«

»

Print this نوشته

شعارهای جنبش سبز و اولویت‌های فعالان سیاسی

شعارهای جنبش سبز و اولویت‌های فعالان سیاسی

  • حسین مهری ـ آقای همایون پیش هر چیزی این روز‌ها گفت‌و‌گو درباره شعارهای جنبش سبز، بسیاری ابراز نگرانی کرده‌اند، از شعارهای تند در تظاهرات خیابانی. به عنوان نمونه دیدم آقای بیژن حکمت از اتحاد جمهوری‌خواهان، گفته است که شعارهای تند باعث شکافتن جنبش و فروکش آن می‌شود. و یک تحلیل‌گر دیگر از خطر رادیکالیزه شدن یا خشونت در جنبش سبز سخن به میان آورده. جناب همایون، دیدگاه شما در این زمینه چگونه است؟

همایون ـ جنبش سبز مستقل از آنچه در ایران می‌گذرد و آنچه حکومت می‌کند، و آن جنایاتی که به مردم روا می‌دارند نیست. جنبش سبز یک جنبش مردمی است و سر اعتراض به رژیم اسلامی، روش‌ها و سیاست‌هایش و جهان‌بینی‌اش شکل گرفت و خب در انتخابات بهانه انتخابات بود، بعد انتخابات را دزدیدند و چند ماه بعد دیگر نمی‌تواند روی انتخابات باشد و ناچار مسائل دیگری مطرح می‌شود. و این مسائل و موضوعات بستگی دارد به واکنش حکومت در برابر اعتراض مسالمت‌آمیز، معقول و آرام مردم. وقتی مردم می‌بینند که با آن خشونت با آن‌ها رفتار می‌شود، آن وحشیگری‌ها را در زندان‌ها می‌کنند، آن جنایات را بر برادران و خواهرانشان روا می‌دارند، ناگزیر واکنش نشان می‌دهند. این دوستانی که هشدار می‌دهند، اگر نگران آسیب دیدن جمهوری اسلامی نیستند ـ چون بعضی هستند ـ باید این را در نظر بگیرند که یک طرف فقط نمی‌خورد. واکنشی هم نشان می‌دهد. باز در اینجا مردم بسیار خویشتن‌دارانه رفتار کرده‌اند و امیدواریم که این ادامه پیدا بکند و این شعار‌ها ناگزیر تغییر می‌کند. خامنه‌ای خودش و شخص خودش و مقام خودش را در برابر و رفتاری کرد که به‌هیچ‌وجه ربطی به ولایت‌فقیه نداشت. و آن تعریف‌ها و توصیف‌هایی که در اول می‌کردند با آن‌هم هیچ مناسـبتی نداشت. کار به لگدمال کردن تصویرش کشـید که در اوایل اصلاً صحبت از این نبود و کسی کاری به کارش نداشت. منظورم این است که ارتباط دو طرف این موضوع باید در نظر گرفت.

اینکه شعار‌ها می‌تواند مایه شکاف در جنبش سبز بشود، البته واقعیت دارد. و ظرافت کار در همین است و مردم هم این ظرافت را در نظر گرفته‌اند تا کنون و امیدواریم بگیرند. خیلی اجزاء جنبش سبز نمی‌توانند از هم جدا بشوند. البته این قدرت جنبش سبز است ولی خب یک مشکلی هم در رو دارند و هست، این است که این اجزاء چون ارتباط سازمانی باهم ندارند، دقیقاً در یک مسیر قرار ندارند. هر دسته ممکن است حرف خودش را بزند و آن‌هم تحت تأثیر شرایط روز. از اینجاست که ما باید ـ بار‌ها این موضوع را گفته‌ایم و مدت‌ها است که روی آن تأکید می‌کنیم این است که ـ باید چهارچوب کلی گفتمان این جنبش را در نظر گرفت و در درون آن کار کرد. بار‌ها می‌تواند به‌روز دربیاید و مسئله‌ای هم نیست. حالا یکی شعار می‌دهد انتخابات آزاد، یکی شعار می‌دهد مرگ بر دیکتاتور. معنی‌اش یکی است زبانش فرق می‌کند. ولی اساساً آنچه تا کنون گفته‌شده است، آنچه دارد گفته می‌شود و پیش‌بینی می‌شود چه گفته خواهد شد، در همین چهارچوب است. این چهارچوب را باید نگاه‌داشت، گفتمان لیبرال دمکراسی را باید حفظ کرد و من در مورد شعار‌ها خیلی مشکلی نمی‌بینم که یک شعارهایی گفته نشود. امکان ندارد. یک جنبشی که نه از رژیم می‌گذرد و نه با این ترکیب می‌تواند تبدیل به یک سازمان سیاسی بشود. مردم حداکثر همین است که تا کنون کرده‌اند که یک‌چشمشان نگاه می‌کند به راه سبز امید و نمادهای این جنبش که ایستاده‌اند و از خواست‌های مردم دفاع می‌کنند و یک‌چشمشان متوجه آن چیزهایی است که این حکومت می‌کند و یک موازنه‌ای بین این دو هست. آن راه سبز امید و ارگان‌های هماهنگ‌کننده هم می‌بینیم نایستاده و شعارهای ۵ ماه پیش را تکرار نمی‌کند. بلکه مثلاً موسوی می‌گوید که خب قانون اساسی جمهوری اسلامی را هم می‌شود تغییر داد. یعنی متوجه شده‌اند که باید با مردم راه بیایند و ایستادن در یک موضع و تکرار یک شعار تا ابد امکان ندارد.

