“همایون“ و موسیقی
محمود خوشنام
* من خیلی دیر به صرافت افتادم و از این بابت همیشه خود را سرزنش میکنم. یک سالی پیش از مرگ زندهیاد داریوش همایون در جائی از او خواسته بودم در اولین فرصت گفتگوئی در بارهی موسیقی و تأثیرات احتمالیاش در سیاست و سیاستمردان برگزار کنیم. چون میدانستم سخت به موسیقی به ویژه موسیقی بینالمللی دلبسته است و به قول خودش از “سالهای ناآرامیِهای جوانی” هرجا دستش برسد به آن گوش میکند. میخواستم بدانم موسیقی تا کجا در دگردیسیهای فکری او که خود به آن اذعان داشت، تأثیرگذار بوده است. حیف که موقعیت برای گفتگو پیش نیامد و در یکی دو دیدار دیگر که با او داشتم، آشفتگی فضائی و یا اشکال فنی دستگاه ضبط، این کار را نامیسر میساخت. قرار قطعی دیگری گذاشتیم که او دیگر در میان ما نبود.
چندی بعد در جستجوی بایگانیهای خانگی به گفتگوئی برخوردم که همسرم، الهه خوشنام، برای پخش از صدای آلمان با او برگزار کرده بود. دیدم یکی از پرسشها که پاسخ کوتاهی گرفته، در بارهی موسیقی است. همین پاسخ کوتاه به اضافهی حرفهائی که در جلسات دیدار پیش آمده و در حافظه نگاه داشتهام و نیز اشاراتی که همایون در خود زندگینامهاش با عنوان «من و روزگارم» آورده، مرا برانگیخت که این مطلب کوتاه را به روی کاغذ بیاورم. “کمبود” به هر حال بهتر از ” نبود” است!
* عشق و عادت به موسیقی در داریوش همایون از خردسالی در خانه شکل گرفته است. پدرش، نورالله همایون، از سرآمدان ترانهپردازیهای نو در ایران به شمار میآید. او کارمند مجلس شورای ملی بود ولی بعد به توصیه علی اکبر داور که با پدر بزرگ «داریوش» خویشاوندی داشت به وزارت دارائی رفت و در آن جا تا «مدیرکلی و مستشاری دیوان محاسبات» بالا رفت. به قول داریوش «استعدادهای فراوانی داشت که در زمینههای محدود هدر کرد.» ولی اگر در “ادارهجات” نتوانست نامآور شود، در ترانه سرائی شهرت بسیار پیدا کرد. یار غار «جواد بدیعزاده» بود و برای او بیش از هر خواننده دیگری ترانه سرود. بدیعزاده که با همایون در اداره مجلس شورا آشنا شده بود، میگوید که نورالله در مقام شعر و شاعری بسیار عمیق و خوش قریحه بوده و نیز به قدری در تلفیق شعر و موسیقی سریع و مسلط بوده که پشت میز اداره در مجلس هم روی آهنگی که من میساختم، بلادرنگ شعر میگذاشت! و میافزاید: ” گاهی در آهنگهای من چنان فرو میرفت که گوئی من و او یک روح در دو جسم بودیم…” البته فضائی چنین آمیخته به ترانههای ایرانی چندان باب طبع داریوش نبود ولی در گرایش روز افزون او به شعر و موسیقی، نقش پایهای ایفا میکرد. خود میگوید: “من در یک محیط آشنا با موسیقی بزرگ شدم، و با شعر، چون پدرم به این دو علاقمند بود… در مجالس دوستانش حاضر میشدم و در گوشهای مینشستم و گوش میکردم… البته حالا که به آن وقت نگاه میکنم میبینم سطح بحثها بالا نبود ولی برای ذهن من خیلی جذابیت داشت. با فردوسی و حافظ پیش از ده سالگی آشنا شدم” و ”حس قهرمانی نجیبانهای را که در فردوسی یافتم بعدها در جای دیگری، در بتهون، پیدا کردم.“
در خط سیر زندگی داریوش همایون در سنین بالاتر، همچنان موسیقی نیز حضور دارد:
ــ “مشتری و خواننده مجلات مردمِ حزب توده، و سخن و موسیقی بودم”. این مجله موسیقی دورهی اول را غلامحسین مینباشیان به راه انداخت که تنها به موسیقی نمیپرداخت و در قامت یک مجله فرهنگی تمام عیار انتشار مییافت. از هر تیرهی فرهنگی و سیاسی نمایندهای در هیئت تحریریهی آن حضور داشت. شعر و قصه و نمایشنامه در جوار موسیقی جائی در مجله داشت. صادق هدایت، مسعود فرزاد، عبدالحسین نوشین، نیما یوشیج، مجتبی مینوی، نویسندگان و پژوهشگران اصلی مجله بودند. از همین روی مخاطبان آن نیز روشنفکران بودند. داریوش میگوید از طریق همین مجله علاوه بر مسائل مربوط به موسیقی با برخی از آثار ادبی جهان آشنا شده، از جمله «شکسپیر» را از نمایشنامهی «اتللو» با ترجمه شاعرانه مسعود فرزاد شناخته است.
