پیشگفتار
مبارزه برای دستیابی توامان آزادی و استقلال، از مشروطیت در کانون مبارزات ملت ایران بوده است. هنوز هم پس از گذار بیش از یک سده و تجربه ناکامیهای مکرر، همچنان هدف بزرگ مبارزه بیامان ملت ایران باقی مانده است.
این نوشتار تلاشی است در راه روشن کردن مفهوم استقلال در دنیای نوین و وابستگی آن به آزادی. نیاز است توجه شود که در این نوشتار در بسیاری از موارد از واژه «آزادی» که در شعارها و خواستهای ملت ایران به کار گرفته شده است و یا دمکراسی، هر دو هموزن دمکراسی لیبرال به کار گرفته شده است. دمکراسی لیبرالی با خود حقوق فردی و جمعی مشخص بسیار بالاتر از آنچه که در واژه کلی آزادی و یا دمکراسی که به معنای حکومت اکثریت میباشد، را با خود همراه میآورد و در این نوشتار آن مفاهیم مورد نظر میباشد.
در بخش نخست، تلاش گردیده که واقعیت جهان امروز و امکاناتی که در برابر کشورهای کم توانتر قرار داده، بدون ارزش گذاری، بازتاب داده شود. هرچند در این بخش مشگل به توان پنهان کرد که از دید نویسنده، جهان امروز، با در نظر گرفتن واقعیتهای سیاسی و اقتصادی آن، بیش از هر دوره دیگر، شرایط مناسبی در برابر ملتهای کم توانتر قرار داده است.
بخش دوم، متمرکز است بر شناخت پدیدة قدرت و ارکان آنکه اثر تعیین کنندهای بر روابط بینالمللی و مناسبات حاکم بر جهان داشته و تلاش در دنبال کردن منافع ملی بدون توجه به ارکان آن را، تا مرز ناممکن، برای این دستیابی دشوار میسازد.
بررسی و ارائة علل و عوامل گرایشهای فزاینده به وضعیت صلح پایدار در جهان و کم رنگ شدن انگیزههای کلاسیک ایجاد جنگ در بخش سوم سخن آورده شده است. ضرورت توجه و تکیه بر چنین گرایشی که باید از آن به عنوان یک فرصت تاریخی برای ملتهائی، از جمله ملت ایران، شناخته شود که خواهان بیرون آمدن از واپسماندگیهای مادی و انسانی خویش و جبران سالهای از دست رفته هستند. در حالی که ایران، در ندیده گرفتن این فرصت مغتنم، با خطر حملة فوری نظامی روبروست.
بخش چهارم، به تعریف استقلال و معنای دقیق و روشن آن در دنیای نوین و رابطة آن با آزادی، تخصیص داده شده است.
در بخش پنجم و بخش نهایی، بر بستر تصویر کلانی از مناسبات جهانی و ارکان تعیینکننده این مناسبات که تلاش شد در بخشهای نخستین ارائه گردد، بررسی وضعیت ایران و ارزیابی از رودررویی کشورمان با مسایل چنین جهانی در دستور کار قرارگرفته.
لازم به یادآوری و تأکید است که این نوشتار با نگاه و بر زمینة اصلی سنجش موقعیت و رابطة ایران با جهان خارج، نگاشته شده است. اما این زمینه اصلی به هیچ وجه نباید به منزلة کم اهمیتی یا کم توجهی نویسنده به روند تحولات داخلی گرفته شود. به ویژه در این هنگام که شرایط داخلی اشاره به بیثباتی شدید و فوری بالقوه انفجاری میکند، توجه هر چه بیشتر و دیدن پیامدهای ناشی از چنین انفجار و بیثباتی بر بستر چنین جهان و چنین مناسباتی، از اهمیت چند برابر برخوردار میگردد. کشورهای قدرتمند جهان و منطقه از کنار بیثباتی و انفجار درونی ایران بیاعتنا و بیعمل و بدون بهرهگیری نخواهد گذشت. باید این واقعیت را از نظر دور نداشت که سیاست هر کشور در خارج، تا اندازه زیاد و در درازمدت، تابع تحولات داخلی است و نه بر عکس.
این نوشته، بدون مهر سرشار و کمکهای خارج از اندازه سرکار خانم فرخنده مدرس و آقای علی کشگر، مانند دیگر نوشتههایم، میسر نمیشد. آرزوی پیروزی در تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر این دوستان بسیار عزیز در راه آزادی ایران را دارم.
نیازی به گفتن نیست که تمامی کاستیها و اشتباه چه در تفسیر و چه در برآورد، تنها برگردن نویسنده میباشد.
کالیفرنیا ـ تابستان ۱۳۹۱