقعیت فرانسه که موقعیت برتری بوده است در اروپا در سالهای تشکیل اتحادیه اروپا، از جامعه اروپایی گرفته تا اتحاد اروپا، این موقعیت برتر به پایان رسید و ستاره انگلستان از یکطرف و کشورهای کوچکتر اروپای شرقی از طرف دیگر، در جامعه اروپایی، در اتحاد اروپا رو به اوج نهاد. و این تغییر بسیار مثبتی است. دوستانی از جناح افراطی راست هستند که هنوز انگلیس میگویند، ولی آن انگلیس دیگر انگلیس سابق نیست و چیز متفاوتی است. انگلستان هم از جهتی پُلی است میان آمریکا و اروپا و هم از جهت اینکه رویکرد و رهیافت متفاوتی دارد از رویکرد و رهیافت تکنوکراتیک فرانسه و آلمان، و بیشتر به تحول طبیعی نهادها و مقررات نگاه میکند، نیروی مناسبتری است برای توسعه جامعه اروپایی و از آن حالت قشری و جامدی که اتحاد فرانسه و آلمان به اروپا داده بودند، خواهد کاست. از طرف دیگر، کشورهای کوچکتر اروپای شرقی که پیوستهاند به جامعه اروپایی، اینها بسیار ناراحت بودند از نقش رهبری آلمان و فرانسه، بهویژه اینکه آلمان و فرانسه در این سالها به روسیه بسیار نزدیک شده بودند و ما میدانیم که کشورهای اروپای شرقی به روسیه به چشم بسیار بدبینانهای نگاه میکنند. و این محوری که حالا این سه کشور درست کرده بودند، بیشتر این کشورها را ناراحت میکرد. حالا بعد از شکستی که فرانسویها خوردند در اروپا و حالا در آستانه انتخابات آلمان احتمال بسیار میرود که سوسیالدمکراتها و سبزها از قدرت خلع بشوند، منظره تازهای در اروپا پدیدار میشود و موازنهای به سود این کشورهای کوچکتر بهوجود میآید و نقش اینها مهمتر میشود. چون حکومت تازه آلمان یعنی محافظهکاران دمکرات ـ مسیحی، اینها بسیار علاقه دارند به گسترش روابطشان با کشورهای اروپای شرقی. اروپای شرقی و مرکزی میدان اصلی گسترش فرهنگی آلمان بوده است در طول قرون. و آلمانها از ۱۷۹۰ پس از شکست دادن فرانسویها و نخستین یگانگی آلمان به رهبری بیسمارک، اینها غفلت کردند از این منطقه و اینها این منطقه را بهعنوان فضای حیاتی نگاه کردند. به قول خودشان Lebensraum. یعنی یک منطقهای برای استثمار، برای امپریالیسم، برای توسعه ارضی و برای جهانگیری. در نتیجه غافل ماندند از اینکه با اسلحه فرهنگ و اقتصاد خیلی بیشتر میتوانند در آنجاها پیش بروند و آینده بهتری داشته باشند. اگر آلمان از سال ۱۸۷۰ بهجای سیاست میلیتاریستی و امپریالیستی دنبال سیاست گسترش روابط اقتصادی و فرهنگی بودند، آلمان امروز یک قدرت جهانی بود با یک منطقه بسیار بزرگ دوستانه و متحد برای همه گونه فعالیتها. به هر حال، این فرصتها از میان رفت و دو جنگ جهانی به دنبالش آمد. امروز در حزب دمکرات ـ مسیحی این آگاهی خیلی بیشتر از اتحاد سرخ و سبز وجود دارد که باید روابطشان را با اروپای شرقی و مرکزی گسترش بدهند به زیان رابطه بسیار نزدیکشان با فرانسه و رابطه بسیار دوستانه و شخصی شرودر با پوتین. و این کاری است که خواهد شد. همه تلاش بر سر این است که کاراکتر اروپا عوض بشود.