نه، هنوز مشکلی نمی‌بینم و این میدان هنوز باز است هم برای راه سبز امید و هم برای مردم. تا اینجا خوب آمده‌اند و امیدواریم که ادامه بدهند. اما اگر کسانی در ایران به فکر افتاده‌اند که خب حالا باید واکنش شدید نشان بدهند و دندان در مقابل دندان و می‌کشند ما هم می‌کشیم، این بزرگ‌ترین اشتباه است و حتماً شکست خواهد خورد. هیچ‌کس این‌گونه موفق نشده است و اگر هم موفق شده است هیچ جا به دموکراسی و حقوق بشر نیانجامیده. هر جنبشی با‌‌ همان وسایلی حکومت خواهد کرد که با آن سر کار آمده است. نمی‌شود با خشونت‌ روی کار آمد و بعد در حال آشتی حکومت کرد. تاکنون که نشده. وقتی شما خشونت را به میان آوردید، همیشه کسانی هستند که دست بالا‌تر را می‌گیرند و خشونت را بیشتر می‌کنند و کسانی که با آن‌ها مخالفت می‌ورزند آن‌ها را از میدان بدر می‌کنند. در شرایطی که همه‌چیز رادیکال می‌شود انتظار میانه‌روی و عقل و خِرَد، خویشتن‌داری و نگاه به آینده نباید داشت.

  • حسین مهری ـ جناب آقای همایون، این خبرگزار واشنگتن‌پست یک گزارشی از ایران داده که نکته‌ای در آن است که نیاز به روشنگری دارد. خلاصه اینکه می‌گوید: بعد از ۵ ماه تظاهرکنندگان ایرانی از شعار‌ها و خواست‌های روز اول خود فرا‌تر رفته‌اند و شعارهایی مثل گفته آقای موسوی را که می‌گفت: ما باید قانون اساسی را نجات بدهیم، می‌گویند ما در جستجوی نجات قانون اساسی نیستیم، ما یک تغییر کامل می‌خواهیم. در گفت‌و‌گوی با تنی چند از مردم تهران، یکی از آن‌ها گفته است که ما تغییر کامل می‌خواهیم چیزی نزدیک به یک انقلاب. دراین‌باره چه می‌فرمایید؟

