«

»

Print this نوشته

نازنین و میلیون‌ها دیگر

 ‌

نازنین و میلیونها دیگر

 ‌

روز ۳ ژانویه امسال نازنین در دادگاهی در تهران به اعدام محکوم شد و اگر دیوان عالی حکم را ابرام کند به دار آویخته خواهد شد. به نوشته روزنامه اعتماد، نازنین ۱۷ ساله روزی با خواهرزاده ۱۵ ساله خود در پارکی در غرب تهران بودند و سه مرد به آنها حمله کردند و آنها را به زمین انداختند و قصد تجاوز داشتند. نازنین برای دفاع از خود به یکی از آنها با کاردی که در کیف داشت زخمی زد و دو دختر گریختند ولی مردان آنها را گرفتند و نازنین کاردش را به سینه یکی از آنان زد که از آن درگذشت. اگر نازنین از خود و خواهرزاده‌اش دفاع نکرده بود آنها را به جرم زنا به صد ضربه شلاق محکوم می‌کردند. در ایران که دختر ۹ ساله را می‌توان به اعدام محکوم کرد و زنان در هر صورت محکوم‌اند از این خبر بی‌اعتنا گذشته‌اند. در امریکا خانم‌ها kristian.hvesser@gmail.com و لیلی مظاهری lmazaheri@gmail.com برای دفاع از او به گردآوری امضا در زیر یک دادخواهی (تا کنون بیش از ۱۷۰ هزار) و پول برای پرداخت به خانواده گناهکار اصلی و گرفتن رضایت آنها) پرداخته‌اند و از ایرانیان کمک می‌خواهند. یک خانم ایرانی‌تبار دیگر، ملکه زیبائی سال گذشته کانادا نیز، به این پیکار پیوسته است.

باید امیدوار بود این کوشش‌ها بتواند جان دخترک بیگناه را در آن سرزمین بیداد، و از آن بدتر، بی‌اعتنا به جان و ارزش‌های انسانی، نجات دهد. نازنین یکی از هزارهاست. ولی می‌باید از میلیون‌ها، ده‌ها میلیون دیگر در سرتاسر جهان اسلامی و جهان سوم یاد کرد. از اینجا رشته سخن را به “ایان هرسی‌علی“ وا می‌گذارم ــ همان که در هلند فیلمنامه‌ای درباره رفتار با زنان در اسلام نوشت و از بیم جان زیر نگهبانی ۲۴ ساعته درآمد، و مهاجری مراکشی بنا بر تکلیف شرعی، “تئو وان‌گوگ“ کارگردان فیلم را به فجیع‌ترین نحو در خیابان کشت. او به استناد گزارش ۲۰۰۴ مرکز کنترل دمکراتیک نیروهای مسلح در ژنو برپایه آمارهای سازمان ملل متحد ارقام زیر را می‌آورد:

هر سال میان ۱۱۳ تا ۲۰۰ میلیون زن در جهان از نظر جمعیت‌شناسی گم می‌شوند. چگونه؟

  • سالی ۵/۱ تا ۳ میلیون زن به دلائل جنسیتی کشته یا به مرگ واگذاشته می‌شوند.
  • در کشورهائی که نوزاد پسر هدیه، و نوزاد دختر لعنت خدایان است دختران سقط یا نابود می‌شوند.
  • زنان می‌میرند زیرا خوراک و دارو و درمان اول به برادران و پدران و شوهران و پسرانشان می‌رسد.
  • در کشورهائی که زنان ملک مردان شمرده می‌شوند پدران و برادران، آنها را به دلائل “شرافتی“ و “ناموسی“ می‌کشند.
  • عروسان جوان قربانی “مرگ‌های کابینی“ می‌شوند زیرا پدرانشان کابین یا جهیزیه شایسته به شوهرانشان نداده‌اند. کشتن بسیاری از آنها با سوزاندن انجام می‌گیرد.
  • دختران جوانی که در تجارت بیرحمانه جنسی کشته می‌شوند بیشمارند.
  • خشونت خانگی در هر کشوری علت عمده کشتار زنان است.
  • جان زنان چنان بی‌ارزش است که سالی ششصد هزار زن سر زا می‌روند.
  • شش هزار دختر را در هر روز ناقص می‌کنند. بیشترشان یا می‌میرند یا در همه زندگی با دردهای فلج کننده دست به گریبانند.
  • از هر پنج زن یکی مورد تجاوز یا اقدام به تجاوز قرار می‌گیرد.