تا آنجا که مربوط به منافع ملی ایران است، یعنی مردم ایران، وزنه اروپای شرقی در جبهه اروپایی به سود حقوق بشر کار خواهد کرد برای اینکه این کشورها تازه از یک دوران سرکوبگری ۵۰ ـ ۴۰ ساله بیرون آمدهاند و قدر آزادی را خیلی خوب میدانند و آماده کمک بیشتری هستند به کشورهایی مانند ایران. بهویژه چکها بهترین دوستان مردم ایران بشمار میروند و ما باید خوشحال باشیم که اینها از زیر سایه تسلط اتحاد آلمان و فرانسه دربیایند و بتوانند جامعه اروپایی را بیشتر مستعد بکنند برای دفاع از حقوق بشر و ارزشهای اروپایی. ارزشهایی اروپایی که قربانی raison d’etat (مصلحت دولت) فرانسویها شده ـ میدانید فرانسویها که مخترع این عبارت هستند، معتقدند همهچیز در سیاست خارجی مجاز است اگر به سود دولت باشد و هیچ ملاحظه اخلاقی اصلاً نباید وجود داشته باشد ـ آلمانها در برابر Realpolitik را ساختند که Realpolitik یک کمی انسانیتر است از raison d’etat Realpolitik به معنی سیاست واقع. به این معنی که میباید در مناسبات بینالمللی در پی توازنی بود که به هر طرف یکچیزی برسد ولی در نتیجه به سود خود دولت باشد. این برخوردها به سیاست خارجی، اروپا را از ارزشهای واقعی که اروپا را اروپا کرد و سرمشق جهان کرد، دور کرده است. حالا ما امیدوار هستیم که با تزریق بهاصطلاح جسارت فکری اروپای شرقی به جامعه اروپایی یک تعادلی پیدا بشود و مردم ایران پشتیبانان و متحدان تازهای پیدا بکنند.
تا آنجایی که به برنامه اتمی جمهوری اسلامی مربوط میشود، خوشبختانه هم در اروپا و هم در آمریکا، گرایشی پیداشده است که به خاک سپردن دشمنیهای گذشته و همکاریهای نزدیکتر. فضا بسیار فرق کرده است تا پارسال. از دوره دوم ریاست جمهوری بوش و به لطف سیاست خارجی بسیار هوشمندانه و زیرکانه کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا، خیلی مناسبات دو طرف بهبود پیداکرده است و سبب شده است که فشار مشترک اینها بر جمهوری اسلامی افزایش پیدا بکند و این شاید تنها بخت مردم ایران است که از یک برخورد نظامی بر سر مسئله اتمی با آمریکا نجات پیدا بکنند. من بسیار بسیار امیدوار هستم که فشار آمریکا و اروپا، بهویژه اروپا، بر جمهوری اسلامی سبب بشود که هرگونه احتمال حمله نظامی به ایران از میان برود و مسئله بهصورت دیپلماتیک حل بشود.
- حسین مهری ـ آقای همایون، امروز آقای احمدینژاد وارد نیویورک میشود تا فردا، چهارشنبه، در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند. آقای همایون بفرمایید که ارزیابی شما از نتیجه این سفر و نطق آقای احمدینژاد در سازمان ملل و همچنین برداشت افکار عمومی جهان از وی که بهعنوان تروریست متهم شده چیست؟ آیا قابل پیشبینی است؟
همایون ـ برخورد بسیار بسیار جالبی خواهد بود. یک آدمی در سطح احمدینژاد و با قیافه و ریخت احمدینژاد، در چنان مجمعی که عادت به دیدن چنین موجوداتی در چنین سمتهایی ندارند، خیلی خیلی جالب خواهد بود. حالا باز یک گروهی گمان پروری میکنند که احمدینژاد با پیام مصالحهجویانه به نیویورک میرود و سعی خواهد کرد که فیوز بحران اتمی را بکشد. ولی بیشتر انتظار میرود که احمدینژاد همان حرفهایی را که در ایران میزند از فنون جهانی به گوش جهانیان برساند و به خیال خودش رسالت تاریخی اسلام راستیناش را ابلاغ بکند به جهان و خودش را بیشتر مضحکه افکار عمومی جهان بکند. احتمال این یکی به نظر من بیشتر است. ولی خب ممکن است ـ یک احتمال خیلی ضعیفی ـ که عاقلانه رفتار بکند و حرفهای بیربطی که در ایران میزند در آنجا تکرار نکند و آبروی خودش را دستکم حفظ بکند. باید منتظر ماند و دید. در این اثنا البته ایرانیان در آمریکا و از کانادا هم، بسیج شدهاند که بروند و تظاهرات بسیار بزرگی در نیویورک صورت خواهد گرفت بهعنوان اعتراض به حضور این شخص که بسیار نشانه خوبی است.
