«

»

Print this نوشته

رساله‌ی تحقیقات سرحدیه / یک سند تاریخی و معتبر در باره حقوق حاکمیت ایران در شط العرب (به نقل از آیندگان ۱۳ اردیبهشت ۱۳۴۸) بخش چهارم

‌ مخمفی نماناد که مملکت خوزستان چنان که معلوم عموم ارباب جغرافیا است به هر عصری و عهدی چه بر وفق عهود و شروط و چه بر حسب تملک و تصرف حق از جمله ممالک محروسه ایران و ملک طلق این دولت علیه بوده و چه فاصل آن از مملکت عراقین یعنی نطنز به اصطلاح امروز و از مملکت بصره و بغداد چنانکه در میان اراضی حویزه مفصلاً ذکر خواهد شد مجرای شط العرب بوده.

رساله تحقیقات سرحدیه

آیندگان ۱۳ اردیبهشت ۱۳۴۸

آغاز مذاکرات ایران و عثمانی

بالجمله پس از آن که شاه جنت آرامگاه مغفور (منظور محمدشاه قاجار است) از دار فنا به دار بقاء بیت‌السرور رحلت نمود و تاج و تخت کیانی بالارث و الاستحقاق به فر و وجود مبارک اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی (ناصرالین شاه) حسان‌اله شوکته عن‌التناهی مفتخر و مباهی گردید. دولت فرصت‌جو و ابن‌الوقت عثمانیه به خیال این که ایام فترت و اول سلطنت و طغیان سالار تا رستگار (فتنه‌سالار از گرفتاریهای اوایل سلطنت ناصر‌الدین شاه بود. به کتاب امیرکبیر تألیف مرحوم عباس اقبال مراجعه شود) در سمت خراسان مایه مشغولیت دولت است به محض استماع خیر جلوس ابد مأنوس همایون صورتاً مباشرت به تعیین وکلای تحدید حدود کرده وکیل خود و دولتین واسطین را در بحبوحه زمستان روانه سرحد نمودند و باطناً به درویش پاشا وکیل خودشان دستورالعمل دادند که از راه وان رفته بلوک قطور را که از  جمله توابع خوی و موافق رموز و نکات لشکرکشی محکمه و دربندی است که شایسته کمال اعتنا و مفتاح سایر جاها است بدون سند و دلیل و نص صریح قرارنامه بلکه به خلاف عهدنامه سلطان مرادی نیز ضبط و از تصرف مأموران این دولت منتزع نماید او در عین شدت برف و بارش با وجود حرکت و توجه وکلای تحدید حدودیه به سمت سرحدات تنها خود با جمعی از عساکر عثمانیه وارد بلوک قطور شد و اهل آنجا را تطمیع و تهدید نمود که بدون غائله و مخالفت اهل این طرف، بلوک مزبوره را تصرف و در دهنه شرقی دره مذکوره که مشرف به جلگه شهر خوی است مناری به عنوان علامت خط سرحد بنا و برپا کرد. معهذا فدوی که از طرف دولت علیه به عنوان وکالت مأمور تحدید حدود به واجب الامر اولیای دولت علیه در فصل کذائی روانه سر حد شده پیش از همه مأموران به بغداد که محل اجتماع ایشان بود رسیده و سایر وکلا نیز چندی پس از فدوی و درویش پاشا وکیل عثمانیه بعد از همگی وارد آنجا گشتند و در آنجا مجلس اول به جهت تمهید مقدمه کار منعقد و مقرر گردید که حفاظت مال و جان مأمورین اربعه از اعراب و سایر قطاع‌الطریق چهارصد نفر نظام و دویست نفر سوار از طرف دولت عثمانیه و نظیر آن از طرف دولت علیه از مبدأ سرحد تا مقطع همراه وکلا بوده بدین واسطه هر طرف در خاک خود به محافظت ایشان مواظبت نماید. اگر چه میرزا تقی‌خان مرحوم حرکت فدوی را از بغداد دربادی امر به رد بلوک قطور منوط و شروع به تقدیم لوازم مأموریت را به تخلیه آنجا مربوط نمود و بدین علت اقامت وکلا در بغداد هشت ماه امتداد یافت و لکن چون سفرای واسطه مقیم‌دارالخلافه مکرر به او نوشته تعهد کردند که پس از ورود مأمورین به آنجا این امر موافق حق و قرارنامه صورت خواهد گرفت لهذا در اوائل زمستان به همراهی رفقای خود با راه دجله و شط العرب وارد محمره گردیده اعراب و تمامی اهل آنجا در روز ورود بشدتی اظهار شعف و اهتزار و شلیک پیشواز کردند که درویش پاشا مأمور عثمانی با جمعیت خود مخوف شده تا سه چهار شب از راه بدخیالی و سوء‌ظن خواب نکرد. وقتی که فدوی به این کیفیت منتقل شد، جمعیت اعراب را مرخص نمود و بنای مجلس مکالمه را گذاشت. به جهت زیادی بصیرت و ایضاح مطلب، اولی چنان است که اولاً وضع و کیفیت اراضی محمره و تمامی مساکن جعب و عشیرت آنجا را بیان نموده پس از آن خلاصه و لب مکالمه مجلس را قلمی کند تا بر مطالعه کنندگان مطالب و براهین آتیه به طور شایسته واضع و روشن شود.

