«

»

Print this نوشته

احوال‌ اردوی‌ بهبهان‌

‌‌‌

احوال‌ اردوی‌ بهبهان‌

 ‌

   برای‌ اینکه‌ از حالت‌ و علمیات‌ ستونی‌ که‌ از اصفهان‌ تجهیز شده‌ بود و بایستی‌ از بحبوحة‌ بختیاری‌ گذشته‌ به‌بهبهان‌ بیاید، اطلاع‌ کامل‌ حاصل‌ گردد، طیاره‌ را مأمور کردم‌ به‌بهبهان‌ برود و خبر بیاورد. شهر بهبهان‌ در سیزده‌ فرسخی‌ شمال‌ «زیدون‌» واقع‌ است‌. این‌ عده‌ تحت‌ فرماندهی‌ سرتیپ‌ محمدحسین‌ میرزا رئیس‌ ارکان‌ حرب‌ لشکر جنوب‌ تجهیز شده‌ بود و معلوم‌ شد با وجود تمام‌ موانع‌ و زحماتی‌ که‌ برای‌ عبور این‌ عده‌ از داخله‌ بختیاری‌ و گذشتن‌ از جبال‌ صعب‌العبور فراهم‌ بوده‌، برف و کوه‌ و دره‌های‌ سخت‌ را طی‌ کرده‌ و به‌بهبهان‌ وارد شده‌اند. عبور از کوهستان‌ بختیاری‌، به‌نظر خیلی‌ خطیر می‌آمد، زیرا که‌ سال‌ گذشته‌ که‌ عدة‌ مختصری‌ به‌طرف‌ خوزستان‌ اعزام‌ داشته‌ بودم‌، در داخله‌ بختیاری‌ به‌مشکلاتی‌ برخورده‌ و غفلتاً مورد حمله‌ واقع‌ شدند، و چون‌ ابداً مهیای‌ جنگ‌ نبودند، جمعی‌ از آنها را گرفتار و قطعه‌ قطعه‌ ساختند.

   البته‌ احتمال‌ می‌رفت‌ که‌ این‌ اردو هم‌ که از هر حیث‌ موقعیت‌ بختیاری‌ را تهدید می‌کرد مجدداً دچار خطر شود. خاصه‌ با نقشه‌ای‌ که‌ میان‌ خزعل‌ و بعضی‌ از خوانین‌ بختیاری‌ ترسیم‌ شده‌ بود. البته‌ برای‌ اینکه‌ عده‌ مزبور به‌اردوی‌ جنوب‌ ملحق‌ نشود، یا حتی‌الامکان‌ دیرتر به‌بهبهان‌ برسد، تصور می‌رفت‌ که‌ ایل‌ مزبور از هیچ‌ اقدامی‌ خودداری‌ ننماید. این‌ همان‌ اردویی‌ است‌ که‌ شخصاً در اصفهان‌ مجهز کرده‌ و سان‌ دیده‌ و در هفدهم‌ عقرب‌ روانه‌ کرده‌ بودم‌. چنانکه‌ ذکر شد یکی‌ از نظامیان‌ را در اصفهان‌ به‌مشق‌ تیراندازی‌ آزمودم‌ و بر من‌ مسلم‌ شد که‌ تربیت‌ شدگان‌ من‌ مافوق‌ بعضی‌ توهمّات‌ و تصورّات‌ اند و یقین‌ داشتم‌ می‌توانند در آن‌ واحد، هم‌ بختیاری‌ را سرکوب‌ کنند، و هم‌ خود را به‌محل‌ مأموریت‌ برسانند.

   اردوهای‌ من‌ نیز با سرعت‌ عملی‌ فوق‌العاده‌ پیش‌ می‌آیند و بیشتر اسباب‌ اضطراب‌ دشمن‌ شده‌اند. می‌خواهم‌ که‌ به‌مرکز خوزستان‌ بروم‌. چه‌ مانعی‌ می‌تواند از من‌ ممانعت‌ کند؟ عهد کرده‌ام‌ که‌ شخصاً به‌سرکوبی‌ اشرار و متجاسرین‌ بپردازم‌. جز مرگ‌ چه‌ عایقی‌ قادر به‌جلوگیری‌ من‌ خواهد بود؟