در همان نوجوانی، رادیو نیز منبع خوبی برای دستیابی به موسیقی بینالمللی بوده است:
ــ “در خانه رادیو داشتیم. با شنیدن برنامههای بی بی سی، در دریای موسیقی کلاسیک غوطه میزدم. بعضی آثار در گوشم سنگین بود و عموماً ناآشنا. ولی میدانستم که اشکال در گوش من است و این زبانی است که باید بیاموزم. آثاری که نوشتنشان ماهها و گاه سالها وقت گرفته بود و اجرایشان چنان نوازندگان و ارکسترهائی لازم میداشت، طبعاً کوششی سزاوار نیز از شنونده میخواست و نمیتوانست با سلیقه موسیقی کودکانه، در هر سنی قضاوت شود…”
برای جوانانی چون داریوش، این پرسش همیشه مطرح بود آیا موسیقی با نیروی “ملایمت” خود می تواند نقشی در پاکیزه نگاه داشتن جامعه ایفا کند؟ او مینویسد:
“در جائی به عبارت تأثیر متمدن کنندهی موسیقی «موتسارت» برخوردم و حقیقتی که در نوجوانی تنها میشد در پردهی ابهام احساس کرد به روشنی برایم نمایان شد…”
داریوش جوان می اندیشید که چگونه میتوان با “خودکامه” کوچکی که در همهی ما از کودکی حضور دارد و گاه تا آخر زندگی گریبانمان را رها نمیکند، باقی ماند. در خود او این تأثیر متمدن کننده سالهای دراز وقت لازم داشته است. کٌندی “تأثیر” وجود آن را نفی نمیکند. تأثیر “متمدن ساز” موسیقی «موتسارت» و موسیقیسازان دیگر، در زندگی داریوش همایون و دگردیسیهای او قابل پیگیری است. پیگیری لذتبخشی نیز هست. در هنگامه جنگ و بمبارانهای هیتلری، هیچگاه موسیقی از یاد نرفته است:
ــ “رادیوی رسمی بریتانیا با گشاده نظری، موسیقی شگرف آلمان را با اجرای ارکسترهای بریتانیائی به فراوانی پخش میکرد. من حتی «واگنر» را بار نخست از بی بی سی شنیدم.”
این “یکپارچگی اخلاقی” و این “توانائی فاصله گرفتن از خود” که در انگلیسیها بسیار است، شگفتی داریوش جوان را بر میانگیخته و او هم چنان به “تأثیر متمدن ساز” موسیقی میاندیشیده است.
داریوش جوان که هم به شعر و هم به موسیقی دلبستگی داشته، کوشش میکرده، میان شاعران دلخواه خود با اهنگسازان مورد علاقهاش همسانیهائی پیدا کند. «فردوسی» را ــ اشاره کردیم ــ که در «بتهون» باز میشنید و “در خواندن فرخی” همان حالی را پیدا میکرد که در شنیدن «برامس». موسیقی را اندیشمندانه برمیگزید و اندیشمندانه، طبق جهانبینی خود تفسیر میکرد. شاید همین رویاروئی ویژه با موسیقی که به قول خودش “تأثیر متمدن ساز” دارد، سبب رهائی او از “طغیان” و سرآمدن دوران “ناآرامیها” شده باشد. خود او از دورهی جوانی پرعصیان خود راضی نبود. غالباً میگفت اگر چنان نبود، چنین نیز نمیشد. گمان خطائی نیست اگر گفته شود که موسیقی نیز یار و یاور او در “تغییر مسیر” بوده است.
سیاستمردان در ایران کم تر سراغ موسیقی میروند. غالباً نه طبع ملایمی برای پذیرش موسیقی دارند و نه مشغلههای انبوه سیاسی مجالی برای پرداختن به آن باقی می گذارد. تک و توکی هم که دستی به سازی میبرند، یا گوشی به صفحهای یا نواری میسپارند، از آن به عنوان رفع خستگی یاد میکنند.
همایون ولی سیاستمردی بود که موسیقی را برای ارزشهای زیبائیشناسانه و روانشناختنیاش گرامی میداشت:
ــ “من هیچگاه از موسیقی برای رفع خستگی استفاده نکردهام. چون سیاست اصلاً مرا خسته نمیکند…. موسیقی برای اعتلای روان لازم است… با موسیقی شما خود را به گونههای مختلف گسترش میدهید: با شنیدن، خواندن، با گفتگو… گفتگوی خوب پرمعنا…. هنر روی روان کار می کند. و در میان هنرها، ادبیات و موسیقی مستقیمترین تأثیرات را دارد، برای توسعه دادن و نیرومند کردن قوای ذهنی…. موسیقی برای من یک سرچشمهی نیرومندی است. فکر می کنم با شنیدن موسیقی آدم مهمتری میشوم!….”