زیر سنگینی خودشان
در دوران ما که حکومتهای دیکتاتوری به دشواری بیش از همیشه به زیر میآیند، اگر عامل خارجی نقش قاطع در سرنگونی آنها نداشته باشد (کامبودیای پول پوت و عراق صدام حسین) یک عامل نیرومند دیگر هست که به کمک مبارزه مردم میآید. چنین رژیمهائی زیر سنگینی طبیعتشان خرد میشوند ــ هنگامی که به بیشترینه خلوص خودشان میرسند. رژیم فاسد زورگوئی که اجازه یابد به حد اکثر، خودش بشود و تا ژرفای فساد و زورگوئی که درطبع اوست برود زندگیاش را کوتاه میکند. جمهوری اسلامی با انتخاب احمدی نژاد و گروه تازه فرمانروایانی که با او میآیند یا بر او تحمیل میشوند گام در این وادی نهاده است.
بیست و هفت سال کشیده است تا رژیم اسلامی بتواند خود خالصش را بیابد؛ از زیر تاثیر گذشته هر چه بیشتر بدر آید؛ نسل تازه دست پروردهاش را به قدرت رساند و به یاری بدترین عناصری از نسل انقلابی که از فاسد کنندهترین آزمایشهای بیست و هفت ساله گذشته بدرآمدهاند بفرستد.
انقلاب و جمهوری اسلامی به دلیل نا لازم و توضیح ناپذیر بودنش، به دلیل ناهنگامی (آناکرونیسم)اش ناچار با ناشایستهترین عناصر به پیروزی و قدرت رسید و ناشایستهترین عناصر را به خود گرفت. (جوانترها در ایران پدر و مادرها را آسوده نمیگذارند که آخر چرا انقلاب کردید؟) یک حکومت درستتر که علت وجودیاش خرافات و دروغ و سودجوئی نیست نمیتواند با چنین عناصری سر کند. هرچه بر این رژیم گذشت آنها که با طبع یک جمهوری اسلامی ــ در هر کشوری باشد ــ سازگارتر بودند بیشتر جذب آن شدند و در یک انتخاب طبیعی، کور دلترین و نامردمترینشان دست بالاتر یافتند. هر رژیمی نفرات و هواداران خود را لازم دارد. رژیم اسلامی زمان میخواست که یکدست شود به این معنی که خود را از بقایای روحیهای که حکومت را اساسا و با همه کژرویها و تباهیها، در خدمت توسعه و نوسازندگی میخواست بپیراید. تا وقتی بازماندگان روحیه گذشته، در میان غوغای طبقه جدید، نومیدانه گونهای توسعه و نوسازندگی را پیش میبردند رژیم در پوست خودش آسوده نمیبود.
امروز پس از انتخاباتی که بدترین ضربه را به جمهوری اسلامی زده است میدان هرچه بیشتر به دست اسلامیهای راستین میافتد. رئیس جمهوری تازه حقا نماد این مرحله در تاریخچهای است که هر سال با مرکب پر رنگتر ابتذال و فساد و توحش نوشته میشود. مکتبیهائی که دارند در کشاکش فلج کننده جناحها بر سر اعمال نفوذ و سوء استفاده، و چوبهائی که از هر سو لای چرخشان میرود، به قدرت میرسند آرزوهای بلند دارند: فرو بردن جامعهای که نیم بیشترش در دنیای امروز میزید به چاه جمکران و رساندن ایران به مقام رهبری نیروهای تروریسم اسلامی در جهان. تصادفی نیست که نخستین ابتکارات حکومت تازه تامین بودجه مسجد جمکران بود و چالش کردن جامعه بینالمللی در سخنرانیهای احمدینژاد در مجمع عمومی ملل متحد. او و پیرامونیان نادانترش البته دیر یا زود با واقعیاتی که روح مکتبشان نیز از آن بیخبر است آشناتر خواهند شد و تکانی که رای شورای کمیسیون بینالمللی انرژی اتمی به او داد مقدمهای بیش نیست. گروه تازه از هم اکنون خود را در تار عنکبوتی گرفتار میبیند که عناصری از آن را دیر یا زود به اندیشه ضرب شصت نظامی خواهد انداخت.
جمهوری اسلامی در تازهترین دگردیسی خود تکیه را از حوزه به حسینیه و از بازار به سپاه گذاشته است.(بازار در همه حال کار دلالی و جابجا کردن دلارهای نفتی اش را می کند.) یک حکومت بسیجی ـ امنیتی مسلح به بمب اتمی؛ و سرپرست و خزانهدار اصلی جنبشهای تروریستی اسلامی و سردمدار یک اردوگاه تازه جهانی با شرکت “چاوز“ ونزوئلا، رویای تازهترین مدعی جانشینی صلاحالدین است که برای جنگ صلیبی سده بیست و یکم آماده میشود.(صدام حسین مدعی پیشین صلاح الدینی بود.)
اینهمه در کشوری است که گریز سرمایه از آن با گریز مغزها پهلو میزند و به ابعاد خونروش نزدیک میشود و نه تنها سرمایههای چند ده میلیونی، بلکه چند ده هزار دلاری راه خارج را در پیش میگیرند (رئیس قوه قضائی دم از سرمایهگزاری دویست میلیارد دلاری ایرانیان در دبی میزند و ده هزار شرکت ایرانی که در آنجا کار میکنند.) در کشوری است که نسبت معتادان به جمعیت در آن رتبه اول را در جهان یافته است (شمار معتادان را پنج میلیون تن تخمین میزنند) و در دانشگاههایش “بسیجیهای فعالی“ را راه میدهند که با نمرههای صفر در زبان خارجی و ریاضیات و فیزیک در پی گرفتن درجه مهندسی هستند.
با چنین زیرساخت اقتصادی و فرهنگی و با چنان برنامه چالشگری بینالمللی، جماعتی که از سینهزنی تا گلولهزنی آغاز کردهاند، به پشتگرمی درامدهای متورم و تورمزای نفتی، و آن بخش جمعیت که برایش چاه زنانه و مردانه میزنند که دستهاشان را به دستی هزار ساله در بن آن چاه برسانند، خود را در بالاترین جاها مییابند و حقیقتا خیال میکنند که “میتوانند.“ دستگاه حکومتی که سرمایه اصلیاش نادانی است و غروری که از نادانی برخاسته است، دارد خودش و ایران را به چاه بزرگتری رهبری میکند که زیر پای خویش میکند. خامنهای و شرکاء با کامیابی انکارناپذیر در کار آنند که جمهوری اسلامی دلخواه خمینی را بسازند و انقلابی را که نخستین صلای تروریسم اسلامی را در آبادان ۱۹۷۸/۱۳۵۷ در داد به سرنوشت گریز ناپذیرش، فرو افتادن در آن بدترین چاه، که تصورش لرزهآور است، برسانند. (باز هم چاه، ولی در جائی که ما هستیم از تمثیل چاه چارهای نداریم.)
۶ اکتبر ۲۰۰۵