   بعد از سان‌ اردو، به‌چادری‌ که‌ به‌من‌ اختصاص‌ داده‌ بودند، رفتم‌. بعد از قدری‌ صحبت‌ با اطرافیان‌ و مشغول‌ داشتن‌ آنها به‌مذاکرات‌ متفرقه‌ و افزودن‌ قوت‌ قلب‌ و صبر و طاقت‌ آنها، اجازه‌ دادم‌ به‌چادرهای‌ خود بروند. تنها ماندم‌ که‌ بیشتر از سکوت‌ لذت‌ ببرم‌، زیرا که‌ مدتهاست‌ شب‌ در اردوگاه‌ نخفته‌ام‌. این‌ خاموشی‌ را فقط‌ گاهگاه‌ شیهه اسبان‌ و بانگ‌ قراولان‌ برهم‌ می‌زند. اقرار می‌کنم‌ که‌ این‌ دو صدا از هر آواز لطیفی‌ در گوش‌ من‌ مطبوعتر می‌افتد و در قلبم‌ خاطره‌ هایی‌ را بیدار می‌کند که‌ هیچ‌ زمزمه‌ طرب‌انگیزی‌ قادر به‌ایجاد آن‌ نیست‌ و نخواهدبود.

ابلاغیه‌ ذیل‌ را امر دادم‌ به‌تهران‌ مخابره‌ کنند که‌ منتشر شود:

 ‌

ابلاغیه‌ وزارت‌ جنگ‌

 ‌

ارکان‌ حرب‌ کل‌ قشون‌

کپیه‌ حکومت‌ نظامی‌

   «امروز که‌ غره‌ جمادی‌الاولی است‌، وارد فرونت‌ شدم‌. طیارات‌ ما که‌ صبح‌ برای‌ اکتشافات‌ پرواز کرده‌ بودند، عملیات‌ خود را انجام‌ دادند. قسمت‌بندی‌ اردوی‌ زیدون‌، تمام‌ رضایت‌بخش‌ می‌باشد. ستون‌ مقدم‌ قوای‌ اصفهان‌ به‌بهبهان‌ وارد شدند. قوای‌ اعزامی‌ آذربایجان‌، سه‌ قسمت‌ اولی‌ وارد کرمانشاه‌ شدند. امروز مجدداً از خزعل‌ تلگرافی‌ رسیده‌که‌ بدواً به‌واسطه‌ مستقیم‌ نبودن‌ خطوط‌ تلگرافی‌ و نبودن‌ سیم‌، و اینکه‌ مجبوراً باید باکشتی‌ بادی‌ تلگراف‌ مرا به‌او برسانند، و از این‌ تأخیری‌ که‌ طبیعتاً پیش‌ آمده‌ است‌ و نتوانسته‌ است‌ فوری‌ مبادرت‌ به‌تقدیم‌ جواب‌ نماید، اظهار تأسف‌ و انفعال‌ کرده‌، سپس‌ در ضمن‌ تجدید اطاعت‌ و انقیاد متذکر شده‌ است‌ که‌ مدلول‌ تلگراف‌ اولیه‌ او در حکم‌ تسلیم‌ قطعی‌ بوده‌ و همان‌ است‌ که‌ من‌ قبلاً متذکر شده‌ بودم‌ و ضمناً مصرّانه‌ طلب‌ تأمین‌ و عفو و اغماض‌ نموده‌ است‌.

در جواب‌ به‌او نوشتم‌ که‌ چون‌ مشارالیه‌ یک‌ نفر ایرانی‌ و منم‌ به‌اضمحلال‌ آحاد و افراد ایرانی‌ راضی‌ نیستم‌، و جز حفظ‌ اصول‌ مرکزیت‌ مملکت‌، که‌ همیشه‌ خاطر نشان‌ عموم‌ کرده‌ام‌ هیچ‌ قصد و منظوری‌ ندارم‌ لازم‌ است‌ به‌فرونت‌ مقدم‌ آمده‌، حضوراً تأمین‌ خود را درخواست و مراتب‌ اطاعت‌ و انقیاد خود را تجدید نماید.

                       رئیس‌ الوزرا و فرمانده‌ کل‌ قوا – رضا

                                                                                   ۵ قوس‌ ۱۳۰۳ – نمره‌ ۴۱۹۴

 ‌

تلگراف‌ ذیل‌ هم‌ از کفیل‌ ریاست‌ وزرا رسید. و جواب‌ داده‌ شد‌:

 ‌

مقام‌ منیع‌ بندگان‌ حضرت‌ اشرف‌ اعظم‌ فرمانده‌ کل‌ قوا دامت‌ عظمته‌

   «عین‌ تلگراف‌ آقای‌ ذکاءالملک‌ ذیلاً به‌عرض‌ مبارک‌ می‌رسد. دو فقره‌ مراسله‌ که‌ دیشب‌ از سفارت‌ انگلیس‌ رسیده‌ متن‌ کامل‌ آن‌ را آقای‌ وزیر امور خارجه‌ به‌توسط‌ ارکان‌ حرب‌، شبانه‌ به‌عرض‌ مبارک‌ رساند. امروز صبح‌ پنجشنبه‌، مراسلات‌ در هیأت‌ وزرا قرائت‌ و جوابی‌ که‌ به‌نظر رسیده‌، ضمیمة‌ این‌ تلگراف‌ به‌عرض‌ می‌رسد. استدعا می‌شود نسبت‌ به‌معروضات‌ ذیل‌ عقاید حضرت‌ اشرف‌ اظهار شود:

۱ ـ این‌ که‌ مراسله‌ جوابیه‌ را تصویب‌ می‌فرمایند یا خیر؟

۲- چون‌ این‌ مراسله‌ و مراسله‌ای‌ که‌ هفته‌ قبل‌ رسید متضمن‌ تلگراف‌ سر پرسی‌ لرن‌ به‌حضرت‌ اشرف‌ که‌ به‌شیراز مخابره‌ شده‌ بود، هنوز به‌مجلس‌ ارائه‌ نشده‌، آیا تصویب‌ می‌فرمایند مراسلات‌ وارده‌ و جوابی‌ که‌ به‌عرض‌ می‌رسد قبلاً به‌اطلاع‌ مجلس‌ یا بعضی‌ از وکلای‌ مخصوص‌ برسد یا خیر؟

۳- با وجود این‌ مراسلات‌، عزم‌ حضرت‌ اشرف‌ در جلو رفتن‌ قوا ثابت‌ خواهد بود، یا موقتاً متوقّف‌ خواهند شد؟ زیرا هر یک‌ از این‌ شقوق‌ ممکن‌ است‌ تأثیرات‌ مهمه‌ را متضمن‌ باشد.

منتظر دستورالعمل‌ عاجل‌ هستیم‌.

صورت‌ جوابی‌ که‌ برای‌ مراسله، تهیه‌ شده‌، این‌ است‌:

دو مراسلة‌ شریفه‌ مورخه‌ ۴ قوس‌ نمره‌ ۳۱۴ و نمره‌ ۳۱۵ واصل‌ شد، و از استحضار از قرار منعقده‌ بین‌ دولت‌ انگلستان‌ و شیخ‌خزعل‌، که‌ اکنون‌ اول‌ دفعه‌ است‌ به‌اطلاع‌ دولت‌ دوستدار می‌رسد، نهایت‌ تعجب‌ حاصل‌ گردید، که‌ آن‌ دولت‌ فخیمه‌، با وجود مناسبات‌ حسنه‌ فیمابین‌ و بر خلاف‌ رسوم‌ و مقررات‌ بین‌المللی‌ چگونه‌ چنین‌ قراردادی‌ را که‌ منافی‌ حق‌ حاکمیت‌ دولت‌ ایران‌ می‌باشد، با یک‌ نفر تبعة‌ مسلّمة‌ ایران‌ جایز دانسته‌ و حوزه‌ اقتداراتی‌ برای‌ مشارالیه‌ و اعقاب‌ او در خاک‌ ایران‌ قائل‌ شده‌اند. دولت‌ ایران‌ قرارداد مزبور را به‌هیچوجه‌ نمی‌تواند به‌رسمیت‌ بشناسد و خود را محق‌ّ می‌داند که ‌نسبت‌ به‌چنین‌ اقدامی‌ پرتست‌ نماید و نیز زحمت‌ افزا می‌شود، که‌ دولت‌ ایران‌ هیچ‌وقت‌ وساطت‌ و دخالت‌ هیچ‌ دولت‌ خارجی‌ را در عمل‌ خوزستان‌ و شیخ‌خزعل‌ که‌ از امور داخلی‌ مملکت‌ ایران‌ است‌ نمی‌پذیرد. اما این‌ که‌ در مراسلة‌ خود، دولت‌ ایران‌ را مسؤول‌ وقوع‌ خسارات‌ دانسته‌اند، لازم‌ است‌ خاطر شریف‌ را متوجه‌ سازم‌ که‌ باید تصدیق‌ بفرمایند، که‌ پس‌ از آنکه‌ یک‌ نفر تبعه‌ و گماشتة‌ دولت‌ ایران‌ در یک‌ قسمت‌ از خاک‌ این‌ مملکت‌ که‌ با سایر قطعات‌ آن‌ از حیث‌ واقع‌ بودن‌ تحت‌ اقتدار و اختیار دولت‌ ایران‌ هیچ‌ تفاوت‌ و مزیّت‌ ندارد، بنای‌ تمرّد و طغیان‌ گذارد، و با اینکه‌ دولت‌ برای‌ مصلحت‌ با او منتهای‌ مدارا و مماشات‌ را نموده‌، و بالاخره‌ آن‌ متمرّد اظهار ندامت‌ و معذرت‌ کرده‌ و دولت‌ به‌همان‌ نظر مصلحت‌، معذرت‌ او را پذیرفته‌ و معذلک‌ مشارالیه‌ به‌وظایف‌ تبعیت‌ و اطاعت‌ خود عمل‌ ننماید، چگونه‌ دولت‌ می‌تواند تحمل‌ این‌ نافرمانی‌ و یاغیگری‌ را بنماید، و در صدد مطیع‌ ساختن‌ او برنیاید؟ در انجام‌ این‌ وظیفه‌ که‌ قهراً مستلزم‌ سوق‌ قشون‌ و عملیات‌ جنگی است‌، چگونه‌ مسؤولیّت متوجه‌ دولت‌ می‌شود؟ در اینجا ناگزیرم‌که‌ خاطر محترم‌ را متوجه‌ سازم‌ که‌ با وجود قراردادی‌ که‌ در مراسله‌ دوم‌ به‌اطلاع‌ دولت‌ رسانده‌اند، واضح‌ و مبرهن‌ می‌شود که‌ تمرّد و خودسری‌ شیخ‌خزعل‌ نسبت‌ به‌دولت‌ متبوع‌ خود به‌استظهار همین‌ قرارداد و اطمینانی‌ است‌ که‌ از طرف‌ دولت‌ فخیمه‌ انگلستان‌ داشته‌ است‌، والاّ مشارالیه‌ مسلمّا چنین‌ جسارتی‌ نمی‌کرد. بنابراین‌ نه‌ تنها دولت‌ ایران‌ هیچگونه‌ مسؤولیّت‌، در خصوص‌ نتایج‌ این‌ قضیّه‌ ندارد، بلکه‌ مسؤولیّت‌ متوجه‌ مسببین‌ واقعه‌ خواهد بود.

