نظامی که با حقوق بنیادین ملت میجنگد محارب است!
پرده۱:
در ایران نظامی مستقر شده که حق اعتراض شهروندان ـ و نظام و مناسبات شهروندی ـ را به رسمیت نمیشناسد. یک رابطه طولی بین غیب، خودش و مردم درست کرده و میگوید ماموریتی از غیب دارم.
این نظام با حقوق شهروندی مساله و مشکل ذاتی دارد.
پرده دوم:
هرگونه اعتراضی از صنفی یا سیاسی و ملی را با نیروی سرکوب پاسخ میدهد. مواجههاش با اعتراض از جنس سرکوب و برخورد امنیتیست.
ماموراناش اعتراضات مسالمتآمیز را به خشونت میکشند و به راحتی «هم به پا و هم به سر» شلیک میکنند. یا با ساچمهای مردم را نابینا میکنند.
پرده سوم:
برای اینکه مانع از ریزش نیروهای نظامی و امنیتی شوند به کمک نیروهای لباس شخصی یا وضعیت روحی برخی نیروهای نظامی، به درگیری بین مردم و ماموران میدمند و خشم عمومی را افزایش میدهند تا دو طرف در میدان اعتراضات برای بقا و حفظ جان با هم روبرو شوند و از هم بترسند.
پرده چهارم:
حکومت میکشد و گردن نمیگیرد. ادعا میکند دشمنان آمدهاند و کشتهسازی میکنند. منظورش این است که هر کس بیرون بیاید کشته میشود و خوناش پای خودش است و به ما هم مربوط نیست! یعنی اگر اعتراض کنید کسانی را دشمن میفرستد که شما را بکشد پس برای حفظ جانتان اعتراض نکنید.
پرده پنجم:
مردم معترض اکنون هم بیشتر عصبانی و خشمگین هستند و هم کشته دادهاند و داغدارند؛ حکومت هم میگوید هم ما میزنیم ـ و البته میکشیم ـ و هم آن نیروی دشمن! برای این زدن و کشتن هم داستان و قصه میبافیم و میکوشیم روایت اول هم برای ما باشد.
پرده ششم:
شهروند معترض با نیروهای منظم ضد شورش، بارانی از ساچمه و باتوم و بگیر ببند از یکسو و تیرهای جنگی از سوی دیگر مواجه است. اگر این شهروند مستاصل که جانش را کف دست گرفته و آمده اعتراض کند؛ بخواهد مقابل یک لباس شخصی مقاومت کند میشود باغی و اگر یک چاقو داشته باشد محارب!
پرده هفتم:
در این میدان جنگ که رژیم درست کرده، کسانی هم از نیروهای نظام کشته میشوند. نظام فرصت مییابد دار وحشت بسازد. در بازداشتگاه خلاف قوانین بازجویی میکند و اعتراف اجباری بدون بودنِ وکیل میگیرد. در دادگاه هم مساله داد و عدل و حق نیست بلکه فرستادن پیام وحشت به جامعهست.
پرده هشتم:
این فرمول همیشه پاسخ نمیدهد. نظام بزودی خواهد فهمید که در آغاز سده نو، نیرویی پدیدار شده که صفحه آخر این دفتر کهنه را خواهد بست. البته این شعار نیست؛ تحلیل است.
@kalashi_hojjat