همایون ـ بله این همین عواملی است که عرض کردم ولی خب خود موسوی هم می‌گوید که قانون اساسی را هم می‌شود عوض کرد. وجود جنبش سبز برای تغییر است، جنبش انقلابی است، نه انقلاب به معنی کلاسیک، نه به معنای جمهوری اسلامی، نه به معنای انقلاب فرانسه و آدمکُشی و خشونت و وحشیگری بلکه، انقلاب اجتماعی، انقلاب در ژرفای جامعه و در ذهن مردم و البته در شیوه حکومت و نهادهای سیاسی است. این جنبش برای رأی دادن و بعد برای بردن انتخابات شروع نشد. اگر توجه کرده باشیم و یادمان نرفته باشد، پیش از اینکه اصلاً انتخاباتی صورت بگیرد، مبارزه مردم مطالبه محور شد. یعنی درخواست‌هایی را مطرح کردند و عنوان کردند و بعضی‌هاشان حتی وارد جزئیات شدند که همه در‌‌ همان چهارچوب لیبرال دمکراسی که عرض کردم می‌گنجد و همه نشان از یک تغییر اساسی در کشور داشت. این است که این آقایی که این صحبت را کرده‌اند خلاف نکردند،‌‌ همان حرف اولشان را زده‌اند. منتها نکته اینجاست که باید همه فعالان سیاسی در ایران نگاه بکنند ببینند که الآن می‌شود تمام رژیم را تغییر داد و انقلاب کرد و رسیده به آنجایی که من و شما هم می‌خواهیم؟ نه. نمی‌شود. باید گام‌به‌گام بروند جلو و اولویت‌‌هایشان را روشن بکنند و الآن مهم‌ترین اولویت حفظ این جنبش است. نه حفظ وحدت چون هرگز در این جنبش وحدت نخواهیم داشت و زیبایی‌اش هم در این همین است. ولی هماهنگی و همراهی اجزاء‌ش که‌‌ همان قدرتش هست، فشار بیاورد و بعد حکومت احمدی‌نژاد شکست بخورد. نکته اساسی اینجاست. مردم اگر حواسشان، اگر انرژی‌شان صرف این مطلب بشود که از هر فرصت برای ضعیف کردن حکومت احمدی‌نژاد استفاده کرد، و او را زد ـ زدن او یعنی زدن خامنه‌ای و جمهوری اسلامی و خیلی اتفاقات بعدی ـ آن‌وقت شاید از تشتت جلوگیری بشود. نکته عمده الآن این است که با توجه به سختگیری‌های حکومت و اینکه خودش را تجهیز و آماده کرده است، شرایط میدان به‌اصطلاح به سود جنبش سبز نیست. فقط با پرداختن هزینه سنگین می‌تواند در میدان حضور پیدا بکند و حضور هم پیدا می‌کند و اصلاً این شگفت‌آور است. رژیم هم فعلاً می‌تواند از خودش دفاع بکند. اما همه داستان این نیست. همه داستان بودن در میدان نیست. آنچه که در میدان می‌گذرد از سطح است و سطح عملی مبارزه است. یک سطح وسیع‌تر و قاطع‌تری هم وجود دارد و جنبش سبز از آن نباید غافل باشد. و آن سطح وخامت روزافزون اوضاع کشور و اوضاع توده‌های بزرگ مردم است. جنبش سبز، امروز به نظر من باید از خواست‌های سیاسی قطعی‌تر فکر بکند و فرا‌تر برود و خواست‌های اقتصادی پیش بکشد و زبان نارضایی توده مردم باشد که در خطر از دست دادن‌‌ همان چیزهای مختصری که الآن دارد و خطر پایین افتادن سطح زندگی کنونی‌اش است. خطر احمدی‌نژاد از یک طرف که اصلاً کشور را تبدیل می‌کند به جامعه‌ای دست‌به‌دهان و منتظر اینکه حکومت کجا و کی پولی داشته باشد که به این‌ها بدهد. نه صنعتی، نه کاری و نه نقشه‌ای نیست. این است که کارگران، کارمندان، طبقه متوسط و زیر متوسط، این‌ها همه زیر فشار سخت خواهند بود. و جنبش سبز باید از این نیروی بالقوه بسیار بسیار کوبنده غافل نباشد. ما باید تکیه جنبش سبز را از میدان در حالی که سرکوب است، حتماً باید از هر روزی استفاده کرد و ریخت به خیابان و می‌کنند این کار را مردم. ولی صرفاً تکیه بر این الآن کافی نیست و نگاه جنبش سبز باید نگاه وسیع‌تری بشود برای اینکه رژیم به‌شدت آسیب‌پذیر شده است و بد‌تر هم خواهد شد وضعش و این موضوع اتمی را هم که اگر نتوانند حل بکنند و مثل اینکه نمی‌گذارند که بکنند، و خود جنبش سبز هم چوب لای چرخ حکومت احمدی‌نژاد می‌گذارد، و نمی‌خواهند که موفق بشود ـ حالا من به عنوان کسی که اول نگران جنگ هستم، ممکن است که دلم بخواهد احمدی‌نژاد در این یکی موفق بشود ولی میل من فعلاً مطرح نیست ـ روند این است که این مذاکرات را نه خامنه‌ای می‌گذارد نه مجلس و نه حتی مخالفان یعنی سعی می‌کنند خرابکاری بکنند، حالا هر کس به سهم خودش. اگر این را هم نتوانند بکنند، تحریم‌های رژیم هم پیش خواهد آمد و طبیعتاً وضع خیلی خیلی خراب‌تر خواهد شد. اما بدون تحریم‌های اقتصادی هم رو به تضعیف حکومت اسلامی از هر نظر است. اینکه باید به مبارزه وسعت بیشتری بخشید، باز هم مردمی‌تر کرد، قشرهای تازه‌تری را به مبارزه خواند، و آن تنها با خواست‌های سیاسی امکان ندارد.

