یکی از ویژهگیهای «هنرمندانۀ» هیمن سیدی، این فردِ بیمایه، این تهماندۀ نسل انقلاب ۵۷، این است که حقیقت را در دروغ میفهمد و اخلاق را با «هدف وسیله را توجیه میکند»، تعریف میکند و پایان دادن به خشونت و رسیدن به «همکاریهای احزاب کردستان ایران» را در کشتار! نشان میدهد و خشونت و کشتار را مبارزه مینامد و البته پیشمرگه بودن و مبارزه مسلحانه کردن را هنر میداند و بس!
دفاع از جنایتپیشگی گروهای تجزیهطلب هنر نیست!
علی کشگر
هیمن سیدی در تاریج ۱۵ یونی ۲۰۲۳ در یک برنامه یوتوپی تحت عنوان «جنگ کومله و دمکرات و پایان ناخوشایند آن برای فاشیستها!» در پاسخ به «علاقمندی آقای حجت کلاشی» در روشنگری درگیریهای دو گروه تروریستی و تجزیه طلب در کردستان در گفتگوی ژیار گل در یکی از برنامههای بی بی سی که با «قدرت استدلال و حفظ آرامش و تسلط بر خود» از سوی کلاشی طوفانی بپا کرد و بی بی سی را بعنوان بازنده از میدان بدر کرد، ادعا کرده است:
«در ادامه حملات ناشیانه به جنبش کردستان عدهای به یاد رویدادهای دهه شصت افتاده و به درگیریهای مقطعی دو حزب کردستان علاقهمند شدهاند. ظاهرا از وقوع آن متاسفند اما انگار ناراحت پایان آن هستند! من از این علاقهمندی آنها مخصوصا آقای حجت کلاشی استقبال میکنم و آن را فرصتی برای شناخت بهتر از عقلانیت در سیاست کردستان میدانم. نحوه مواجه مردم و جنبش کردستان با آن رویداد تلخ بسیار آموزنده است و برگی دیگر از تکامل و پختگی کردستان را آشکار میکند. در این ویدیو ضمن بررسی درگیریهای آن زمان، مسیری را توضیح میدهم که آن احزاب از آن مقطع دهه شصت به تکامل کنونی در قالب تشکیل «مرکز همکاریهای احزاب کردستان ایران» رسیدهاند.»
اما تنها پس از گذشت پنج روز از این ادعای پوچ ــ «مرکز همکاریهای احزاب کردستان ایران» ــ و یاوهبافیهای هیمن سیدی نگذشته بود که، خبر درگیری مسلحانه بین کوملهایها و کشته شدن دو تن و زخمی شدن چند تن از پیشمرگههای طرفین درگیری، چرندیاتِ هیمن سیدی این «هنرمندِ» بازمانده و تفالۀ نسل انقلاب ۵۷ را برملا کرد و نشان داد که؛ یکی از ویژهگیهای «هنرمندانۀ» این فرد بیمایه، این تهماندۀ نسل انقلاب ۵۷، این است که حقیقت را در دروغ میفهمد و اخلاق را با «هدف وسیله را توجیه میکند»، تعریف میکند و پایان دادن به خشونت و رسیدن به «همکاریهای احزاب کردستان ایران» را در کشتار! نشان میدهد و خشونت و کشتار را مبارزه مینامد و البته پیشمرگه بودن و مبارزه مسلحانه کردن را هنر میداند و بس!
البته این، بار نخست نیست که این آدمک از خود راضی اما نازُک فکر چنین خزعبلاتی را به زبان میراند. در سال ۲۰۱۰ نیز چنین یاوههایی را پس از چند «گفت و شنود بیهوده» با زندهیاد داریوش همایون در باره فدرالیسم ایران به زبان رانده بود که آقای همایون در پاسخ به او گفت: «دوست گرامی آقای هیمن سیدی مرا پاک خلع سلاح کردهاند. من که باشم که با علم و هنر در بیفتم که فدرالیسم از نظر ایشان با آنها یکی است. …من همچنین پس از هشت ده سفر که به پاکستان فدرال کردهام و آن کشور را بیش از آن میشناسم که به سودش باشد، هیچ تصور نمیکردم که با مظهری از علم و هنر روبرو بوده باشم. »
متاسفانه به نظر میرسد هیمن سیدی این پسماندۀ پنجاه و هفتی نمیخواهد خودش را با واقعیتهای زمانه روزآمد کند، و میخواهد همچون سالهای انقلاب یک پیشمرگه باقی بماند و با «مرکز همکاریهای احزاب کردستان ایران» مرگِ پیش از مرگِ پیشمرگهها را روزآمد کند. متاسفانه چیزی را که این آدم نمیتواند بفهمد این است که نسل بعد از جمهوری اسلامی نسلی است که سرمشق و آرمانش بهکلی با آنچه که نسل هیمن سیدی با آن زندگی میکرد و هنوز هم در همان فضا به سر میبرد، متفاوت است. نسل امروز ایران همچون حجت کلاشی سلاحشان نه در کلاشینکف بلکه در صراحت تیغۀ کاردِ سخنشان و گفتنشان و قدرت استدلال و حفظ آرامش و تسلط بر خودشان است «تا کار به کارد کشیدن برای یکدیگر نکشد.»
نکتهای که هیمن سیدی قادر به فهم آن نیست این است که برای حجت کلاشی و هم نسلان امروزی او؛ همانگونه که حجت کلاشی بارها و بارها در گفتگوهای خود با رسانه ها بیان کرده، مسئلۀ «عبور از جمهوری اسلامی نیست.» مسئلۀ حجت کلاشی و همۀ ایراندوستان ــ و به گفته سیدی « فاشیستها» ــ «عبور درست از جمهوری اسلامیست، برای دستیابی به یک نظام پایدار.» از نظر حجت کلاشی و هم نسلان او؛ اگر قرار باشد بعد از جمهوری اسلامی، ایران دچار یک وضعیت ناپایدارتر بشود، و پیشمرگهها صحنه گردان میدان باشند، دیگر آن موقع این گذار برای این نسل اهمیتی ندارد. مسئلۀ از دیدگاه حجت کلاشی و نسل امروز ایران اصلاً عبور از جمهوری اسلامی نیست بلکه مسئلۀ آنان عبور از جمهوری اسلامی و انقلاب ۵۷ برای رسیدن به یک نظام ملی است. حجت کلاشی بخوبی میداند که این امر خودبخود اتفاق نخواهد افتاد. او بدرستی میداند برای اینکه چنین عبوری شکل بگیرد، دو چیز لازم است: فکر بجای اسلحه، یعنی فلسفۀ سیاسی و دیگری سازماندهی که بتواند جنبش ملی را هدایت کند. و این همان مسئلهای است که از توان فهم کوتولههای بیوطنی چون هیمن سیدی بیرون است.