***

ما در این جهان استثنائی غرب مگر به یاری چنین آمارهائی از آنچه در بیش از دو سوم جهان می‌گذرد آگاه شویم. اما حتا در این جهان استثنائی نیز زن بودن خطرناک‌ترین موقعیت‌هاست (خشونت خانگی، تجارت جنسی، تجاوز….) تفاوت در آنجاست که هنوز، و تا زمانی که مهاجران اسلامی قدرت کافی برای سوء استفاده از آزادی‌ها و حقوق دمکراتیک و گذراندن قوانین اسلامی بدست نیاورده‌اند، و تا به اندازه کافی مسلمان و غیرمسلمان را در این سرزمین‌ها نترسانده‌اند، می‌توان در این باره‌ها سخن گفت. و از آزادی گفتار است که اصلاح و دگرگونی بی‌دست یازیدن به زور می‌آید. خشونت بر زنان در این جامعه‌ها رو به کاستی دارد؛ بر خلاف جامعه‌های اسلامی که با برآمدن بنیادگرایان روز افزون شده است.

چرا جامعه‌های میزبان ما در برابر جامعه‌های شوربختی مانند ایران استثنا هستند؟ یک نشانه ـ دلیلش رویکرد به زنان بوده است. در تمدن یونانی ـ رومی ـ اروپائی، ما به پدیده حجاب و چندزنی شرعی بر نمی‌خوریم. روی زن همواره گشاده بوده است؛ و زن با همه شهروند درجه دوم بودن، شهروند درجه دوم بوده است و نه یک دوم مرد و کشتزار او. بدترین زیاده‌روی‌ها و کژروی‌های کلیسا نیز به پای احکام صریح و بی‌چون و چرای آسمانی نرسید. پدیده ناموس در آن فرهنگ هرگز معنی و پذیرش وحشیانه‌ای را که در جامعه‌های آشنای ما هست نیافت. (ناموس واژه دیگری برای تکبر است، تکبر مردی که نگاه دیگری را  بر ملک خود تاب نمی‌آورد، و به معنی بخشی از وجود زن که به مردان خانواده یا خاندان یا تبارش تعلق دارد بکار می‌رود.) سیسیلی‌ها، که هنوز به پای ایتالیائیان شمالی نرسیده‌اند، اندکی “ناموسی“تر بودند ولی تنه آنان بیش از دیگران به تنه مسلمانان خورده بود.

مستقیم‌ترین راه پیشرفت و امروزی شدن، دگرگونی رویکرد به زن در جامعه است. نگاه برابر به زن به غیر جنائی شدن فرهنگ کمک می‌کند. زنان با ورود در عرصه‌های گوناگون و شرکت در اداره جامعه روحیه انسانی‌تری به آن می‌دهند. در جائی که زنان نیز اختیارش را در دست داشته باشند کودک‌کشی مگر به عنوان جنایت، که هست، نخواهد بود. اما این تنها مردان نیستند که می‌باید راه به زنان بدهند. خود زنان می‌باید پیشگام شوند و از پذیرفتن، و حتی مشارکت در، تبعیض‌ها و جنایاتی که فرهنگ مردسالار بر آنان روا می‌دارد سرباز زنند. آن شش هزار دختری که هر روز ناقص می‌شوند به دست مادران و زنان نزدیک خود به چنان روزی می‌افتند. زنان ایران تا کنون نمایش خوبی داده‌اند ولی این بس نیست. هنوز سنگر اصلی خرافات و تسلیم و رضا به فرهنگ مردسالارانه‌ای که نازنین‌ها را می‌کشد در توده زن ایرانی است.

۱۵ ژوئن ۲۰۰۶