جایگزین آماده
در هر جامعهای، مبارزه قدرت با به وجود آمدن جایگزین واقعی، وارد مرحلة تعیین کننده میشود. در روسیه و ایران در سده بیستم، قدرت جایگزین پیش از جابجایی قدرت، تثبیت شده بود. در مصر و تونس، این ارتش بود که توانست زمام امور را در دست گیرد. بدون قدرت تعیین کننده ارتش، در هر دو سرزمین درگیرشدن جنگ داخلی احتمالی واقعی بود. پس از آن مرحله، این دیگر بر عهده نیروهای مسلح مصر و تونس است که آیا راه دمکراسی لیبرال را درپیش گیرند (که این سمتگیری لازم از سوی آنان بسیار بعید به نظر میرسد) و یا تنها با دمکراسی ظاهری و آن هم با دادن امتیازهای سنگین به تندروهای مذهبی (برای ساکت کردنشان)، دل خوش کنند. در منطقه، تنها در ایران است که جایگزین دمکرات تثبیت شده و آمادهای وجود دارد.
جنبش فراگیر سبز با شعار «رای من کو» خواست و تاکید خود را بر مبارزه در راه آزادی و التزام به حقوق بشر و آن هم از راه مسالمت آمیز ـ و نه انقلابی ـ روشن کرد. این جنبش به سرعت توسعه یافته و به عنوان جنبشی که نه تنها آزادی بلکه استقلال ایران را نیز در نظر دارد، به عنوان عامل مهمی در سیاست ایران وارد گردید. این جنبش و گروههای وابسته به آن سخنگویان متعددی یافتند که در سه سال گذشته استقامت و پایداری خود را ثابت کردهاند. اما هرچه مبارزه به دراز میکشد، هرچند با سیاستهای ضد ایرانی رژیم وخامت اوضاع عمیقتر میشود، اما از سوی دیگر همچنین بر هواداران جنبش سبز و از آن جمله در میان نیروهای مسلح افزوده میگردد. جنبش سبز ممکن است که به زورآزمایی خیابانی جدید دست نزده باشد. اما بدون تردید هر روزه بر هواداران بالقوه آن و به ویژه از میان انبوه ناراضیان اقتصادی رو به رشد، افزوده میگردد. همزمان وخامت اوضاع و فزونی هواداران به دلایل اقتصادی، امکان تندروی در جنبش را نیز افزایش میدهد. زورآزمایی ملت با رژیم اسلامی در آینده (برخلاف ناآرامیهای دوره پیش)، به احتمال چندان مسالمتآمیز نخواهد بود و با واکنش تند ملت در برابر تندروی، خشونت و خونریزی از جانب حکومت مواجه خواهد شد. هرچه نقش اقتصاد در بیثباتیهای احتمالی آینده پر رنگتر شود، در مقابل راههای مسالمت آمیز، بیشتر رنگ میبازند. نکته دیگر افزایش سریع انتظارات است که در همه جهان شکل گرفته است. در دوران قدیم و کندی ارتباطات، انتظارات برپایه و به نسبت گذشته شکل میگرفت. احساس رضایت از آنچه که امروز در مقابل دیروز وجود داشت، حاصل میشد. امروزه انتظارات ملت تنها برپایه گذشته نمیباشد و تا اندازه زیادی زیر تأثیر آگاهی از آنچه که در جهان میگذرد شکل میگیرد. مقایسه امروز دیگر تنها با گذشتهای که ممکن است سالهای شکوفانی هم بوده باشند، نیست، مقایسه با دیگران است. نارضایتی از وضع موجود در جامعه در تمامی جهان با شتاب بیشتری نسبت به گذشته حرکت میکند. این نارضایتی محرکی مضاعفی است برای ایجاد بیثباتی اجتماعی.
جدا از حملة خارجی، چنین به نظر میرسد که ملت نیز به سوی درگیری فراگیر با نظام اسلامی حرکت میکند. میتوان خواستهای اساسی ملت را به تعویق انداخت، به شرطی که آینده برای ملت و رژیم امید بخش باشد و امنیت ملی با تهدید جدی روبرو نباشد (نظیر وضعیت چین). آینده ملت و رژیم اسلامی (هم از نظر زور و هم درآمد نفت که تنها دوپایه باقی مانده رژیم است) امید بخش به نظر نمیرسد و نشانههای وخامت بیشتری را به همراه دارد. مدتهاست که از قدرت رژیم تنها زور عریان باقی مانده که آن هم هر روز رو به کاهش است. از مشروعیت رژیم، حتا سایة کم رنگی دیگر باقی نمانده است. بدون مشروعیت، تمام تکیه رژیم بر سپاه پاسداران است که آن نهاد را در داخل نظام بدل به تعیین کننده نهایی نموده است. زور رژیم در سپاه پاسدارن و نیروهای امنیتی آن خلاصه شده است. سپاه پاسداران نیز نمیتواند جدا از بدنه ایران باشد، چنانکه در کانون قدرت رژیم نیز، همگان از بدنه ایران جدا نمیتوانند باشند. نارضایتی و پشیمانی از بسیاری از اقداماتی که برای تقویت رژیم انجام شده است، در تمام سطوح سپاه، رو به ازدیاد است. چند شاخگی و پیوستن به آرمانهای جنبش سبز به ویژه در ردههای جوانتر و دانش آموخته سپاه رو به افزایش میباشد. خطر از همپاشی زودرس این نهاد، نگرانی خلاء قدرت مرکزی را همراه میآورد. همزمان، وضعیت امنیت ملی نیز از این سو روز به روز هراسآورتر میگردد. همبستگی یکپارچه سپاه به عنوان یک نهاد به ملت، پدیدهای فرخنده در مبارزات ملی ایران خواهد بود. اما از هم پاشیدن این نهاد به صورت چند دستگی و پیوستن پارهای از گروههای مسلح به ملت و پارهای دیگر، هرچند کوچکتر در جهت مخالف، منجر به از همپاشی قدرت مرکزی و جنگ داخلی خواهد شد.
