«

»

Print this نوشته

اوباما، غزه، و درس‌هائی که رژیم اسلامی می‌گیرد

بخش ۵

            اوضاع ایران و کشورهای همسایه

اوباما، غزه، و درس‌هائی که رژیم اسلامی می‌گیرد

 ‌

ــ تا چند روز دیگر اوباما رئیس جمهور منتخب ایالات متحده آمریکا رسماً اداره امور را بدست می‌گیرد. مبارزات انتخاباتی که به گزینش وی انجامید، یکی از مهم‌ترین حوادث سال گذشته بود که نظر میلیون‌ها انسان در سطوح مختلف و در چهار گوشه جهان را به خود جلب کرد. به نسبت همین توجه، از وی انتظار دگرگونی‌ها و امید به حل مشکلات بسیاری می‌رود، از جمله خاموش کردن آتش درگیری‌های خونین منطقه خاورمیانه. این انتظار از اوباما چقدر واقعی است؟

 ‌

داریوش همایون ــ انتظارات از اوباما در همه زمینه‌ها بسیار است. او در بحرانی‌ترین اوضاع اقتصادی هشت دهه گذشته و در گیر و دار دو جنگ، علاوه بر مشکلات همیشگی آمریکا (که از معیوب‌ترین جامعه‌ها در جهان پیشرفته است) بر روی کار می‌آید. ولی هرچه تا کنون از او برآمده نشان می‌دهد که به خوبی احتمال دارد خود را به پای این لحظه تاریخی برساند. او بی‌تردید بهترین رهبری است که آمریکائیان می‌توانستند در این دوران سخت داشته باشند. اما پایان دادن به جنگ صد ساله اسرائیل و فلسطین به این زودی‌ها از هیچ قدرتی ساخته نیست. بهبودی در اینجا و توافقی در آنجا بیشترینه‌ای است که در بهترین حالات می‌توان انتظار داشت.

 ‌

ــ خاورمیانه یکی از کانون‌های پیچیده‌ترین بحران‌هاست. سیاست‌های آمریکا در این منطقه به ویژه در سال‌های اخیر به شدت مورد انتقاد قرار داشته است. بسیاری پیش‌بینی می‌کنند که اوباما در منطقه خاورمیانه از سیاست دیگری پیروی کند. در این صورت آیا سیاست‌های آینده ایالات متحده آمریکا در قبال اختلاف و درگیری‌های میان اسرائیل و فلسطین تغییر خواهد کرد؟ با توجه به اینکه اوباما نیز بار‌ها بر حمایت از موجودیت اسرائیل و حق این کشور در دفاع از خود در برابر حملات موشکی حماس و حزب‌الله به عنوان گروه‌های تروریستی تأکید کرده است و در درگیری اخیر میان اسرائیل و حماس وی نیز با تروریست خواندن این گروه در عمل مذاکره با سران آن را منتفی دانسته است، پس چه تفاوتی میان این مواضع و مواضع پیشین وجود دارد تا انتظار رود که سیاست دیگری در پیش گرفته شود؟

 ‌

داریوش همایون ــ یک ویژگی اوباما که در کنار عوامل دیگر او را کامیاب‌ترین سیاستگر نسل خود گردانیده است توانائی گذاشتن خویش به جای دیگران است. او بر خلاف یک سیاست پیشه معمولی «همه چیز برای همه کس» نیست و حقیقتا می‌تواند دو طرف یک اختلاف را دریابد. تعهد او به دور نگه داشتن اسرائیل از مخاطره از هیچ کس دیگر در آمریکا کم نمی‌آورد. امریکائیان به اسرائیل هم بدهی سنگین اخلاقی دارند، هم‌ بستگی استراتژیک، هم نزدیکی فرهنگی. برای آن‌ها اسرائیل چیزی میان متحد سیاسی ـ نظامی و استان پنجاه و یکم است. اما رئیس جمهوری تازه با آمادگی‌ش برای گفتگو و درگیر بودن با هر مخالفی، در موقعیت بهتری خواهد بود. او دست کم خواهد توانست زندگی را برای «جبهه سرکشی» (حماس و پشتیبانان‌ش در تهران و دمشق) دشوار‌تر سازد. اکنون با درس کمرشکنی که حماس و فلسطینیان دریک ماهه گذشته گرفته‌اند می‌توان انتظار داشت که آن بهبود‌ها و توافق‌ها در اینجا و آنجا آسان‌تر به دست آید.