  • حسین مهری ـ آقای همایون، یکی از مباحثی که شما در مصاحبه با سایت فصل‌نامه تلاش انجام داده‌اید ـ تلاش آنلاین ـ خیلی بحث برانگیخته. در یکی از این مصاحبه‌ها با تلاش آنلاین گفته بودید که حفظ نظام در مرحله کنونی یک گزینه واقع‌گرایانه است و تلاش به شما می‌گوید این گفته شما از آن مواضعی است که بی‌تردید باز هم شگفتی‌ها و اعتراض‌های بسیاری بر خواهد انگیخت. بفرمایید که در پاسخ چه می‌فرمایید؟

همایون ـ پیش‌بینی تلاش کاملاً درست بود. ولی یک مسائلی هست که باید گفت و باکی از واکنش‌ها و اعتراض‌ها نداشت. نکته‌ای که چند دقیقه پیش عرض کردم، برمی‌گردم به آن. جنبش سبز درست است، هدف نهایی‌اش تغییر است و تغییر ژرف در نظام سیاسی. باید هم باشد. ولی اینکه کار امروز و فردا نیست و خود جنبش سبز این را می‌داند. حالا غیر از راه سبز امید که اصلاً توی این مایه‌ها نیست، ولی توده مردم که جنبش سبز را می‌سازند، طبقه متوسط و روشنفکران، می‌دانند که این کار مرحله‌به‌مرحله انجام خواهد گرفت. در این مرحله باید ببینیم که آن حداکثری که می‌شود حاصل کرد چیست. وقتی‌که شما گفتید مرحله‌به‌مرحله، یعنی به تمام آنچه می‌خواهید به‌یک‌باره نمی‌رسید. یک حداکثری را برای هر مرحله قرار می‌دهید. این حداکثر را کی تعیین می‌کند؟ محدودیت شما، امکانات رژیم برای مقاومت و سرکوبگری. وقتی شما این چهارچوب را کشیدید و خودتان را معرفی کردید به عنوان جنبش سبز، آن‌وقت می‌بینید که اگر از حالا ما بخواهیم این نظام را واژگون کنیم، و این حرف‌هایی را که در بیرون می‌زنند با ‌‌نهایت آسودگی، مردم بگویند که نخیر ما می‌خواهیم اول نظام ولایت‌فقیه سرنگون بشود، این رژیم از بین برود، اسلام برود به مسجد، فکر می‌کنید کمترین بخت موفقیت خواهد داشت؟ کسی دنبال آن خواهد آمد از تمام دستگاه جمهوری اسلامی که جنبش سبز متحدینی پیدا بکند از میان آن‌ها که جلوی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد بایستد؟ کسی نخواهد آمد. همه می‌ترسند. جنبش سبز نباید فعلاً بترساند. همین‌قدر که احمدی‌نژاد و خامنه‌ای و سپاه پاسداران و دستگاه امنیتی‌اش را ترسانده کافی است. منافع بی‌شماری که از این رژیم دارند، این‌ها نمی‌خواهند این منافع به خطر بیافتد. ترجیح می‌دهند با احمدی‌نژاد کار بکنند تا با جنبشی که آن‌ها را تهدید می‌کند. همه این‌ها را باید در نظر گرفت. معلوم است. آن بخش هماهنگ‌کننده، یعنی راه سبز امید، صد در صد باید در چهارچوب این نظام کار بکند و مطمئن و خیال همه را راحت بکند هیچ قصد سرنگونی ندارد، بلکه می‌خواهد اصلاحش بکند. اصلاً می‌خواهد متحد بهتری برای این رژیم باشد. به نظرش باید برسد که احمدی‌نژاد رژیم را به خطر انداخته. این‌ها کارهایی است که باید بکنند. در مبارزه باید نگاه کرد به محدودیت‌ها، به امکانات، و آنچه عملی است. با یکی از دوستان صحبت می‌کردم، گفت این تکه حرف تو را من نپسندیدم. گفتم، علتش این است که من با هنر ممکن سروکار دارم، تو با هنر سروکار داری. بله، هنر ممکن این است که من می‌گویم. باید در چهارچوب امکانات عمل کرد و جنبش سبز حق دارد این کار را بکند. راه سبز امید حتی بیشتر حق دارد و بخصوص ما در بیرون ابداً نباید وارد این بحث‌ها بشویم. به نظر من هر کس از بیرون حرف می‌زند باید اول فکر کند اگر این حرف را اگر در ایران می‌بود می‌زد یا خیر؟ بعد این حرف را بزند. مسلماً ما یک حرف‌هایی پیش‌تر و بیشتر می‌توانیم بزنیم از آن‌هایی که در ایران هستند، درست است. اما چه اندازه؟ برای آسایش دل خودمان که نباید این حرف‌ها را بزنیم. برای آرامش خودمان که سخنرانی نمی‌کنیم. ما می‌خواهیم به آن مردم کمک بکنیم. حرف‌هایی که ما علاوه بر حرف‌های آن‌ها می‌زنیم اتفاقاً کمک می‌کند که میدان دید آن‌ها، اگر لازم دارند، وسیع‌تر بشود. این است که ما خواست‌های خودمان را مطرح می‌کنیم در کنار این مردم، فکر می‌کنیم و کار می‌کنیم. در کنار این مردم، فعلاً در شرایط کنونی، در این مرحله بله، نباید از میدان خارج شد، نباید از چهارچوب رژیم خارج شد، باید شرایطی در همین چهارچوب به دست آورد. هر چه بخواهند یا نخواهند، یا بگوییم یا نگوییم، دامنه وسیع‌تر خواهد شد. هر پیروزی، پیروزی‌های بیشتری می‌خواهد، طبیعی است.

