ایران و دمکراسی لیبرالی
مبارزه ملت ایران در راه رسیدن به آزادی، هرگز در شرایط آسان صورت نگرفته است. در گذشته عقبماندگی شدید کشور به صورت نبود یا تزلزل قدرت مرکزی و پیامد طبیعی آن یعنی نبود امنیت چه در مرزها و چه در داخل کشور را تا پشت دروازههای پایتخت را همراه داشت؛ بیسوادی همه جانبه همراه با فقر شدید کشور و نتیجه آن نبود بهداشت؛ روابط عقب مانده در تولید و توزیع که به عنوان سدی کارساز در پیش رفت اقتصادی عمل مینمود؛ دخالت مستقیم و رقابت آشکار قدرتهای استعمارگر در داخل کشور؛ اشغال و قحطی کشور در دو جنگ جهانی؛ دوران جنگ سرد و تهدید مستقیم شوروی؛ موجب عمر دراز خودکامگی بوده است که در دوره نهایی آن خود را به صورت نظام اسلامی نشان میدهد. با این حال خواست و مبارزه در راه «آزادی» در این کشور همیشه زنده و جوشان بوده است. باید در نظر داشت که در مبارزه در راه آزادی، ملت ایران به عنوان یک ملت آبدیده در درازای تاریخ همیشه یکپارچگی سرزمینی و «استقلال» کشور را در اولویت نخست قرار داده است و پس از آن امنیت داخلی. استقلال مانند هر پدیده دیگر، نسبی است. استقلال در دورانی که ایران قادر به دنبال کردن منافع ملی خود نبود، محدود به تلاش در راه حفظ یکپارچگی سرزمینی گردیده است. از این رو تلاش در راه جلوگیری از تجزیه کشور و پس از آن برقراری امنیت در داخل کشور که پیششرطهای توسعه نیز محسوب میشوند، همواره با استقبال یکپارچه ملت مواجه بوده است. در این مدت زمان اما هرگز آزادی فراموش نگردید. بخشی از استقبال از حکومت اسلامی، آن هم پس از دوره دراز توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور، تاکید آن گروه بر شعار «آزادی و استقلال» (هرچند ظاهری) یا خواست توامان ملت ایران در طول بیش از یک سده بوده است. در اینجا نظر بر ورود به علل انقلاب اسلامی و یا کاستن از اهمیت دیگر دلایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و خارجی آن نیستیم. تنها اشاره به این واقعیت است که تکیه برخواست همزمان آزادی و استقلال، همیشه آرمان پر قدرت ملی بوده است.
در سی و اندی سال گذشته ـ آن هم سالهایی که جهان «عقب افتاده» با شتاب بیسابقهای خود را به «جهان در حال توسعه» بدل کرد ـ نظام اسلامی دست آورد دیگری به جز نکبت، با وجود درآمد سرسام آور نفت، برای ملت ایران نداشته است. در تمام این مدت ـ و به ویژه اکنون ـ ایران را بر لبه هم جنگ داخلی و هم امکان حمله خارجی قرار داده است. براثر این تجربه سی و اندی سال، ملت ایران تنها راه نجاتی را که بتواند کشور را از این بنبست سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برهاند، در دمکراسی لیبرال شناخته است. این نظام با برقراری اراده ملی برحاکمیت کشور و مشخص کردن منافع و توان ملی، توانایی حل مسایل پیچیده خارجی انباشته شده در این سالها را دارا خواهد بود. افزون برآن، با تضمین حقوق فردی و حقوق اقلیتهای مذهبی، قومی و زبانی، ایران را از باتلاقی که کشور را هرچه سریعتر به ژرفا میکشاند، نجات دهد. هیچ نظام دیگری نه قادر به اداره و نه میتواند پشتیبانی ملت را برای حکومت در ایران به دست آورد. تجربهها سیاسی و اجتماعی ملت ایران در بیش از یک سده، گزینش دیگری به جز دمکراسی لیبرال، باقی نگذارده است.