 ‌

ــ ذکر نام جمهوری اسلامی ایران به عنوان حامی گروه حماس و حزب‌الله در منطقه توسط اوباما موضعی جدید و مختص به او نیست. اما در طول دوران روابط بحرانی میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده آمریکا و تا پیش از وی، کسی از مذاکرات مستقیم با جمهوری اسلامی سخن نمی‌گفت. آیا دست برداشتن از دشمنی با اسرائیل و خودداری از حمایت از گروه‌هائی چون حماس در منطقه جزء ‌شرط‌های چنین مذاکراتی است؟

 ‌

داریوش همایون ــ هر مذاکره‌ای بی‌پیش‌شرط خواهد بود. نمی‌توان انتظار داشت جمهوری اسلامی یا حماس پیشاپیش امتیازی بدهند. مسائل میان آمریکا و جمهوری اسلامی فراوان و پیچیده است و به همه آن‌ها نمی‌توان پرداخت. رویکرد جمهوری اسلامی به اسرائیل با همه اهمیت خود پاک زیر سایه مسئله اصلی که تسلیحات اتمی باشد می‌رود. اگر آمریکائیان و اسرائیلیان و مصریان بتوانند جلو فرستادن سلاح از شبه جزیره سینا را بگیرند مشکلی با رویکرد رژیم اسلامی به اسرائیل و حتی کمک‌های مالی آن به حماس و حزب‌الله نخواهند داشت. به ویژه که هر تعهد جمهوری اسلامی به خودداری از فرستادن اسلحه کمترین ارزشی ندارد. گفتگوی مستقیم و بی‌پیش‌شرط با جمهوری اسلامی بیش از هر چیز بر مسئله اتمی تمرکز خواهد یافت. آیا رژیم مذهبی در تهران آماده است به انرژی اتمی بسنده کند یا در پی قرار دادن جهانیان در برابر عمل انجام شده است؟

 ‌

ــ برافراشته نگه‌داشتن پرچم دشمنی با اسرائیل و دفاع از گروه‌های بنیادگرای مسلح عرب به نام دفاع از فلسطینی‌ها، توسط حکومت اسلامی آیا ابزار سیاسی و اهرم فشار بر آمریکاست و یا هنوز مسئله ایدئولوژیکی است و در خدمت برانگیختن و رهبری مبارزات جهان اسلام؟

 ‌

داریوش همایون ــ ایدئولوژی، مذهب ایدئولوژیک، روح چیره بر جمهوری اسلامی است، چنانکه در انقلاب اسلامی بود. ولی در انقلاب نیز رهبری مذهبی ملاحظات عملی را می‌توانست مقدم بدارد و امروز واقعیات حکومت و اداره بیش از دوره انقلاب دست در کار است. آخوند‌ها می‌خواهند ابرقدرت منطقه باشند و بازی با کارت فلسطین را برای جلب توده‌های عرب و قرار دادن رژیم‌های ناتوان کشورهای عربی در وضع دفاعی سودمند می‌یابند. این ورق در گفتگو‌ها با آمریکا نیز سودمندی‌های محدودی دارد. محدود از این نظر که دست جمهوری اسلامی گشاده نیست. در بحران غزه هر کس می‌خواست می‌توانست ببیند که یک، رژیم آخوندی آماده است که در کمال بی‌اعتقادی، مردم غزه را بازیچه سیاست‌های خود کند؛ و دو، اگر هم بخواهد چندان کاری از آن بر نمی‌آید. اکنون کم پولی نیز آمده است و دست رژیم تنگ‌تر می‌شود. از همه این‌ها گذشته در اهمیت خیابان در سیاست‌های کشورهای عربی مبالغه نمی‌باید کرد. شصت سال است برای فلسطین نعره می‌کشند، همه چیز را به پیکاری که همراه زمان، به زیانشان بوده بسته‌اند و گذاشته‌اند حکومت‌هایشان به بهانه فلسطین در زورگوئی و رکود و فساد بیشتر فرو روند. در همین ایران خودمان با همه بی‌اعتنائی مردم، دیدیم که چگونه جنگ غزه بهانه سنگسار و سرکوب شد.