  • حسـین مهری ـ آقای همایون، یک نکـته دیگر، در یکی از مصـاحبه‌هایـتان با تلاش

آنلاین، این است که پادشاهی همه‌چیز نیست ولی لیبرال ـ دمکراسی هست. پرسش من این است که آیا دیدگاه حزب مشروطه ایران درباره پادشاهی تغییریافته یا این جمله توضیحی است بر دیدگاه‌های حزب؟

همایون ـ این لیبرال ـ دمکراسی، ما ۱۵ سال پیش که منشور حزب را در آن کنفرانس مؤسس حزب به تصویب رساندیم، خودمان هم آگاه نبودیم از آن و نمی‌دانستیم آنچه نوشته‌ایم، اسمش لیبرال ـ دمکراسی است. بعد البته آشنا شدیم با این مفاهیم، بیشتر خواندیم، آگاه‌تر شدیم و نگاه کردیم به آن منشور دیدیم بله، منشوری است سراسر در سنت دموکراسی لیبرال و در آن چهارچوب می‌گنجد. سرانجام بعد از بحث‌های زیاد، احتمالاً پس از دو کنگره، آن آمد در منشور حزب و ما به عنوان حزبی که دموکراسی لیبرال می‌خواهد می‌شود آن را نامید. اما وقتی این صحبت‌ها پیش آمد، حتی از سوی پاره‌ای اعضای حزب و کادرهای حزبی، این سوءتفاهم پیش آمد که لیبرال ـ دمکراسی، مانند لیبرال آمریکا که خیلی بار منفی دارد. منظور ما هم لیبرالیسم سیاسی است، لیبرالیسم اقتصادی در این بافتار کاری ندارد، وقتی این صحبت‌ها شد، بحث این پیش آمد که ما داریم از پادشاهی جدا می‌شویم. تا حدی این آشفتگی در ذهن‌ها بود. و امروز که این صحبت پیش‌آمده که پادشاهی همه‌چیز نیست ولی لیبرال دمکراسی هست، این مصاحبه نیست، این پاسخی است که دادم به آقای علی کشگر، از گردانندگان تلاش آنلاین که با خانمشان خانم فرخنده مدرس اداره می‌کنند آن مجله و آن سامانه را، و کتاب‌هایی منتشر کرده‌اند، ایشان مطلبی نوشته بودند در رابطه با سخنرانی کنفرانس حزب در ماه اکتبر در آلمان بود. من در آنجا سخنرانی کردم، و گفتم امروز با توجه با وضعی که پیش‌آمده است (جنبش سبز) و اینکه این گفتمان دمکراسی لیبرال غالب شده است در جامعه ایرانی، دیگر حقیقتاً اتلاف وقت بر سر اینکه شکل نظام آینده ایران چه باشد، معنی ندارد. بحث شکل نظام کهنه‌شده است و دیگر اصلاً مطرح نیست. مردم وارد یک جهانی شده‌اند که اصلاً ربطی با این بحث‌ها ندارد. و آن چیزی که ما می‌خواستیم، این مردم شده‌اند. این مردم دنبال واقعیت نظام سیاسی هستند نه شکل آن. طبیعت آن نظام چه باید باشد، آن مهم است. این بحث را من خودم شروع کردم. باز هم برمی‌گردم به ۱۵ سال پیش. نوع نظام سیاسی مهم است. واِلا در نظام دیکتاتوری هم پادشاهی داریم هم جمهوری، و در یک نظام دموکراسی لیبرال باز هم، هم پادشاهی داریم و هم جمهوری. این واقعیت قضیه است و از لحاظ تئوریک هم درست است. آقای کشگر نوشته بودند در مقاله‌شان که خیلی خوب، این‌ها همه صحیح، ولی آیا می‌شود در یک چهارچوب دموکراسی لیبرال از یک اصل موروثی دفاع کرد؟ از اصل جانشینی فرزند به‌جای پدر در پادشاهی؟ آیا این سازگار است با دموکراسی لیبرال؟ و من مطلبی که نوشته‌ام، پاسخ آن است. من نوشتم بله می‌شود برای اینکه جانشینی ولیعهد بر تخت سلطنت پس از مرگ یا کنار رفتن پدر، حق نیست، بلکه امتیازی است که جامعه آزادانه ـ در ایران اگر قرار است پادشاهی بشود ـ رأی آزادانه مردم پس از انتخابات آزاد و تشکیل مجلس مؤسسان و تدوین قانون اساسی و همه‌پرسی و… همه در یک انتخابات آزاد امکان دارد. مردم اگر پادشاهی را تثبیت بکنند در برابر خدمتی خواهد بود و این خدمت در شرایط ایران خب، بیشتر از همه کمک به حفظ یکپارچگی بکند و همه اقوام ایران آن شخص پادشاه را از خودشان بدانند و دیگر دعوا سر این نیست که حالا امسال رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر از فلان استان است و یا… از این بحث‌ها بیرون خواهد بود و یک آدم بی‌طرفی که وابسته به هیچ‌کس نیست و وابسته به همه است، و سرش هم دعوا نیست، آن خدمتی که می‌کند به عنوان رئیس کشور، نه به عنوان حکومت. و احتمالاً مواردی پیش‌آمده است مانند اسپانیا، در یک بحران‌هایی از لحاظ اخلاقی شاید بتواند به سود نهادهای دمکراتیک کار بکند. در برابر این خدمت این امتیاز را به او می‌دهند و این امتیاز را به فرزندش. حالا اگر قرار باشد که باز جانشین‌اش هم انتخابی باشد و رفراندوم که هر روز دعوا است. منتها چون این امتیاز هر روز گرفتنی است، و مردم می‌توانند با رأی خودشان به پادشاهی پایان بدهند، از سنت دموکراسی لیبرال بیرون نیست. این حقی نیست که نشود پس گرفت. این حق، حق مالکیت نیست. حق مالکیت این است که کسی زحمت می‌کشد پولی به دست می‌آورد، آن را به فرزندش می‌دهد. او یک خدمتی می‌کند این امتیاز را به فرزندش می‌دهد. آن مالکیت اگر از آن سوءاستفاده بکند و جرمی بکند از دستش می‌گیرند و آن امتیاز را هم می‌توانند از او بگیرند. چون این امتیاز پس گرفتنی است، مثل مالکیت، مالکیت هم یک امتیاز است، حق نیست که من مثلاً باید میلیاردر بشوم. بعضی‌ها میلیاردر می‌شوند و آن حق را می‌دهند به فرزندانشان. من مثالی زده بودم که هیچ معلوم نیست که جانشینی پادشاه امتیاز بزرگ‌تری باشد تا جانشینی آقای بیل گیت. پسر او مسلماً ترجیح خواهد داد که جانشین پدرش بشود و روی میلیارد‌ها ثروت بنشیند تا مثلاً ولیعهد فلان پادشاهی متزلزل بشود که شاید فردا نباشد. اما اینکه پادشاهی همه‌چیز نیست، مسلم است، برای ما هیچ‌وقت پادشاهی همه‌چیز نبوده است. اگر برای کسانی پادشاهی همه‌چیز است، این‌ها هم گرایش انحرافی دارند. این‌ها نه دموکراسی سرشان می‌شود نه لیبرالیسم و نه منافع ملت. برای اینکه ملت بالا‌تر است از یک پادشاه. پادشاه همه‌چیز نیست، همه‌چیز ملت است. همه‌چیز ملت است و همه‌چیز برای ملت است، و از جمله پادشاهی. خب این نظر همیشگی ما بوده است منتها من ناچار شدم، امروز برای اینکه دیگر وارد بحث جمهوری و پادشاهی نشویم. من دیگر وارد بحث جمهوری یا پادشاهی نخواهم شد. من ۳۰ سال این بحث را کرده‌ام، آنچه به عقلم رسیده است گفته‌ام. من یکی دیگر وارد این بحث نمی‌شوم. هر کس هر چه بخواهد از پادشاهی و جمهوری بگوید، دیگر پاسخی از من نخواهد شنید. برای اینکه تمام حواس من متوجه جنبش سبز است و به نظر من باید باشد. همه ما باید آن بحث را‌‌ رها کنیم. یک روزی پای همه ما به ایران خواهد رسید، آن‌وقت من به عنوان مدافع پادشاهی حق دارم حرفم را بزنم و می‌زنم و وقتش هم هست. ولی الآن راجع به چی صحبت بکنم؟ الآن ـ بقول شما ـ بحث سر این است که شعار جنبش سبز یک‌وقت تند نرود و یک‌وقت شعارهای ضد هم ندهند و صحبت سر این مسائل است. واِلا اینکه جمهوری بهتر است یا پادشاهی، مثل‌‌ همان علم بهتر است یا ثروت. حالا هر وقت قرار شد ما بین این دو تا انتخاب بکنیم، بله بحثش را هم می‌کنیم. ولی امروز چنین انتخابی در میان نیست.