- حسین مهری ـ آقای همایون، پرزیـدنت بوش دقایقـی پیش در پایان یک مصاحبه در پاسخ خبرنگاری پیرامون همین پرونده هستهای جمهوری اسلامی، اظهار داشت که سازمان ملل متحد میخواهد با رؤسای جمهوری چین و روسیه، درباره این پرونده سخن بگوید، با توجه به اینکه این دو کشور گفتهاند که با ارائه پرونده جمهوری اسلامی به شورای امنیت موافق نیستند و طرفدار مدارا با جمهوری اسلامی هستند. همچنین در یک تحول دیگر در سخن او، وی بهشدت اولتیماتوم مانند با سوریه برخورد کرد و از سوریه خواست که دست از روشهای کنونیاش بردارد که البته منظورش دخالت در شورشهای عراق است. نظرتان در این زمینهها چیست؟
همایون ـ تا آنجایی که به سوریه مربوط است، میدانید که از سال گذشته مرتباً نبردهای شدیدی میان نیروهای آمریکایی و جنگجویان و تروریستهایی که به عراق میآیند صورت میگیرد و تازگی یک تعرض پردامنه به پایان رسید و ۳۰۰ ـ ۲۰۰ تن از اینها را کشتند و همین تعداد را هم دستگیر کردند و سوریه منبع اصلی فرستادن نفرات تروریست است به عراق و آمریکاییها بالاخره به جان خواهند آمد و سوریه باید بداند که دارد با آتشبازی میکند. سوریه آسیبپذیر است و بیش از اینها نباید خودش را درگیر عراق بکند. اما تا آنجا که به مسئله اتمی ایران و مذاکرات بوش با چین و روسیه مربوط است، درست است. این سه کشور هیچ علاقه ندارند که موضوع به شورای امنیت ارجاع بشود که مجبور بشوند یا وتو بکنند و یا رأی ممتنع بدهند. اگر ممتنع بدهند ایران را از خودشان خواهند رنجاند یعنی جمهوری اسلامی را، و معاملات بزرگ و پولهای بسیار زیاد که در آنجا منتظرشان هست، و منافع هنگفت، اگر رأی منفی بدهند و وتو بکنند، یک منافعی که در آمریکا دارند و همکاری که با آمریکا دارند، به خطر خواهد افتاد که بههیچوجه قابلمقایسه با منافعشان با جمهوری اسلامی نیست و دو، آمریکا را ناچار خواهند کرد که یکجانبه اقدام بکند در صورتی که جمهوری اسلامی حاضر نشود از برنامه اتمی دست بردارد. و این مسلماً به زیان چین و روسیه هم خواهد بود. در نتیجه، ممکن است که یک تفاهمی میان بوش و رهبران این دو کشور پیدا شود و بهترین راه گریز برای چین و روسیه از این بنبست و مشکل، این است که آنها هم فشارشان را بر روی جمهوری اسلامی متمرکز بکنند و با توجه به منافعی که در ایران دارند و ایران در آن دو کشور دارد، و به این دو کشور بهعنوان وزنه متقابل آمریکا نگاه میکند، جمهوری اسلامی را وادار بکنند که دست از سرکشی بردارد و بحران را به پایان برساند. همه اینها من را خوشبین میکند که ما میتوانیم امیدوار باشیم به برطرف کردن این مشکل بدون توسل به اسلحه. هرروز که میگذرد، من بیشتر هراسان میشوم از احتمال چنین رویدادی. فاجعه محض خواهد بود با توجه به وضعی که در داخل ایران میبینم و در میان گروههای مخالف جمهوری اسلامی میبینم و تحریکاتی که در استانهای مرزی ایران میشود و خیلی خیلی خطرناک است و ما باید هر چه که میتوانیم بکنیم تا جلوی حمله نظامی گرفته بشود.