 ‌

ــ در سایت تابناک تحلیل‌هائی از سوی «طرفداران» اسلامی فلسطینی‌ها و مدافعین حماس می‌خوانیم، که آشکارا خشونت و کشتاری را که از سوی اسرائیلی‌ها در بمباران غزه صورت می‌گیرد پیش‌بینی کرده و آن را در خدمت بی‌اعتبار شدن اسرائیل و موجب فشار هرچه بیشتر افکار عمومی جهان بر روی دولت این کشور ارزیابی می‌نمایند. با خواندن چنین تحلیل‌ها و نظراتی انسان بی‌اختیار به یاد ضرب‌المثل یا جمله‌ئی که شما به مناسبت دیگری بکار برده‌اید، می‌افتد: «غرقش کن من هم روش!» اما به نظر نمی‌رسد که عرب‌های ساکن مناطق فلسطینی، به دلیل شدت نفرتی که از اسرائیل دارند به زشتی و پلیدی چنین بازی‌هائی که با سرنوشت آن‌ها می‌شود پی‌ببرند.

 ‌

داریوش همایون ــ درسـت است. فلسطینی‌ها شش دهه گذشـته را به مقدار زیاد از دسـت داده‌اند و دریافت درستی از موقعیت تاسف‌آور خود ندارند. آن‌ها در این شصت سال بیش از همه توانسته‌اند هر از چندگاه یک جنگ دیگر عقب بیفتند. تا هنگامی هم که قربانی بودن را بجای پذیرش مسئولیت، و شهیدپروری را بجای پرورش دادن ذهن جوانان خود می‌گذارند، تا هنگامی که فرهنگ سیاسی آن‌ها یا الفتح تولید می‌کند یا حماس، امید چندانی نمی‌توان داشت. کشورهای عرب به بهانه آن‌ها جلو اصلاحات اجتماعی را می‌گیرند و هر کس، حتی جمهوری اسلامی دور دست‌تر، از آنان سوء استفاده می‌کنند.

 ‌‌

 ــ اما خود بازیگران چطور؟ تا جائی که به خاطر داریم پس از آخرین درگیری نظامی اسرائیل با حزب‌الله و بمباران جنوب لبنان توسط ارتش اسرائیل، شما در مقاله‌ئی در باره درس‌هائی که جمهوری اسلامی از این جنگ گرفت یا باید می‌گرفت، نوشتید. آیا این جنگی که این روز‌ها با شدت تمام و با ابعاد وحشتناکی از کشتار مردم غزه و ویرانی شهر‌ها جریان دارد، باز هم درسی برای حکومت اسلامی در بر دارد؟

 ‌

داریوش همایون ــ این‌بار جمهوری اسلامی درس‌های بیشتری گرفته است ــ اگر این درس‌ها اثری داشته باشد. اسرائیلیان از جنگ پیروز بدر آمده‌اند و حماس تنها شکست خورده جنگ نیست. از این بد‌تر کشتار و ویرانی که حماس به دلگرمی جمهوری اسلامی بر مردم غزه تحمیل کرد واکنشی ملایم‌تر از گذشته برانگیخت. تصویرهای زنان و کودکان کشته و زخمی دلخراش بود ولی جنگیان حماس نیز که با لباس مردم عادی و در میان مردم عادی می‌جنگند و مدرسه و مسجد و بیمارستان را میدان جنگ و انبار اسلحه می‌کنند از نظر‌ها دور نمی‌ماند. هرچه زمان بگذرد ــ چنانکه در لبنان نیز پیش آمد ــ اشتباه بزرگ حماس و مسئولیت جمهوری اسلامی در انداختن غزه به کام این جنگ پرهزینه و بیهوده نمایان‌تر خواهد شد. بیم گسترش نفوذ جمهوری اسلامی و در آمدن غزه به صورت پایگاه آن در همسایگی مصر شکاف بیشتری در صف دولت‌های عربی انداخته است. می‌توان گفت که برای پاره‌ای کشورهای عرب، جمهوری اسلامی دارد جای اسرائیل را به عنوان خطر بزرگ می‌گیرد. اینهمه می‌باید هر حکومت مسئولی را به ارزیابی دوباره سیاست‌های‌ش وادارد.