در خاتمه‌ زحمت‌ افزا می‌شود اینکه‌ مرقوم‌ داشته‌اند دولت‌ اعلیحضرت‌ پادشاه‌ انگلستان‌ برای‌ خود این‌ حق‌ را حفظ‌ می‌کند، که‌ به‌هر نحو و طریقی‌ صلاح‌ و مقتضی‌ بدانند از طرف‌ خود اقداماتی‌ برای‌ حفظ‌ و حراست‌ جان‌ و مال‌ رعایای‌ انگلیس‌ به‌عمل‌ آورند، لزوماً متذکر می‌شوم‌، که‌ در این‌ موضوع‌ دولت‌ ایران‌ هیچگونه‌ حقی‌ را که‌ اعمال‌ آن‌ منافی‌ استقلال‌ حاکمیت‌ ایران‌ نسبت‌ به‌خاک‌ و اهالی‌ او باشد قائل‌ نیست‌.»

                                                                                 ذکاءالملک‌

                                        رئیس‌ ارکان‌ حرب‌ کل‌  سرتیپ‌ امان‌الله‌

                                                                                 نمره‌ ۴۸۰۰

 ‌

جواب

 ‌

ریاست‌ ارکان‌ حرب‌ کل‌ قشون‌

   «با استحضار از مفاد رمز نمرة‌ ۴۸۰۰ به‌آقای‌ وزیر امور خارجه‌ جواباً تذکردهید:

اولاً – اگر بنا باشد دو مراسله‌ اخیر پذیرفته‌ شود، جوابی‌ که‌ تهیه‌ شده‌ بد نیست‌.

ثانیاً- راجع‌ به‌مراسلة‌ هفتة‌ قبل‌ متذکر می‌شوم‌ که‌ مراسله‌ نبوده‌، بلکه‌ فقط‌ تلگرافی‌ از سرپرسی‌ لرن‌ توسط‌ قونسول‌ شیراز به‌عنوان‌ من‌ و مشعر بر صلح‌ و عدم‌ تعقیب‌ خزعل‌ بوده‌ که‌ جواب‌ سخت‌ داده‌ شد. آن‌ هم‌ فقط‌ تلگراف‌ حضوراً قرائت‌ گردید ولی‌ عین‌ آن‌ تسلیم‌ من‌ نشده‌ است‌.

ثالثاً- البته‌ تصویب‌ می‌کنم‌ مراسلات‌ وارده‌ و جوابیه‌ را با یک‌ عدّه‌ از وکلا، تحت‌ شور و مداقّه‌ در آورید.

رابعاً- در موضوع‌ جلو رفتن‌ قوا و یا توقّف‌ آن‌ اطلاعاً  اشعار می‌دارم‌ که‌ البته‌ پیش‌ رفته‌، هیچ‌ مانعی‌ مرا از این‌ عزم‌ باز نخواهد داشت‌.»

                                             وزیر جنگ‌ و فرمانده‌ کل‌ قوا

                                                                                              ۷ قوس‌ – نمره‌ ۴۱۸۱