دست دیگر در قمار اتمی
چنانکه میشد دید رهبری جمهوری انتخابات ریاست جمهوری را پیشدرامد یک مرحله تازه چالشگری تلقی میکرد که از مدتها پیش به عنوان تنها راه درآوردن رژیم از بنبست شمرده شده بود، و هیج مانعی از جمله مانع انتخاباتی را نمییارست. چهره درندهتر رژیم پیش از به پایان رسیدن دوره رئیس جمهوری پیشین نمایان شد. ماموران انتظامی جوانی را در مهاباد دستگیر و در زندان شکنجه و قصابی کردند و از ان پس کشتار و سرکوبی، شهرهای کردستان را فراگرفت. آقای اکبر گنجی را تا پای مرگ کشاندند و معلوم نیست در بیمارستانی که زندان او شده با آنچه از نیروی زندگی در او مانده است چه میکنند؟ پشتیبانانش را با ضربات “استخوان شکن“ به گزارش یک روزنامه خارجی، از بیمارستان دور کردند. دانشجویان و روزنامهنگاران هنوز از زندان بدر نیامده جای خود را به همگنان مبارزشان میدهند.
اکنون به دور تازه پیکارجوئی در جبهه اتمی میرسیم که با ترورهای سیاسی همزمان شده است (کشتن یکی از همکاران قاضی آدمکش، مرتضوی، و سوء قصد به یکی دیگر.) ازسر گرفتن فراوری اورانیوم به رغم پیشنهادهای گشاده دستانه سه کشور اروپائی برای کمک به تولید انرژی اتمی، داوها را بالاتر برده است. حکومت آخوندی، مطمئن از پیشرفت برنامه تسلیحات اتمی خود، میخواهد بیشترین امتیازات را بگیرد و آماده است تا ارجاع موضوع به شورای امنیت را هم خطر کند. به نظر میرسد که آنها امیدوارند بقیه ابزار و تکنولوژی لازم برای تولید بمب را فراهم کنند و میخواهند با در اختیار داشتن تولید اورانیوم فراوری شده، هرزمان بخواهند بمب اسلامیشان را که رفسنجانی مصرفش را تعیین کرد (حل مشکل اسرائیل) بسازند. اگر چنین باشد دیگر هیچ توافقی جلو مسلح شدنشان را نخواهد گرفت؛ و در نبود توافق، یک گزینه دیگر میماند و آن تحریم اقتصادی و پس از آن شاید ضربت نظامی است.
جمهوری اسلامی تا کنون صورت ظاهر را با مانوور دادن در چهارجوب عهدنامه منع گسترش سلاحهای هستهای و بهرهگیری از راههای گریز آن نگه داشته است. ولی در پشت این بازی حقوقی، حقیقت آشکار اراده راسخ به ساختن بمب اتمی نهفته است که کمتر کسی در آن تردید دارد. چالشگری خطرناک رژیم بر پایه ارزیابیهائی است که در یک روزنامه تهران برشمردهاند:
۱ ــ راه امریکا و اروپا اساسا از هم جداست و امریکائیان دربرابر جمهوری اسلامی تنهایند.
۲ ــ تحریم اقتصادی از شورای امنیت نخواهد گذشت و جمهوری اسلامی آنقدر به روسها و چینیها امتیاز داده است که میتواند دستکم از وتو چین اطمینان داشته باشد. (ادامه برنامه اتمی رژیم مانند بسا چیزهای دیگر پیوسته به چین وابستهتر میشود.)
۳ ــ در حالی که بهای نفت به شصت وپنج دلار و بالاتر رسیده است هر تحریم اقتصادی ایران جهان صنعتی را با بحرانی روبرو خواهد کرد که جرئتش را ندارند.
۴ــ امریکا نیروی نظامی برای حمله موثر به ایران در اختیار ندارد و جنگ در عراق هر توانائی و آمادگی برای عملیات نظامی عمده را از میان برده است. مردم امریکا زیر بار یک درگیری مسلحانه گسترده نخواهند رفت.
۵ــ به سبب کش دادن مذاکرات، جمهوری اسلامی توانسته است تاسیسات اتمی خود را پراکنده و پنهان کند و با حملات هوائی نمیتوان توانمندی اتمی جمهوری اسلامی را از میان برد.
۶ ــ اروپائیان و حتی امریکائیان و اسرائیلیان از موچ تروریسمی که جمهوری اسلامی به تلافی حمله نظامی راه خواهد انداخت میترسند.
در همه دلائلی که استراتژهای جمهوری اسلامی بر آسیبناپذیری خود میشمرند دانهای از حقیقت هست هرچند بر همه آنها میتوان کمتر و بیشتر اشکالاتی وارد کرد. مثلا هیچ مسلم نیست که در شرایط معینی، همرائی لازم برای تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی پیدا نشود. همچنین در باره افزایش ناگهانی بهای نفت نمیباید مبالغه کرد. جهان در ۱۹۷۳ و ۱۹۷۹ بحرانهای نفتی بزرگی را از سر گذراند. بهای نفت در جریان انقلاب اسلامی از شصت دلار کنونی بیشتر بود. موضوع مهمتر آن است که عوامل بازدارنده امریکائیان، دربرابر مخاطره دیگر، یعنی یک جمهوری اسلامی دارای بمب اتمی، چه اندازه درشمار آید. آنچه سران رژیم در سرمستی قدرت خود، نمیتوانند ببینند واقعیت نظر و منافع دیگران است، دیگرانی که میتوانند به هر بها برای خودشان و جهان، ضربهای کشنده به رژیم اسلامی بزنند. در همه جنگهائی که روی داده ملاحظهای بوده است که بر همه مخاطرات و زیانهای حتمی و احتمالی جنگ غالب آمده است. اگر ارزیابی زیانها و آسیبها عامل قاطعی میبود جنگی در جهان در نمیگرفت؛ و تقریبا در همه جنگها دستکم یک طرف در ارزیابی دیگری اشتباه کرده است.
به رهبری یکدست شده و درنده خوتر رژیم میباید هشدار داد که کار را به جائی نرسانند که دیگران کفه بمب اتمی را سنگینتر بیابند. قدرتهائی که قصد و توانائی بازداشتن رژیم اسلامی را دسترسی به سلاح اتمی دارند، امریکا و اسرائیل، در فرصتهای مکرر جای تردید نگذاشتهاند که جمهوری اسلامی اتمی را تحمل نخواهند کرد. معنی این سخن آن نیست که چشمان آنان بر پیامدهای خطرناک ضربت نظامی بسته است. معنیاش این است که در آن ترازوی فرضی، کفه همه مخاطرات دیگر، سبکتر از مسلح شدن یک دولت تروریست و تروریست پرور به سلاح اتمی خواهد بود. ما همه کسانی که نگران رسیدن کار به آن مراحل هستیم وظیفه داریم افکار عمومی ایرانیان را به مهابت خطری که درپیش است آگاه سازیم. حسابهای رژیم یک سویه است و تکیه آن بر غرور ملی مردم ایران، گمراه کننده.
دنبال کردن برنامه بمب اتمی، در حالی که پرونده مداخلات رژیم اسلامی در عراق سنگینتر میشود (بمبهای نیرومندی که به گفته پنتاگون از خاک ایران به تروریستها در آن کشور میرسد) دورنمای تیرهای را تصویر میکند. سران رژیم ممکن است در ارزیابی آسیبپذیری موضع دیگران حق داشته باشند ولی این تا جائی است که دیگران سران رژیم را بیش از اندازه خطرناک بشمار نیاورند.
اگوست ۲۰۰۵