 ‌

ــ شما دهه‌هاست پیگیرانه از پیوندی که در عمل و درافکارِ نه تنها حکومت اسلامی و اسلامگرایان در ایران بلکه بسیاری از گروه‌های مختلف ایرانی میان سرنوشت ایران و درگیری‌های میان فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها برقرار است، به روشنی و صراحت تمام انتقاد می‌کنید. البته نوع نگاه شما امروز در میان ایرانیان طرفداران زیادی پیدا کرده است و نمونه‌های آن بسیار دیده می‌شود. اما اگر بخواهیم از زاویه نگاه شما به قضایا بنگریم، در عمل چگونه باید به این بحران یا بحران‌های مشابهی که در همسایگی و در منطقه خاورمیانه شاهد هستیم، برخورد کنیم؟ آیا حکومت و ملتی که جغرافیای زیستش در این منطقه است، می‌تواند بی‌اعتنا به چنین درگیری‌هائی به زندگی خود ادامه دهد؟

 ‌

داریوش همایون ــ حتی در آن زمان‌ها که زندگی این چنین بر مردم ایران تنگ نشده بود ما نمی‌توانستیم دمی از برطرف کردن کمبودهای خود، به دیگران از جمله فلسطینی‌ها بپردازیم؛ امروز که جای خود دارد. از آن گذشته سیاست خارجی سراسر قلمرو داد و ستد است. توجه و هزینه کردن به و برای دیگران می‌باید سودی داشته باشد. ما از هیچ فلسطینی سودی نبرده‌ایم و انتظار سودی نمی‌توانیم داشته باشیم. بر عکس فلسطینی‌ها به رغم کمک‌های ما در همه جا بر ضد ایران موضع گرفته‌اند و می‌گیرند. در سال‌های پایانی سلسله پهلوی، شاه به سازمان آزادیبحش فلسطین و سوریه پشتیبان آن کمک‌های مالی داد و بدگمانی اسرائیل و اجتماع با نفوذ یهودیان آمریکائی را برانگیخت، با پیامدهائی که در جریان انقلاب پدیدار شد. در برابر، آن‌ها با شدت بیشتر، چریک‌های مارکسیست لنینیست و اسلامی را آموزش دادند و سازمان آزادیبخش فلسطین به شاه و ایران حمله کرد و در سال انقلاب تا حد شرکت افراد مسلح خود، در کنار خمینی قرار گرفت. پس از انقلاب نیز هر دو آن‌ها هیچ فرصتی را برای رای دادن بر ضد ایران در مجامع کشورهای عرب از دست نداده‌اند.

سیاست خارجی یک کشور ربطی به احساسات شخصی زمامداران ندارد. دولت مسئول جامعه است و مسئولان دولت نمی‌باید حق جامعه را در پای پسند و ناپسند شخصی خود بگذارند. افراد حق دارند شب و روز عزای فلسطین بگیرند و هیچ ناروائی دیگری را در جهان نبینند و یهودی ستیزی را در جامه نخ نمای ضد امپریالیسم بپیچند ولی مصلحت ملی مقوله دیگری است. ما از دوستی اسرائیل تا دهه پنجاه/هفتاد بسیار برخوردار شدیم ــ خرده ریزهای آن مناسبات در نخستین ماه‌های جنگ با عراق نیز ریسمان نجات نیروهای مسلح ایران شد. در سی ساله گذشته قربانی کردن مردم ایران در پای فلسطین و تکرار صحنه‌های عربده کشی شهرهای عرب در خیابان‌های ایران چه به ما رسانده است؟ بی‌اعتنا ماندن به رنج دیگران شایسته نیست ولی در حدود امکانات و با در نظر گرفتن نسبت‌ها و واقعیات. بیشترینه‌ای که از ما بر می‌آید کمک‌های انسانی به قربانیان جنگ و کمک به فرایند صلح است. اما اساسا انرژی ما می‌باید صرف بالا کشیدن ملت از این گودال فرهنگی و سیاسی باشد که نامش خاورمیانه است. هیچ باکی هم از فسیل شدگان جهان پنجاه شصت سال پیش نمی‌باید داشت. زمان به زیانشان است ــ تا کنون بوده است و پس از این هم بسیار دیر شده است.

