نوشتهای با یاد استاد
احسان
آدمهای بزرگ در بارۀ ایدهها سخن میگویند. / آدمهای متوسط در باره چیزها سخن میگویند. / آدمهای کوچک پشت سر دیگران سخن میگویند.
آدمهای بزرگ در بارۀ ایدهها سخن میگویند.
آدمهای متوسط در باره چیزها سخن میگویند.
آدمهای کوچک پشت سر دیگران سخن میگویند.
آدمهای بزرگ در هر شرایط که باشند، به درد دیگران میاندیشند.
آدمهای متوسط در درد خودشان خلاصه میشوند.
آدمهای کوچک بیدردند.
آدمهای بزرگ بزرگیهای دیگران را میبینند و تایید و تشویق میکنند. (آدمهای بزرگ اندیشههایشان را به راحتی بر زبان میآورند.)
آدمهای متوسط آنقدر خود را بزرگ میبینند که هر نظر دربارۀ دیگران را با یادآوری یکی دو ایراد آنان آغازمی کنند و از موفقیت و دستاورد آدمهای بزرگ، بدون آنکه به روی خودشان بیاورند، خوشحال نیستند. (آدمهای متوسط هیچ وقت آنچه را واقعا فکر میکنند به زبان نمیآورند.)
آدمهای کوچک بزرگی خود را در تحقیر دیگران میبینند و مشکلات خود را ناشی از بزرگی خود میدانند و میگویند: در این دنیا پاسخ خوبی بدی است.
آدمهای بزرگ به دنبال کسب خرد و حکمت هستند.
آدمهای متوسط به دنبال کسب دانش هستند.
آدمهای کوچک به دنبال کسب سواد هستند.
آدمهای بزرگ به دنبال طرح پرسشاند، برای خود و برای دیگران.
آدمهای متوسط پرسشهائی میپرسند که پاسخهای کلیشهای دارد.
آدمهای کوچک میپندارند پاسخ همه پرسشها را میدانند، نظر میدهند و نظر دیگران را نمیپذیرند.
آدمهای بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند.
آدمهای متوسط به دنبال حل مسئله هستند.
آدمهای کوچک مسئله ندارند.
آدمهای بزرگ برای عمل کردن فکر میکنند.
آدمهای متوسط فقط فکر میکنند و هرگز کاری نمیکنند.
آدمهای کوچک بیآنکه فکر کرده باشند، کار میکنند.
آدمهای بزرگ دوستان پرشور و صمیمی و مخالفان استوار و جدی دارند.
آدمهای متوسط به آدمهای محافظه کار تبدیل میشوند و نه کسی را دارند نه کسی را از دست میدهند.
آدمهای کوچک جز خودشان هیچ کس را نمیبینند.
آدمهای بزرگ دنیا را برای همۀ آدمها جای بهتری میکنند و همیشه در خاطر دنیا میمانند.
آدمهای متوسطگاه به آدمهای بزرگ کمک میکنند تا دنیای بهتری برای خودشان بسازند.
آدمهای کوچک آنقدر کوچکند که دنیا به یادشان نمیآورد.