  • حسین مهری ـ پس آقای همایون کسانی که درباره مقاله شما تحلیل نوشته‌اند یا منتظر پاسخ‌اند، نباید منتظر باشند. مثل آقای حبیب تبریزیان.

همایون ـ آقای حبیب تبریزیان با من مخالفت نکردند. من متوجه نشدم کجا ایشان با من مخالفند.

  • حسین مهری ـ مخالفت نه، ولی ایشان خواستار توضیح بودند.

همایون ـ ایشان تقریباً‌‌ همان نظر را با استدلال بهتری ابراز کردند. اگر هم مخالفت کرده باشند من در دفاع از این مطلب دیگر عرضی نخواهم کرد.

  • حسین مهری ـ آقای همایون، به عنوان آخرین پرسش، با توجه به اینکه می‌دانم وقت شما چند دقیقه دیگر تمام است، می‌خواستم درباره آینده این مذاکرات ایران و آمریکا پرسش کنم. دیدم که نیویورک‌تایمز نوشته است رژیم جمهوری اسلامی دست به بازی‌های خشن و بی‌فایده‌ای زده زیر توافق خودش برای انتقال اورانیوم غنی‌شده به یک کشور ثالث زده، مشغول ارعاب و زندانی کردن شهروندان خودش است و در این میان آقای اوباما هم با ابراز نگرانی، در سنگاپور گفته است که جمهوری اسلامی فرصت زیادی دیگر ندارد. فکر می‌کنید که این پرونده اتمی به کجا خواهد کشید؟