مخمفی نماناد که مملکت خوزستان چنان که معلوم عموم ارباب جغرافیا است به هر عصری و عهدی چه بر وفق عهود و شروط و چه بر حسب تملک و تصرف حق از جمله ممالک محروسه ایران و ملک طلق این دولت علیه بوده و چه فاصل آن از مملکت عراقین یعنی نطنز به اصطلاح امروز و از مملکت بصره و بغداد چنانکه در میان اراضی حویزه مفصلاً ذکر خواهد شد مجرای شط العرب بوده.

این مملکت در عصر سلاطین کیان و عهد اسکندر و یونانیان به سوسیا نامرسوم و پای تخت  آنجا شهر قدیم شوش بوده که شهر مزبور به عظمت و شوکت و آبادی و وسعت شهره آفاق  بلکه در عهد خود بی‌نظیر و طاق بوده حال آثار خرابه‌های آن شهر به فاصله چهار فرسخ و نیم در سمت مغرب دزفول هویدا و مدفن حضرت دانیال نبی که هنوز بقعه و صحنی از آن باقی است همانجا است.

در اوائل ظهور اسلام خاصه در عهد خلفا بواسطه زیادتی محصول شکر آنجا مملکت مزبوره به خوزستان یعنی نی‌شکرستان موسوم و شهر مشهور اهواز که در کنار یسار رود کارون قریب شانزده فرسخ بالاتر از محمره واقع است به مقر حکومت این مملکت معروف و مرسوم بوده و سدی در پهلوی اهواز چنانکه حال نیز اکثر محلات آن باقی است به بیست‌وچهار ذرع عرض و قریب دویست‌وپنجاه ذرع طول و چهار ذرع ارتفاع از سطح آب به رود کارون بسته و نهرهای عمیق و عریض که هر یک به مثابه رود بزرگی بوده‌اند از جنبین سد یمین و یسار کارون برداشته بوده‌اند که اولی به صوب حویزه و محمره تا حوالی کرخه و شط العرب و ثانوی به صوب دورق و فلاحیه تا حوالی رود جراحی جاری و همگی به جهت زراعت و آبیاری بوده بدین واسطه مداخل این مملکت بحدی رسیده بود که هر شبی هزار دینار اشرفی نقد و یک طبق نان از بابت مداخل اهواز به طریق استمراری بایست در سفره خلیفه حاضر و بعد شروع به صرف طعام شود. بدین مناسبت شهر اهواز به سلته‌النجز مشهور گردید.

اکنون از شهر مزبور دهکده کوچکی و از کارخانه‌های شکرسازی قریب هفتاد هشتاد سنگ خرابی باقی است و محل حکومت این مملکت یکی حویزه و یکی فلاحیه است که این‌ها هم تابع شوشتر و دزفول و همگی رویهم یک ایالت و به حکومت حکمران و احد مالوف است.