جنگ داخلی.
از دید قدرتهای غربی تحریم کننده اقتصادی ایران که هم زمان تهدید حمله نظامی علیه ایران را کنار نگذاشتهاند، نتایج به دست آمده تحریمها تا کنون موفقیتآمیز بوده است. نرخ برابر ارزهای خارجی و قیمت طلا دست به صعود ناگهانی زده است. تورم با جهش بزرگ، بنا به آمار بانک مرکزی که تلاش میکند ارقام هرچه کمتر نشان داده شوند، به بالاتر از ۲۰ % رسیده است. افزایش قیمت مواد خوراکی نسبت بسیار بالاتری را نشان میدهد و برخی آن را ۶۰ % در سال برآورد میکنند. هنوز به طور رسمی تحریم نفتی اتحادیه اروپا آغاز نشده، ایران با افت ۴۰ % صادرات نفتی روبرو گردیده است. ذخیره ارزی که هیچگاه روشن نشد که چه مقدار میباشد، معلوم نیست که تا چه موقع به تواند جای کاهش درآمد ارزی کنونی (که به طور حتم افزایش نیز خواهد یافت) را پر کند. دارایی هر ایرانی، چه دارا و چه ندار، با افت ۴۰ %، آن هم در عرض یک سال روبرو گردیده است و باید انتظار افت بیشتری را داشت. با در نظر گرفتن موفقیت تحریمهای نفتی و در قیاس با هزینة سنگین جنگ برای غرب در ابعادی که ذکر شد، ادامه و تشدید تحریمهای اقتصادی به امید افزایش بیثباتی داخلی، به احتمال ادامه خواهد یافت. البته عربستان و اسرائیل، اکنون که فرصت را مناسب یافتهاند، برای حمله نظامی فشار خواهند آورد. حتا اگر تنها از دید منافع غرب هم قضاوت کنیم، حمله نظامی به ایران یک فاجعه استراتژیک برای آن قدرتها خواهد بود. استقرار مردمسالاری، که هدف جدی غرب است، با حمله نظامی به کانون جوشش آزادیخواهی یعنی ایران، آن هم در منطقهای که تا کنون قابلیت پس زنی چنین ایدئولوژی را ثابت کرده است، سالها به تعویق خواهد افتاد. امید غرب برای گسترش مردمسالاری ـ همان هدفی که با قدرت نظامی پس از نزدیک به ده سال با هزینه گزاف مالی و انسانی نتوانست در عراق پیاده کند ـ و امید به ثبات در منطقه، باید به ایران باشد. ایران دمکرات، در حالی که غرب را متحد طبیعی خود میداند، قادر خواهد بود که از غلطیدن بیش از این ترکیه به دامن اسلام سیاسی، جلوگیری کند. ایران و ترکیه دمکرات، قدرت نرم لازم برای مقابله با تندروی مذهبی سنی در جهان عرب که در حال شکلگیری میباشد، را دارا خواهند بود. هم زمان نیز غرب محاسبه میکند که با در نظر گرفتن تجربه ناموفق در افغانستان و عراق و در حالی که جهان عرب در التهاب، شورش، جنگ داخلی و بیثباتی شدید به سر میبرد، باز کردن جبهه نظامی جدید در منطقه آن هم به مراتب قویتر، همراه با ملتی که سابقة مقاومت چند هزار ساله در برابر حملة خارجی را همراه دارد، عاقلانه نخواهد بود. به نظر میرسد که غرب اگر مجبور نگردد ـ یعنی نظام اسلامی دست به اقدام نظامی مستقیم و تحریک کننده نزند ـ شیوه بردباری را در پیش خواهد گرفت، به ویژه که بحران اقتصادی غرب به زودی حل نخواهد شد و همزمان پایههای جنبش سبز در ایران در حال گسترش است. البته نمیتوان انتظار داشت که غرب از موضع تهاجمی نظامی خود و یا تقویت پایگاههای منطقه، دست بردارد.
کاسته شدن از احتمال حملة نظامی همراه با افزایش بیثباتی داخلی، امکان گسترش فعالیتها برای دستیابی به خواستهای ملت را افزایش خواهد داد. اگر نیروهای مسلح هرچه زودتر به ملت نپیوندند و جایگزینی حکومت را با آرامش نسبی و حفظ قدرت مرکزی، را ممکن نکنند، برخورد سخت ملت با نظام اسلامی پرهیز ناپذیر خواهد بود. در آن صورت همه چیز میتواند رخ دهد: جنگ داخلی، فروپاشی قدرت مرکزی، ویرانی و تجزیه. به دوروبر خود نگاه کنیم. از افغانستان و عراق گرفته تا لبنان، سوریه، لیبی و یمن؛ هیچ یک از این سرزمینها تا سالهای دور در آینده، روی ثبات را نخواهند دید.
ایران با تکیه بر همبستگی ملی و تجربه دراز تاریخی، باید راه خود را با درک درست واقعیتهای کشور و جهان، به تواند در این شرایط که باید از حملة خارجی جلوگیری کرده و همزمان نظام اسلامی را که قادر به حل هیچ یک از مسایل ایران نیست، بدون از همپاشی قدرت مرکزی، کنار گذارد. مبارزه ملت ایران، توانسته گفتمان و جایگزین فکری و فرهنگی یعنی دمکراسی مبتنی بر حقوق بشر و جایگزین عملی یعنی جنبش سبز را، تثبیت شده در اجتماع زنده و پویا نگاه دارد. چون هیچگونه رقیبی در صحنه دیده نمیشود، خلاء قدرت باید وسیلة مردمسالاری پر شود. نظامهای غیردمکرات در کشور تجربه شده و وسیلة ملت کنار گذارده شدهاند. حکومت وسیلة نظامیان بدون مشارکت ملت، کوچکترین احتمال موفقیت را ندارد. زیرا مبارزات ملت در راه آزادی و استقلال بوده است که هردو در تضاد با حکومت نظامیان است. اگر نظام اسلامی با حمایت بزرگ ملت، که در ابتدا از آن برخوردار بود، نتوانست به موفقیت دست یابد، حکومت نظامیان که در شرایط امروز که روی هیچگونه حمایت ملی نمیتواند حساب کند، چگونه میتواند به موفقیت خود امیدوار باشد؟ نیروهای مسلح تنها میتوانند در کنار مردم و جزیی از ملت در استواری اراده ملی باشند.