همایون ـ فرصت قاعدتاً تا پایان امسال است. جمهوری اسلامی نه‌تنها آن کارهایی که گفته است می‌کند بلکه، شروع به دستگیر کردن اتباع آمریکایی کرده است به عنوان معامله که ما این‌ها را آزاد می‌کنیم و شما آنجا به ما امتیاز اقتصادی بدهید و… این کار‌ها به‌کلی بیهوده است. متأسفانه موضوع مذاکرات اتمی برخورده است با مشکلات سیاسی داخلی ایران و متوقف‌شده‌اند. در اینکه احمدی‌نژاد و گروهش، حتی سپاه پاسداران، این‌ها می‌خواهند این موضوع را حل بکنند و جلوی حمله نظامی یا تحریم اقتصادی را که فعلاً احتمالش فوق‌العاده بیشتر است تا حمله نظامی خوشبختانه، جلوی آن را بگیرند، ولی خامنه‌ای می‌ترسد و حالت‌‌ همان جام زهر را برایش پیداکرده و ممکن است که مجبور بشود بخورد، و من حتی تصور می‌کنم و احتمال می‌دهم که خود خامنه‌ای و حتی خاتمی هم نخواهند این موفقیت نصیب احمدی‌نژاد بشود. چون خامنه‌ای هم نمی‌خواهد احمدی‌نژاد بیش از اندازه قوی بشود. این گشودن مشکل رابطه با آمریکا مثل آن داستان Holy Grail است که… جایی که عیسی آب می‌خورد و می‌گفتند خون عیسی هم در آن هست و شوالیه‌ها دنبالش بودند، بله حالت Holy Grail مقدس جمهوری اسلامی را پیداکرده است و همه دنبالش هستند و هیچ‌کس نمی‌خواهد که دیگری موفق بشود. در نتیجه، همان‌طور که عرض کردم، همه‌جا سنگ‌اندازی می‌شود و لاریجانی نه کمتر از بقیه به عنوان رئیس مجلس، خود مجلس خیلی در مخالفت است. من امیدوارم و آرزو پروری می‌کنم که خامنه‌ای استدلال‌های احمدی‌نژاد را بپذیرد و با توجه به خطری که اشاره کردم، یعنی پیوستن جنبش سبز به موج نارضایی مردم که در راه است، این نارضایی دیگر صرفاً اعتراض به نحوه انتخابات نیست بلکه با نان و پنیر روزانه مردم سر و کار دارد. می‌ترسند که این‌ها روی‌هم انبار بشوند و کل رژیم را به خطر بیاندازند. امیدوار هستم و دلم می‌خواهد و آرزو می‌کنم که بتوانند سران رژیم (یعنی احمدی‌نژاد و سپاه و خامنه‌ای) توافق بکنند که حالا اشکال ندارد که احمدی‌نژاد موفق بشود و مخاطره را از ایران برگردانند. ولی اگر نشود، که خیلی هم احتمال دارد که نشود، تحریم‌ها در پیش است حالا تا چه اندازه شدید نمی‌دانیم و هر چه هم تحریم بیشتر بشود بیش از این مقداری که تاکنون شده است، شرایط ایران و مردم و خود رژیم را دشوار‌تر خواهد کرد. و به‌هرحال آنچه که می‌توانیم در پایان این تونل ببینیم روشنی نیست، تونل اتمی هم وجود دارد. فعلاً خطر است و گرفتاری است تا ببینیم به کجا خواهد کشید. دنیا بیشتر از این نمی‌تواند منتظر بماند.

  • حسین مهری ـ آقای همایون، این گرفتاری، جنبش سبز را هم گرفتار خواهد کرد؟

همایون ـ نه، برای این‌که همان‌طور که عرض کردم، اگر کار به تحریم بکشد جنبش سبز متحدان خیلی زیاد‌تر و قویتر پیدا خواهد کرد. و دستش باز‌تر خواهد شد در مقابله با رژیم. یک نکته‌ای که خیلی خیلی مهم است این است که در خود جنبش سبز، نه در رهبری چون رهبری که ندارد، در‌‌ همان دستگاه هماهنگ‌کننده‌اش، در خود جنبش من نشانه‌هایی دیدم و صحبت‌هایی شنیدم و خواندم که می‌گوید برخلاف گذشته مردم در پی داشتن بمب اتمی نیستند. این ورق غرور ملی رژیم بی‌اعتبار شده است. فعلاً مردم نمی‌خواهند موضوع اتمی تبدیل به یک ماده انفجاری بشود که تمام بساط را به هم بریزد و احتمالاً به حمله نظامی هم بیانجامد. این افکار عمومی که پشت سر برنامه اتمی رژیم اسلامی بود به نظرم می‌رسد که دارای شکاف شده است با مردم و با توجه به اینکه موفقیت‌هایی که در مقابله با رژیم پیداکرده‌اند نمی‌خواهند که میدان مبارزه بیش از اندازه پراکنده بشود و می‌خواهند مسائل را متمرکز بکنند روی مواضع خودشان و پافشاری روی مسئله اتمی از سوی مردم به نظر می‌رسد که در میان نیست. نه به ضرر جنبش سبز نخواهد بود ولی می‌ترسم به ضرر کل ایران باشد.

  • حسین مهری ـ جناب آقای همایون، بسیار از شما سپاسگزاری می‌کنم و اگر اجازه بدهید در آینده نزدیک باز هم در این زمینه‌ها گفت‌و‌گو بکنیم و به هر حال پرسش‌های دیگری را در خدمتتان مطرح بکنم.

رادیو صدای ایران ـ حسین مهری

۱۵ نوامبر ۲۰۰۹