- حسین مهری ـ آقای همایون، پرسشی دارم در باب سیاست و سیاستگذاریهای اتمی جمهوری اسلامی. خب، جمهوری اسلامی در این چند سال سیاستهایش افتوخیز و فرازوفرود زیاد داشته، ابهامآفرینی کرده، گاهی تلاش کرده با گزینههای مختلف بازی کند، علائم متضاد در مورد حلوفصل پرونده هستهای داده، گاهی تأکید از برخورداری از تعلیق غنیسازی تا بازگشت بیقیدوشرط پای میز مذاکره بر اساس توافقنامه پاریس و… از همه اینها سخن گفته. میخواستم ببینم آیا تمام این بازیهایی است که با غرب میکنند یا این نشانه از بیکفایتی سیاسی است؟
همایون ـ نه، اتفاقاً در اینجا باید انصاف داد که بسیار دیپلماسی موفقی را اداره کردهاند در این مدت، البته با استفاده از آمادگی اروپا برای کمک به آنها و با کمک روسیه، و استفاده از پاکستان و چین. همه آماده بودند که به جمهوری اسلامی در این زمینه به صورتهای گوناگون کمک بکنند ولی اینها هم بازیشان را خوب کردند. نه، همه اینها فریبکاری بوده است و امروز هیچکس در جهان تردید ندارد که جمهوری اسلامی مصمم به ساختن بمب اتمی است. برای اینکه اصلاً نیازی به غنی کردن اورانیوم ندارد جمهوری اسلامی، روسها بوشهر را تأمین کردهاند، اروپاییها گفتهاند حاضرند بفروشند به جمهوری اسلامی به قیمت بسیار بسیار پائینتر از آنچه که جمهوری اسلامی خودش انجام میدهد. برای اینکه این فرایند خیلی گران است و با ابعاد کوچک بههیچوجه صرف نمیکند. اگر یک کشوری ۴۰ ـ ۳۰ نیروگاه اتمی داشته باشد بله، برایش صرف میکند که خودش بهاصطلاح فنآوری بکند ولی برای یک نیروگاه، آنهم سوختش تأمینشده است، اصلاً معنی ندارد. مسلم است که جمهوری اسلامی به دنبال ساختن بمب اتمی است و احتمالاً از نظر فنآوری اورانیوم و تهیه کیک زرد زیاد فاصله نباید داشته باشد. این را همه دنیا میدانند حتی سازمان بینالمللی انرژی اتمی هم میداند که جمهوری اسلامی در سخنانش صمیمی نیست و کارهایی دارد میکند در جهت ساختن بمب. حالا آنها به هر دلیلی باید کاملاً مطمئن باشند و دلایل محکمهپسندی داشته باشند که آنهم بحث دیگری است. از همین نظر است که من نگران حمله نظامی به جمهوری اسلامی هستم. جمهوری اسلامی راهی باقی نمیگذارد برای اینکه بشود موضوع با مذاکره حل بشود. مگر اینکه فشار مشترک اروپا، روسیه، چین و آمریکا همه جمع بشود و تهدید رفتن به شورای امنیت و تحریم اقتصادی جدی بشود که آنوقت ممکن است که اینها راه بیایند. ولی حقیقتاً دارند با سرنوشت ایران بازی میکنند و با سرنوشت خودشان البته، که آنهم مشکل آنها است. ولی سرنوشت ایران بسیار بسیار در وضعیت حساسی است.
- حسین مهری ـ آقای همایون، بسیار از شما سپاسگزاری میکنم.
رادیو صدای ایران ـ حسین مهری
۱۳ دسامبر ۲۰۰۵