زیر فشار احتمال حمله نظامی خارجی و خواست آزادی و دمکراسی، ملت ایران ناگزیر به ایجاد موازنه دقیق میان آن دو هدف گردیده است. مبارزه مسالمتآمیز ملت، بر این نکته توجه داشت که قدرت مرکزی، تا جایی که امکان دارد، دست نخورده باقی ماند. اما، مهار خشم روبه افزون ملت نیز محدودیتهای خود را دارد. وخیم شدن وضعیت اقتصادی و وخیم شدن امنیت ملی، محرکهای توانمندی برای ایجاد حرکت رادیکال برای برکناری نظام اسلامی را فراهم کرده است. اگر وضعیت داخلی به صورت کنونی، یعنی مبارزه بیهوده و خانمان سوز با غرب ادامه یابد و ایران با سقوط شدید درآمد و شدیدتر شدن تحریمهای اقتصادی روبرو گردد، خشم ملت، نیروهای راه مسالمتآمیز را تضعیف کرده و ملت ایران به سوی یک درگیری فراگیر با حکومت حرکت خواهد کرد.
همان طور که اشاره شد، نظام تمام مشروعیت و پایههای قدرت خود را از دست رفته میبیند. از این رو مدتهاست که نظام به ناچار امید خود را تنها متوجه سپاه کرده است. در یک رویارویی احتمالی، سپاه یا باید یکپارچه به ملت پیوسته و آرمانهای جنبش از جمله مبارزه مسالمت آمیز را پذیرفته و یا در برابر نیروی ملت دست به مقاومت زند. نیروهای مسلح ایران، اگر تصور میکنند که میتوانند، با تقلید از برخی از همسایگان دست به کودتای نظامی زده و حکومت ایران را به طور مستقیم و مستقل در اختیار گیرند، سخت در اشتباه هستند. مبارزه ملت در راه آزادی، بیش از آن جا افتاده است که به دوران دیکتاتوری دیگری تن دهند. همزمان، نیروهای مسلح و سپاه با نگاهی به اوضاع سوریه باید توجه کنند که نظام سوریه با وجودی که از پشتیبانی دستکم ۲۵ % جمعیت برخوردار است و آن اقلیت بزرگ سقوط رژیم را برابر با فنای شخصی خود میبینند. از این رو دست به مقاومتی غیر منتظره زدهاند. با وجود این رژیم اسد امروز مهار بیشتر خاک سوریه را از دست داده است. نظام اسلامی در بهترین حالت روی حمایت بسیار کوچکتری از بخش ملت باید حساب کند. همزمان، نیروهای مسلح ایران، فنای شخصی خود را در صورت فروپاشی نظام اسلامی نمیبینند، بلکه بقای خود و نهاد نیروهای مسلح را در پیروزی ملت میدانند. در یک حمله احتمالی خارجی که در هر صورت نظام اسلامی مسبب آن میباشد، این نیروهای مسلح ایران و به ویژه سپاه پاسداران است که هدف نخست حمله میباشد. نیروهای مسلح ایران تنها دو راه در پیش دارند: یا آنان با احساس وظیفه و وطن پرستی همراه با واقعبینی به ملت پیوسته و ایران و نهادهای نظامی آن را حفظ خواهند کرد؛ و یا با ندیدن واقعیت نظام اسلامی رو به مرگ، خود را درگیر جنگ پیروزی ناپذیر خواهند کرد. در تظاهرات سال ۸۸ ثابت شد که تنها بخش کوچکی از سپاه با نظام همراه است. به احتمال اگر تظاهرات چند روز دیگر ادامه مییافت، بخش بزرگتری همراه با سردارانی که به مرگ مشکوک زودرس در دوسال گذشته در گذشتند، به ملت میپیوستند. آزمایش دوباره سپاه در تظاهرات آینده برای فرماندهان یک اشتباه فاحش و خطرناک برای خودشان و ایران خواهد بود. در نیروهای مسلح ایران، مانند هر نهاد دیگر، رقابت شخصی، جاه طلبی، سودجویی و حفظ موقعیت به دست آمده میتواند نقش مهمی بازی کند. اما در موقعیت کنونی تاریخی ایران، نیروی نظامی باید به وظیفه اصلی که دفاع از کشور و ملت و نگاهداری آن نیرو به عنوان نهاد. اما در موقعیت کنونی تاریخی ایران، نیروی نظامی باید به وظیفه اصلی که دفاع از کشور و ملت و نگاهداری خود به عنوان نهاد است، متعهد باشد. جنگ میتواند داخلی و برعلیه ملت باشد و یا حمله خارجی. هر کدام که زودتر شکل گیرد و هر دو، به احتمال زیاد در صورت وقوع، نهاد سپاه را متلاشی خواهد کرد.