 ‌

ــ مدتی اسـت که بسـیاری از سـران کشور‌ها و از جمله اوباما بر اهمیت نقـش ایران در منطقه و برعهده گرفتن نقش سازنده توسط حکومت آن تأکید می‌کنند. کسانی هم می‌گفتند و می‌گویند «ایران زیادی بزرگ» و خطرناک است. تفاوت این دو نظر در سیاست‌های دولت‌ها چه خواهد بود؟

 ‌

داریوش همایون ــ به ایران به‌‌ همان علت بزرگ و خطرناک بودن دست نمی‌توان زد؛ و مهم‌ترین مسئولان سیاست خارجی آمریکا از این اندیشه که چنین کشوری را به روز عراق و افغانستان بیندازند می‌گریزند. با اینهمه تا بمب ساعتی اتمی تیک تیک می‌کند همه گونه انتظار بد می‌توان داشت. نقش پر اهمیت ایران یک امر مسلم است و می‌باید با حکومت آن هر چه هم بیزار کننده، بر زمینه‌هائی که سود هر دو طرف را دربر دارد به توافق رسید. کشوری مانند آمریکا با اقتصادی که دو برابر دومین اقتصاد جهان است (و سروران چپ، در فضای تصوری همیشگی، بیهوده سوگنامه‌اش را می‌نویسند) و بودجه دفاعی‌اش به اندازه همه بقیه، اسباب لازم را دارد که آن زمینه‌های سود مشترک را به رژیمی زیر فشار و در تهدید همه سویه بپذیراند. رئیس جمهوری تازه آمریکا، سوار بر موج حسن نیت جهانی، به ویژه در چنین موقعیتی هست.

 ‌

ــ می‌دانیم که پاسخ همه این پرسش‌ها در حکومت اسلامی نهفته است. آیا حکومت اسلامی ظرفیت، توانائی و استعداد بهره‌گیری از این فرصت‌ها را یافته است؟ در شرایط کنونی منطقه، وضعیت ایران، و موقعیتی که آمریکا در آن بسر می‌برد، چه رفتاری از سوی حکومت ایران می‌تواند در انطباق با منافع بلند مدت کشور و خردمندانه باشد؟

 ‌

داریوش همایون: ــ نگهداری خود، دوری از مخاطرات نا‌لازم، شناخت مصالح شخصی و گروهی. کار ما به جائی رسیده است که می‌باید از آن‌ها بخواهیم خودشان را فدای شعارهای میان تهی و تصورات باطل در باره قدرت خودشان و زوال آمریکا نکنند. هنگامی که ملتی اجازه می‌دهد چنین گروهی بر آن فرمانروائی داشته باشند ناچار در برابر خطر از هم‌پاشی می‌باید آرزوی‌ها‌یش را هم پائین بیاورد.

 ‌

ــ موانع درونی حکومت اسلامی در بروز این خردمندی کدام است؟

 ‌

داریوش همایون ــ در یک سخن پائین بودن سطح. این رژیم، مانند انقلابی که سکوی پرش آن شد، انتقام لای و لجن یک جامعه قرون وسطائی است از بخش‌های روزافزونی که به تندی می‌کوشیدند و می‌کوشند هر دو پایشان را از آن لای و لجن بیرون بکشند و زمان نیافته‌اند. انتظار دانستن و فهمیدن و به ژرفای موقعیت رفتن از این عناصر نمی‌توان داشت. اما این پروردگان کوچه و خیابان بویائی نیرومندی برای دریافتن سود و مخاطره دارند. پاداش و کیفر، وادار شدن و به امتیازاتی رسیدن زبان واقعی آنهاست. آمریکا و غرب که می‌باید امیدوار بود هماهنگ‌تر عمل کنند (شرایط بد اقتصادی به سود این هماهنگی کار نمی‌کند) می‌توانند هر دو را به رژیم عرضه دارند.

ــ با سپاس از شما

بهمن ماه ۱۳۸۷