«

»

Print this نوشته

فصل سوم / ۳ ـ اقتصاد

۳ ـ اقتصاد

تا پیش از سال ۱۹۵۰، و به مدت چهار سده، اقتصاد جهان رشدی کمتر از ۱ %  در سال داشت. این نرخ از آن سال تا کنون به ۴ % رسیده است.‌‌ همان طور که اشاره شد، این رشد اقتصادی موثر‌ترین عامل مهم در بهبود زندگی میلیون‌ها انسان در کشورهای در حال توسعه گردیده است. منافع ملی هر کشور حکم می‌کند که به طور دایم در جستجوی بالابردن سطح زندگی ملت خود باشند. رشد و توسعه و بهبود دائمی زندگی مردمان، دیگر تنها در چهارچوب سرزمینی خود، در انزوا و بدون پیوند با بخش‌های دیگر جهان، ناممکن شده است. هیچ راه منطقی و عقلانی جز شرکت و سهیم شدن در توسعه جهانگرایی اقتصادی، برعهده گرفتن وظیفه و پرداختن سهم خود در این فرآیند به منظور برخورداری از مواهب آن وجود ندارد. چنانچه اشاره شد، کشورهای در حال توسعه ـ با درک واقعی حقایق جهانی و تطبیق منافع ملی خود با آن ـ بالا‌ترین برندگان توسعه اقتصادی جهانی خواهند بود که پایه‌های آن وسیلة غرب استوار گردیده است. در چهار سده گذشته، سهم آمریکا از تولید جهانی برابر با ۲۷ % در سال میان ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۹ ثابت مانده است. در همین زمان سهم اروپا از ۳۵ % به ۲۶ % نزول کرده است. سهم ژاپن از ۱۸ % تولید جهانی در سال ۱۹۹۴ به ۹ % در سال ۲۰۰۹ سقوط کرده است. سهم آسیا از ۱۳ % در سال ۱۹۶۹ به ۲۵ % در سال ۲۰۰۹ رسیده است. این ارقام نشان می‌دهند که پیش‌رفت آسیا به هزینه اروپا و ژاپن شکل گرفته است و آن کشور‌ها و توده‌های به شدت ندار و گرسنه آن سرزمین‌ها، برنده اصلی جهان‌گرایی بوده‌اند. [۷] چنین رشد اقتصادی اگر بخواهد ادامه یابد و انسان‌های محروم بیشتری را از خطر فقر و مرگ و میر در اثر گرسنگی، جنگ و قهر و خشونت نجات دهد، تنها در سایه صلح و ثبات و امنیت در جهان امکان امکان پذیر خواهد بود.

ـــــــــــــــــــ

[۷] -  Kagan, Robert “The World America Made”, Alfred A. Knopf, New York, 2012, p. 105